ژنرال های « سنتکام » به پرسش کمیته نیروهای مسلح سنا چه پاسخی داده اند؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
105

بلندپایه ترین مقامات وزارت دفاع ایالات متحده می گویند: در اوایل سال جاری به رئیس جمهور آمریکا هشدار داده بودند؛ که حدود ۲۵۰۰ نیرو در افغانستان نگه دارد. زیرا در غیر این صورت، ارتش و دولت افغانستان سقوط خواهد کرد!

چنین اظهارات رسمی از سوی مقامات پنتاگون( وزارت دفاع آمریکا ) و فرماندهان نیروهای مسلح سه گانه (سنتکام)، با آنچه که اخیرا جو بایدن بیان کرده در تناقض آشکار است. زیرا بایدن گفته بود، در این خصوص به وی هیچ توصیه ای نشده بوده است!

لوید آستین وزیر دفاع، ژنرال مارک میلی رئیس ستاد مشترک، و ژنرال کنت مک کنزی فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده(سنتکام)، روز سه شنبه ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۱ در کمیته نیروهای مسلح سنا حاضر شدند. تا به سؤآلات سناتورها در باره عملکرد آمریکا در خصوص خروج از افغانستان پاسخ بدهند!

ژنرال مارک میلی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا گفته است: پنتاگون حتی تا ده روز پس از سقوط کابل، به « اتفاق آرا » به جو بایدن توصیه نکرده بود؛ که آمریکا به طور کامل افغانستان را ترک کند!

ژنرال کنت مک کنزی فرمانده ستاد مرکزی ایالات متحده( سنتکام ) نیز گفته است: که او توصیه کرده بود، حدود ۲۵۰۰ سرباز آمریکائی در خاک افغانستان باقی بمانند. فرمانده سنتکام افزوده است؛ در پائیز سال ۲۰۲۰ میلادی، به دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت در آمریکا هم توصیه کرده بوده است؛ که حدود دو برابر یعنی ۴۵۰۰ سرباز آمریکائی را در افغانستان حفظ کند و نگه بدارد!

او( ژنرال مک کنزی ) در پاسخ به سؤآلات سناتور « جیم اینهوف » بلندپایه ترین عضو جمهوریخواه کمیته نیروهای مسلح جواب داده و گفته است؛ « به نظر شخصی وی » که همین نظریه مبنای توصیه رسمی قرار گرفته است. خروج کامل نیروهای آمریکائی می توانست؛ به سقوط ارتش و دولت افغانستان منجر بشود. ظاهرا او با جو بایدن در باره پیشنهاد فرمانده وقت نیروهای آمریکائی( ژنرال اسکات میلر ) به طور مستقیم صحبت کرده بوده است؛ که چند هزار سرباز آمریکائی در اقفانستان باقی بگذارد!

ژنرال مک کنزی همچنین گفته است: « من در زمان بحث حاضر بودم و اطمینان دارم؛ که رئیس جمهور همه آنها را شنید و متفکرانه به همه آنها گوش داد.» !

جو بایدن در ماه اوت در پی به قدرت رسیدن طالبان و آغاز روند هجوم هزاران تن به فرودگاه کابل برای فرار از کشور، به شبکه « ای بی سی » گفت: به یاد نمی آورد که « هیچکس » به او توصیه کرده باشد؛ که نیروئی حدود ۲۵۰۰ نفری را در افغانستان نگه بدارد!

به گزارش « بی بی سی » مجری « ان بی سی » از بایدن سؤآل کرده بود: « بنابراین هیچکس نگفت، یعنی مشاوران نظامی شما به شما نگفتند؛ که نخیر، ما فقط باید ۲۵۰۰ سرباز در افغانستان باقی بگذاریم؟ اوضاع در چند سال گذشته با ثبات بوده است. ما می توانیم این کار را انجام بدهیم. آیا همچنان می توانیم این کار را ادامه بدهیم؟ » ؛ بایدن به این پرسش پاسخ می دهد: « نه، تا آن جائی که به خاطر می آورم، هیچکس این را به من نگفت.» !

کدام دروغ می گویند؟ ژنرال های چند ستاره آمریکائی؟ یا رئیس جمهور گنگ و بیمار و بی حواس ایالات متحده آمریکا؟ موضوعی که به این وجه بارز و آشکار، در بیشتر رسانه های جهان به آگاهی همگان برسد؛ موردی نیست که آمریکائی ها بخواهند یا بتوانند آن را کتمان کنند. آما آنچه را که در بوته ی مخفی کاری پنهان کرده اند؛ چرائی به ریاست جمهوری رساندن چنین فرد بیماری است؛ که هیچکس نمی تواند آن را نادیده بگیرد. مالیخولیای روانی وی، یک بیماری ناشی از سن و سال نیست. بایدن حدود هفتاد و نه سال عمر دارد، در ممالک غربی، افراد زمانی به مرز پیری می رسند؛ که از مرز هشتاد سالگی عبور کرده باشند. از این گذشته، همه افراد مسن هم به فراموشکاری مبتلا نمی شوند. به همین دلیل او زیاد مسن هم به نظر نمی رسد. بلکه یک نارسائی روانی دارد، که در شرایط ویژه، بعضی از مواردی را که دیگران از او می خواهند یا به وی القاء می کنند. را به وادی فراموشی می سپارد!

و احتمالا چنین امری نیز، ناشی از سیاست بازی های حزب دموکرات ایالات متحده است؛ که مردم دنیا و خود آمریکائی ها، زیاد از او توقع نداشته باشند. همینکه حزب دموکرات برنده انتخابات ریاست جمهوری گشت( در ظاهر امر) و جمهوریخواهان را شکست دادند( به خیال خودشان )، برای شان بسنده می کند و به آن راضی هستند!

لوید آستین وزیر دفاع آمریکا، امروز چهارشنبه هفتم مهر ۱۴۰۰ خورشیدی، برابر با ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی، در کمیته نیروهای مسلح آمریکا در مجلس نمایندگان حضور یافت؛ و در ارتباط با عملیات بیرون بردن هزاران تن از افغانستان به نمایندگان این مجلس گفت: « هیچ نیروی مسلح دیگری، توان انجام دادن آن را نداشت.» ؛ وی همچنین اشاره کرده است: « دلیل آن که نیروهای آمریکائی توانسته اند چنین کاری را به انجام برسانند؛ این بود که از مدت ها قبل، برای به انجام رساندن چنین سناریوئی برنامه ریزی شده بود.» !

وی در مجلس نمایندگان نیز، سخنانی همانند حرف هایش که دیروز در سنای ایالات متحده بیان نمود را تکرار کرد و گفت: « نیروهای آمریکائي در عملیات خروج افغان ها از افغانستان، خیلی سریع اقدام کردند. ما از آن درس های زیادی گرفتیم. هیچ نیروی مسلحی در جهان نمی توانست چنین عملیاتی را انجام دهد.» !

بیش از بیست سال از حضور نظامیان آمریکائی در افغانستان می گذرد. بهانه عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر را، با بیان دستگیر نمودن طراح این واقعه( اسامه بن لادن ) که احتمال می دادند در افغانستان باشد را مطرح نمودند؛ و به این دلیل به کشور افغانستان حمله و در آنجا مستقر گشتند!

هدف شان از چنین تصمیمی، اضافه کردن به پایگاه های نظامی خودشان درون منطقه خاورمیانه، و رساندن پیام اتمام حجت خویش به سران رژیم آخوندی بود: که ما در نزدیک ترین مسافت زمانی با شما هستیم. اگر دست از پا خطا کنید؟ چنان از خجالت تان در خواهیم آمد؛ که نفهمید از کجا خورده اید؟ !

چه اتفاقی افتاده است، بعد از اینهمه سال که نظامیان خود را دور از کشورشان به چنین ماموریت خطیری فرستاده بوده اند. اکنون عزم شان را جزم کرده اند؛ که از افغانستان بروند؟ دبیرکل و اعضای حزب دموکرات ایالات متحده بر این باور بودند؛ آمریکا به دلائلی که برای شان حائز اهمیت است( ایجاد مستعمره در منطقه، جهت پی بردن به مقاصد سیاسی رقیب ابر قدرت خودشان روسیه )، غیر از پایگاه هائی که برخی از زیر مجموعه های شوروی سابق دارند. در ایران و افغانستان هم پایگاه نظامی داشته باشند. تا هنگام لزوم، از آنها برای ترساندن رقیب استفاده بکنند!

طی سال های اخیر که روابط اقتصادی – سیاسی چینی ها با سران حکومت ملاها افزایش یافته است؛ و از باب آن که میان چین و روسیه اختلاف چندانی وجود ندارد. مطمئن شده اند، که در صورت هر اقدامی علیه آخوندها، این نا به کاران اگر شده با تقسیم نمودن ایران میان چینی ها و روس ها، در نوکری آنها باقی می مانند. بنابراین ماندن در افغانستان با یک ریسک بزرگ را کنار گذاشته اند؛ و قصد خروج از آنجا را دارند!

آمریکائی ها نمی خواهند عامل و باعث و بانی روی دادن یک جنگ جهانی دیگر در دنیا باشند. ترجیح داده اند، که از افغانستان خارج بشوند. حتی اگر در این رابطه، جنایتکارانی مانند طالبان اختیار افغانستان را در دست بگیرند؛ و ارباب پلیدشان آخوندهای حاکم بر ایران، ساکنان و دو ملت محروم این دو سرزمین را، در آتش منویات « سلفی و شیعی » خودشان بسوزانند؛ تا سیه روزترین دوران زندگی خودشان را تجربه نمایند!

مقاله قبلیاسامی بازیکنان دعوت شده به تیم ملی ایران اعلام شد
مقاله بعدیتخریب بخشی از سوله خوکفایی سپاه
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.