کشتار آبان و خون‌هایی که در نبود تشکیلات ملّی قدرتمند به نفع دشمنان همبستگی ملّی و تمامیت ارضی ایران مصادره شد‌

0
180

۲۵ آبان ۱۳۹۸، گرانی بی‌صدا و شبانه‌ی قیمت بنزین بار دیگر جرقّه ای بر انبار خشم چهل ساله‌ی ملّت ایران از جمهوری ضدملّی و امّت‌گرای اسلامی افکند. در آن روزها، جای خالی یک رسانه‌ی ملّی، مستقل و قدرتمند که وقایع را به درستی و راستی برای ایرانیان و جهانیان روایت و تحلیل کند، به شدّت حس می‌شد.
در همان ساعات ابتدایی تظاهرات و پیش از آنکه نیروهای سرکوبگر رژیم بتوانند وارد عمل شوند، گزارش‌های ویدویی شهروندان که از ایران به دنیای بیرون مخابره می‌شد حاکی از حضور جمعیتی قابل توجّه در خیابان‌های تهران بود‌. لابی‌های رژیم در رسانه‌های فارسی زبان برون‌مرز همچون بی‌بی‌سی فارسی، سعی داشتند به گونه‌ای وانمود کنند که اعتراضات محدود به گرانی بنزین است‌ تا بدین وسیله بتوانند جوّ حاکم بر تظاهرات را کنترل کنند.
با این وجود ساعتی نگذشت که شعارهای رادیکال که نشان از عبور ملّت از کل نظام داشتند همچون “توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه” و  “جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم نمی‌خواهیم” به گستردگی از جای جای ایران برخاست.

با سرازیر شدن نیروهای سرکوبگر به خیابان‌ها، ندای همدلی و همبستگی تاریخی و ناگسستنی مردمان ایران در شعار “می‌ایستیم، می‌میریم، ایران را پس می‌گیریم” طنین انداز شد و ملّت بلوغ سیاسی خود را با شعارهایی که بیانگر پشیمانی جمعی از قدم گذاردن در مسیر کژراهه ۵۷ بود، هوشمندانه به نمایش گذاشت‌؛ شعارهای “ما انقلاب کردیم ، چه اشتباهی کردیم”، “ایران که شاه ندارد، حساب و کتاب ندارد” و “ای شاه ایران برگرد به ایران” ترسیم کننده‌ی نقشه‌ی راه ملتّی‌ بودند که تلاش می‌کرد تا خشم جمعی خود را نیروی محرّکه‌ی ساخت فردایی روشن کند. فریادهای رسا و هماهنگ “رضاشاه روحت شاد ” که در سنتّی‌ترین و مذهبی‌ترین شهرهای ایران مانند مشهد و یزد و ایذه نیز سر داده شد، در واقع یادآوری و قدردانی جمعی، از بنیان‌های مدرنی بود که رضاشاه بزرگ در راستای تحقّق اهداف انقلاب مشروطه در ایران بنا نهاد ؛ بنیان‌های ارزشمندی که با وجود چهل و اندی سال چپاول و ویرانگری فرقه‌ی ایرانستیزِ حاکم، به مانند ستون‌هایی تنومند هنوز شاکله‌ی ایران نوین را بر سرِ پا نگه داشته اند.

