خبرگزاری نیمه رسمی مهر پس از مصاحبه با سید عباس عراقچی معاون وزیر امور خارجه رژیم، از قول او نوشته است: ” هدف مذاکرات با پنج به علاوه یک، رسیدن به توافقی جدی است و تبلیغات نیست. ” در جائی دیگر از این مصاحبه، عراقچی به خبرنگار مهر گفته: ” به شایعات و جوسازی های های رسانه ها توجهی نکنید؛ هدف ما رسیدن به توافقی جدی است، به این دلیل است که در مذاکرات، جدی هستیم. هدفهای تبلیغاتی نداریم. ” با دیدن این خبر اندیشه ای در ذهنم تداعی شد و از خودم پرسیدم: ” مگر توافق شوخی هم می تواند در چنین مذاکرات رسمی جائی داشته باشد، که معاون ظریف تأکید نموده در مذاکرات هدف جدی دارند؟”!
در حالی که برخی از محافل سیاسی در ایران، از خودداری کردن رژیم برای فاش کردن جزئیات مذاکرات ژنو انتقاد نموده اند؛ عراقچی گفته است: ” بدون تردید بهتر است مذاکرات، پیش از رسیدن به نتیجه، محرمانه بماند؛ جزیات به موقع با مردم در میان گذاشته خواهد شد؛ آنوقت آنها خواهند دید ما چیزی برای پنهان ساختن نداریم؛ و از موضع قدرت مذاکره کرده ایم. ” موضع قدرت!!
حسن روحانی رئیس جمهوری رژیم آخوندی، از قدرتهای جهانی خواسته است در مناسبات خود با کشورهای دیگر بازنگری کنند. گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری نیمه رسمی فارس حاکی از این است، که روحانی در روز شنبه 27 مهر 92 در دیداری که با سفیر جدید کشور کوبا در تهران داشته است؛ از قدرتهای جهانی خواسته نگرش خود نسبت به روابط با کشورهای دیگر را، بر اساس احترام متقابل و عدالت تغییر دهند. ظاهرا رئیس جمهور رژیم آنطوری که ژست گرفته بود و می گفت، با اختیارات تام و نامحدود به نیویورک رفته است؛ پس از بازگشت به ایران، به خاطر مکالمه تلفنی که در آخرین لحظات اقامتش در آمریکا با اوباما داشته؛ و خامنه ای آنرا ” نابجا ” دانسته، به شدت مورد انتقاد رهبرش قرار گرفته؛ بر همین اساس هم جهت ماستمالی کردن تخلف خویش در نیویورک، هنگام دیدار با سفیر جدید کوبا گفته، عصر زورگوئی تمام شده و باید در مناسبات با کشورهای دیگر برابری و عدالت را در نظر بگیرند. (سخنان شعاری که احمدی نژاد هم به فراوانی بیان می کرد.)!
روحانی همچنین متذکر شده، که جمهوری اسلامی و کوبا در مسائل مهم بین المللی نقطه نظرهای مشترکی دارند؛ و این دو کشور می توانند، در سازمانهای بین المللی، نقش های مهمی ایفا بکنند. احتمالا کوبا هم به خاطر عقب نماندن از قافله سوء استفاده کنندگان از خوان گسترده از نعمتهای گوناگون در میهن ما، مصمم شده که با این حیله، او نیز دستی به این بهره مندی های بدون هزینه برساند. مردم کوبا در ماه نفری یک کیلو برنج از دولت سهمیه می گیرند؛ بقیه مواد خوراکی شان را هم باید خودشان از طریق در دام انداختن هر جانوری که بتوانند تأمین نمایند. یعنی نیاز شدید مردم کوبا به نعمتهای موجود در ایران، رئیس جمهوری کوبا( برادر فیدل کاسترو رئیس جمهور دیکتاتور قبلی این کشور) هم هوس توسعه دادن روابط شان با جمهوری اسلامی به سرش زده است!
با حضور کرکسهای آخوند نشان در ایران، که میهن عزیز ما را لانه اشغالگری خودشان کرده اند؛ نه تنها دهها مملکت دنیا که سالهاست از خوان گسترده نعمتهای موجود در سرزمین کهنسال ما برخوردار می گردند؛ بلکه کشوری مانند کوبا که حدود شصت سال است خودش را در انزوای کامل بین المللی قرار داده؛ و مراوده بسیار اندکی با دیگر ممالک جهان دارد؛ به فکر وسیع تر نمودن ارتباطات سیاسی و اقتصادی و…. خودش با حکومت آخوندی افتاده است!
