ژست های بشردوستانه !

0
0

آیا مسؤلیت منابع « حقوق بشری » فقط گزارش دادن اخبار اعدام ها در ایران است ؟!

سالهاست که تقریبا همه روزه ، اخبار دهشتناکی در مورد قتل و کشتار ایرانیان توسط رژیم جنایتکار آخوندی در شبکه های خبری منتشر می شوند ؛ و بسیاری از دست اندرکاران برخی از رسانه های گروهی در خارج از ایران ، به نقد و تجزیه و تحلیل نمودن این گزارش ها می پردازند !

در میان این تحلیلگران که از سوی رسانه های مربوطه جهت مصاحبه بر سر موضوع این قتل ها به مراکز خبری دعوت می شوند . سازمان های فعال مدافع « حقوق بشر » هستند ؛ که تقریبا به طور مستمر ، ضمن مصاحبه با این رسانه ها در مورد این مسائل اظهار نظر می کنند . ولی تا کنون هیچ اقدام جدی در باره عملکردهای خودشان ( دست کم با اطلاعاتی که من در این ارتباط دارم ) در باره این موارد ننموده اند !

انتشار خبرهای مربوط به جنایات مکرر حکومت آخوندها در ایران ، کاری رایج در میان رسانه های حقیقی و مجازی است ؛ که با توجه به شرح وظایفی که پیشه آنها برای ایشان متصور است . می بایست در کمال دقت و صداقت به انجام برسد !

اهمیت فعالیت های این رسانه ها ( اعم از حقیقی یا مجازی ) در این است ؛ که بدون افزودن یا کسر نمودن از اخباری که به دست شان می رسد . چنانکه مصلحت بدانند اقدام به منتش نمودن آن در رسانه خودشان می نمایند !

یکی از خبرهای مهم که در بیشتر رسانه های مورد نظر به آن پرداخته می شود . انتشار دیدگاه سازمان های مدافع حقوق بشر ، در مورد فعالیت ها یا دیدگاه های بشردوستانه آنها در مورد تخلفات متجاوزان به حقوق مردمان جهان است ؛ که صد البته از اهمیت زیادی برخوردار می باشد !

اما آیا چنین فعالیتی در باره کشتار ایرانیان بی گناه توسط سران یک حاکمیت استبدادی در سرزمین آخوند زده ما کافی است ؟!

به هیچوجه و بدون هیچ تردیدی اینطور نیست و نباید باشد !

گهگاه که بعضی از رسانه های مورد نظر با یکی از مسؤلان یک سازمان حقوق بشری مصاحبه می کنند . این کارشناسان محترم ، دیدگاه ارزنده خودشان در مورد مسائل مربوط به حقوق انسان ها را ، سرفصل هائی از شرح وظایف چنین سازمان هائی را ، برای مخاطبان آن رسانه بیان می کنند . اما اشاره ای به آنچه که خود ایشان در ارتباط با چنین مواردی نموده اند را ارائه نمی دهند !

کسی که در راستای احقاق حقوق همنوع خود فعالیت می کند ؛ به ویژه چنانچه با یک سازمان حقوق بشری به عنوان عضو ثابت آن هم مرتبط می باشد . نباید فقط « سر فصل های » مربوط به شرح وظایف آن نهاد را به اطلاع دیگران برساند . بلکه باید گزارشی هر چند کوتاه در رابطه با کارنامه تخصصی نهادشان را نیز مطرح نماید . تا دیگران بدانند ، که در چه شرایطی می توانند از امکانات مربوط به فعالیت های ایشان برخوردار بشوند !

تقریبا همه روزه اخبار مربوط به محکومان به اعدام توسط حکومت اسلامی ، و کشتار مردم ایران به خصوص جوانان میهن مان به دست سران رژیم آخوندی را در رسانه های دیداری و شنیداری مشاهده می کنیم و می شنویم . تا به کی مسؤلان چنین نهاد های حقوق بشری ، باید فقط به مصاحبه نمودن با چند فرستنده تلویزیونی پارسی زبان در خارج از ایران بسنده بکنند ؛ و از چگونگی عملکرد و فعالیت های خودشان جهت رساندن « حق » به دارندگان آن گزارش مبسوطی را به مخاطبان خود ارائه ندهند ؟!

اگر آنها که نهادشان به گونه مستقیم یا غیر مستقیم ، با شوراهای حقوق بشری سازمان ملل ارتباط دارد . هنوز نتوانسته اند صدای ملت ایران را به گوش مراکز بین المللی برسانند ؟ من به نوبه خودم به این نتیجه می رسم ؛ که در این دوره و زمانه ، آنچه که « هیچ معنائی از دفاع از حقوق بشری انسان های » بی دفاع را ندارد . جلوه های خودنمائی آنانی است ؛ که مانند سیاستمداران متظاهر ، فقط برای شهرت یافتن خودشان گام بر می دارند . نه انجام دادن مفاد آنچه که وظایف ایشان ، در مورد دفاع از بی گناهان حکم می کنند !

به عبارتی دیگر ، اصولا چنین پایگاه هائی موظفند که جلوی پایمال شدن حقوق صاحبان حق را بگیرند ؛ و آنچه را که از آنها دریغ گشته را به ایشان باز گردانند !

زیرا : « به عمل کار بر آید به سخندانی نیست » !

مقاله قبلیاخراج امام جماعت مرکز اسلامی امام علی از سوئد به دلیل ارتباطات با جمهوری اسلامی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.