در نبود تشکیلات ملّی قدرتمند در میان اپوزیسیون که بتواند ماشین سرکوب رژیم را از کار بیاندازد و نیروهای خودجوش مردمی را در جهت بازپس‌گیری قدرت از چنگال فرقه‌ی تبهکارِ حاکم سازمان دهد، تنها پس از دو روز از آغاز تظاهرات خیابان‌های ایران صحنه خلق آثار وحشت آفرین و دلهره آور هیچکاکی شده بود؛ صحنه‌ی شلیک گلوله‌ی جنگی از فاصله‌ی بسیار نزدیک به سوی شهروندان بی‌دفاع توسط نیروی انتظامی در تهران، تصویر پیکر خونین و بی‌جان فردی بر کف یک کوچه‌ و دیگرانی که با وحشت و نگرانی از کنار او می‌گریختند، تا ویدیوی جمجمه‌ی شکافته‌ی مرد جوانی در کرج که《پویا بختیاری》نام داشت‌…این همه که تنها نمونه‌ای از برخورد سرکوبگرانه‌ی رژیم با تظاهرکنندگانِ غیرمسلّح در آن روزها بود، خبر از جنایت بزرگ دیگری می‌داد که لابی‌های بیشرم رژیم در غرب، آنرا به بهانه‌ی رفتار خشونت‌آمیزِ تظاهرکنندگان، اجتناب‌ناپذیر و موجّه جلوه داده تلاش می‌کردند با زیرسوال بردن هدفِ تظاهرات و خشونت‌آمیز جلوه دادن رفتار جمعیّتی که در خیابان‌ها بودند، دیگر کسانی را که از پیوستن به تظاهرات ترس و تردید داشتند، از بیرون رفتن از منزل منصرف نمایند.

رژیم که می‌دانست سازماندهی هسته‌های اولیّه‌ی تظاهرات از کانال‌های ارتباطی مجازی صورت می‌گیرد، اقدام به مسدود کردن اینترنت و ایجاد اختلال در شبکه تلفن‌های همراه نمود. سرانجام پس از ده روز قطعی اینترنت ، رژیم توانست در سکوت با سرکوب شدید به تظاهرات به طور موقّت پایان دهد.

به درستی روشن نیست که در آبان ۹۸ بر تظاهرکنندگان در شهرهای بزرگ و کوچک ایران دقیقا چه گذشته است. آمار درستی نیز از تعداد بازداشت‌شدگان و کشته‌ها در دست نیست‌. سازمان حقوق بشری عفو بین‌الملل در گزارش مفصلی که به تازگی به روز رسانی‌ شده، از در دست داشتن تصاویر، اطلاعات و مدارک راستی‌آزمایی شده‌ای خبر داده که‌ جان باختن دست کم ۳۲۴ نفر در سرکوب‌‌های آبان ۹۸ را تأیید می‌کنند. دیگر منابع غیر رسمی با توجه به آمار سازمان ثبت احوال از تعداد فوتی‌های ثبت شده در نیم‌ سال دوم سال ۹۸ که در مقایسه با سالهای پیش از آن رقمی غیرعادی می‌نماید، تعداد کشته شدگان را تا ۴ هزار نفر تخمین می‌زنند. به هر روی، آنچه مسلّم است رخداد جنایتی دیگر از سوی فرقه تبهکار است که خود نیز معترف به کشتار مردم در آبان ۹۸ می‌باشد‌.

از آبان ۹۸ تا به امسال، تنها انگشت‌شماری از خانواده‌ها و بستگان جان‌باختگان آشکارا فریاد دادخواهی سر داده‌اند که در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های برونمرزی بازتاب داشته است. در‌میان والدین و بستگان پویا بختیاری، اولین بار به ویژه پدر و عموی او دلیرانه درفش ملّی شیر و خورشید‌ نشان را به عنوان نماد همبستگی ملّی برای دادخواهی برافراشتند‌. در این‌مدّت، جریان ملّی اپوزیسیون جز نشر سخنان خانواده‌های دادخواه در شبکه‌های‌اجتماعی، حرکت سازماندهی شده و مؤثر دیگری برای پیگیری دادخواهی ملّی صورت نداده است. تا اینکه در روزهای گذشته، یعنی درست دو سال پس از آبان ۹۸، رسانه‌ها خبر از ابتکارعمل عدّه‌ای در لندن دادند که خود را از ‘مردم’ معرفی‌ کرده و با برگزاری دادگاهی نمایشی تریبونی در اختیار خانواده‌های دردمندِ جان‌باختگان و تعدادی از بازداشت‌شدگان آبان قرار داده‌اند تا دردِ خود گفته دادِ خود بجویند. عجیب آنکه برگزارکنندگان و برخی حضار و شاهدان این مراسم را افرادی بدنام که با ملّت و کشور ایران آشکارا سر ستیز دارند، تشکیل می‌دادند. و عجیب‌تر آنکه ختم دادگاه با پخش سرود سازمان تروریستی فداییان خلق و توهین به درفش نمادین دادخواهی ملّت ایران، یعنی همان پرچم ملّی سه رنگ شیر و خورشید نشان، صورت گرفت که مردمی بودن دادگاه را به زیرسوال برد.

این رخداد ناشایست که موجب رنجش و خشم نیروهای میهن‌دوست و ملّی‌گرای اپوزیسیون شده است، واکنش‌های زیادی را برانگیخته که در این نوشته قصد پرداختن به آنها نیست. امّا آنچه تلاش شد در تمامی این نوشته به تصویر کشیده شود، عدم حضور سازمان‌یافته و مؤثر نیروهای ملّی اپوزیسیون و به ویژه مشروطه خواهان که دل در گرو میهن دارند در عرصه کنشگری سیاسی است. هرجا که از حضور فعّال نیروهای ملّی و میهن پرست خالی بماند، از دشمنان دیرینه‌ی ایران پُر می‌شود‌. مقصود از حضور فعّال در عرصه سیاسی، سازماندهی نیروها در فرم یک تشکیلات بزرگ و قدرتمند ملّی است که بتواند با تکیه بر امکانات و توان خود پیش از رسانه‌ها، افراد و سازمانهای بدنام و ایرانستیز در اینگونه مواقع ابتکار عمل را به دست گرفته و حرکاتی چنین قابل توجّه، منظّم و حساب شده را رقم زند‌. مادامی که نیروهای ملّی از مرحله‌ی واکنشگری سیاسی پا به مرحله‌ی کنشگری نگذاشته‌ و خود تعیین کننده‌ی اصول و قواعد بازی نباشند، شاهد مصادره‌ی جنبش‌ها، توهین به ارزش‌های ملّی، ضربه به همبستگی ملّی و تحرّکات شیطنت آمیز علیه تمامیت ارضی ایران از سوی دشمنان و ایرانستیزان خواهند بود.

با توجّه به وزن سیاسی و پشتوانه‌ی اجتماعی مشروطه خواهان، شایسته آنست که‌ ایشان با توافق بر سر اصول اساسی و پرنسیپ‌های مّلی و چشم‌پوشی از اختلاف نظرات جزئی، با یاری و همکاری هم، هرچه زودتر کمرِ همّت به ایجاد تشکیلات و سازمانی ببندند که دادخواهی را به جنبشی ملّی بر علیه بانیان کژراهه ۵۷ و عاملان ویرانی ایران بدل سازد، چراکه دادخواهی محدود به کشتار آبان و اعدام‌های‌۶۷ نیست. فراموش نکنیم که اولین قربانیان انقلاب، طرفداران نظام پادشاهی مشروطه از جمله کارگزاران دولت و اُمرا و افسران ارتش شاهنشاهی بودند‌. ایشان در حالی جان در راه آزادی میهن باختند که برگزارکنندگان دادگاه نمایشی لندن، خود از زمره انقلابیون تشنه به خون بودند. با بیش از گذشت نزدیک به ۴۳ سال از اعدام‌های انقلابی طرفداران نظام پادشاهی مشروطه و با وجود صدها تصویر و مدرک و سند و اقرارنامه‌ی جنایتکاران ،کسی به دادخواهی آنان که تنها جرمشان میهن پرستی بود برنخواسته است. نجات ایران از چنگال فرقه‌ی تبهکارِ برآمده از کژراهه‌ی‌۵۷، نه با اتّحاد با گروهک‌ها و سازمانهای تروریستی و ایرانستیز که با شکست انقلاب و خروج از این کژراهه و بازگشت به مشروطه ، این میراث ملّی، تاریخی و در عین‌حال مدرن ایران ممکن است. با مشروطه نظام تاریخی ایران نو شد و در سایه‌ی قانون، رشد و توسعه‌ی کشور میسّر گردید. کسانی که بر علیه مشروطه شوریدند و ایران را از مسیر رشد و شکوفایی خارج کردند و چنین وحشت بزرگی را به جان کشور و ملّت انداختند، نمی‌توانند بخشی از راه حل فردای ایران و تریبون دادخواهی ملّت باشند.