نکته عجیب در مورد روابط جمهوری اسلامی با دیگر ممالک دنیا این است که اینها هیچ ابائی از برقراری روابط با کشورهای دارای مرام کمونیستی ندارند. دگماتیسم مذهبی مندرج در کتابهای توضیح المسائل مراجع تقلید( میمونهای بزرگ که میمونهای کوچکتر از آنها تقلید می کنند و ادای ایشان را در می آورند.) پر است از مطالبی که قبح و زشتی مماشات اجتماعی مسلمانها با پیروان دیگر ادیان را مطرح نموده اند؛ سران قدرت پرست رژیم منحط اسلامی، با کشورهای چین و روسیه و کوبا و… که آشکارا پیرو مرام بی خدائی کمونیستی هستند؛ و از نظر فقه اسلامی نجس نامیده می شوند؛ بیشترین رابطه های سیاسی – اقتصادی را دارند!
البته همه این تابوهای مذهبی فقط برای پیروان آنها وضع شده اند؛ و خود آقایان آنقدر می فهمند که این لاطائلات ساخته و پرداخته ذهن موهوم پرستان است و هیچگونه اصالتی ندارند. در یکی از ادارات وابسته به یکی از وزارتخانه های مهم کشور، در اوان رویداد انقلاب شوم اسلامی، پس از فجایعی که به بار آوردند و بهترین فرزندان سرزمین ما را یا به کام مرگ فرستادند و یا از کشور فراری دادند؛ مدیر عامل آن سازمان که به جای مدیر عامل فراری قبلی به این سمت برگزیده شده بود؛ وقتی درون دفتر کارش که یک سالن بسیار بزرگ و مجلل بود وارد گردید؛ نگاهی خریداری به همه جای آن سالن انداخت، و از سقف تا کف آن را با دقت کامل بازبینی کرد. پشت میز کار مخصوص مدیر عامل، یک صندلی بسیار شیک و گرانبها که از چوب آبنوس ساخته شده بود قرار داشت. مدیرعامل که به این صندلی اغواکننده رسید، پیشخدمت مخصوص وی که در خدمت مدیر قبلی که یک خانم و از بانوان صاحب نام میهن بود قرار داشت؛ از اتاق مخصوص خودش که در ضلع شرقی آن سالن بود، با سینی یی که چای خوشرنگی در لیوانهای محصور در گیره های نقره ای را حمل می کرد؛ نزد مدیر عامل و افراد همراه وی آمد و به همگی شان چای تعارف نمود. در اطراف سالن مورد نظر، برای کسانی که به دیدن مدیر عامل می آمدند، مبلمان بسیار زیبا و نفیسی گذاشته بودند؛ همراهان مدیر عامل تازه انتخاب شده، که از دیدن آنهمه زیبائی خیره کننده در آن اداره حیرت زده بودند؛ بر روی مبلها نشستند تا راحت چای شان را بنوشند. اما آقای مدیرعامل همچنان ایستاده بود و از نشستن بر روی آن صندلی بسیار نفیس و زیبا خودداری می کرد!
پیشخدمت جلو رفت و گفت: ” قربان چای تان یخ می کند و از دهان می افتد چرا نمی نشینید؟ ” مدیر عامل سری تکان داد و گفت: ” نه ” ! معاون آموزشی اداره به خودش جرأتی داد و پرسید: ” چرا نه قربان “؟ بعد حاج آقا در پاسخ معاونش گفت: ” نه، نشستن روی این صندلی کراهت دارد و آدم را می گیرد. “! ” آدم را می گیرد؟ ” آقای معاون پرسید، و مدیرعامل جواب داد: ” مگر نمی بینی چه ابهتی دارد؟ چطور می شود روی این نشست و خود را گم نکرد؟ این را ببرید و دور بیندازید، اصلا بسوزانیدش” یکباره پیشخدمت بی سواد که فهمش از مدیرعامل تحصیل کرده هم بیشتر بود، به میان حرف مدیر و معاون پرید و گفت: ” قربان این صندلی از جنس آبنوس و بسیار هم گرانبهاست؛ از آن گذشته، کار دست است و ارزش هنری دارد. حیف است که سوزانده بشود. ” ناگهان آقای مدیر با پرخاش گفت: ” مگه نمی دونی اون زنیکه که قبلا روی این می نشست مسلمان نبود و کافر بود؟”!
تازه همه فهمیدند که آقای مدیرعامل چه دردی داشت که بهانه می گرفت و می گفت که آن صندلی آدم را می گیرد و گمراه می کند. آن مردک دگم و مذهب زده، آن صندلی را به خاطر این که قبلا مورد استفاده رئیس پیشین که مسیحی، بهائی یا کلیمی بوده، نجس می دانسته و می ترسیده با نشستن روی آن گناه کبیره بکند. چگونه است که این حضرات با داشتن چنین دیدگاه هائی به اهل کتاب که مورد تأیید و پیروی میلیونها انسان در کره زمین هستند می نگرند و آنها را نجس می دانند؛ اما با اینهمه کمونیست که حتی همان دینهای نجس را نیز ندارند داد و ستد می کنند و با ایشان دور یک میز هم می نشینند و از داخل همان ظرفی که آنها خوراک شان را می کشند که میل نمایند؛ اینها هم خوراک خودشان را برمی دارند و با همه نجس بودنش می خورند؟!
خزان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی