فقط یک عبارت سه کلمه ای « مرگ بر خامنه ای » ، که نه فقط از دهان چند صد یا چند هزار تن ایرانی دلاور، بلکه چند میلیون تن از مردم اسیر و دربند این حاکمیت اشغالگر و جنایت پیشه و دزد و فاسد آخوندی بر آید. می تواند سلطه ننگین نزدیک به پنج دهه ای این ستمگران را، از موجودیت ایران بزرگ و جان و مال مردم بی پناه این سرزمین آریائی برچیند؛ و ملتی ستمدیده را، از چنگال بدترین حاکمیت موجود در تاریخ این کهندیار اهورائی نجات بدهد!
تنها راه رهائی مردم ایران، از یوغ استیلای حکومت اشغالگر آخوندی در کشورمان، سر دادن مکرر شعار « مرگ بر خامنه ای » ، به ویژه در چنین روزهای سرنوشت سازی است؛ که مردم دلیر اصفهان، به خصوص جوانان دلاور و شجاع این استان بی همانند، که نه فقط در خطه زرخیز میهن عزیزمان، بلکه در سراسر این جهان بزرگ هم نمونه اش را نخواهید یافت. بهترین شرایط ممکن جهت براندازی کلیت این حکومت نالایق و خودکامه و ننگین را به وجود می آورد؛ و آرمان بزرگ ما را تحقق می بخشد؛ و سایه شوم حضور ننگین آنها را، از سر این ملک و ملت کوتاه می نماید !
واژه « شعار » در زبان پارسی، از مشتقات کلمه « شعور » تفکیک می شود؛ که مفهومش در بخش مثبت به کارگیری آن ( شعور داشتن ) ، به معنای فعال بودن مشاعر فکری و مغزی افراد می باشد؛ که ایشان در موقعیت های خاص به آسانی بتوانند. جهت رساندن خودشان به مطلوب مورد نظر خویش و آرمانی که دارند. از آن استفاده بهینه و مثبت بکنند. مفهوم منفی کاربردی آن نیز، بیانگر عدم فعال بودن و درست اندیشی سیستم مغزی و فکری کسانی است؛ که برای درست اندیشی و انتخاب مسیر صحیح، و گرفتن تصمیمات لازم، جهت آنچه که مایل هستند به انجام برسانند. به دلیل یا ذاتی و مادرزادی، و یا کمتر استفاده نمودن از مشاعر خودشان، جلوی دستیابی به هدفی که دارند را می گیرد؛ و مجال شان برای رساندن خود به هر آرمانی که دارند را محدود می سازد!
ولی متاسفانه، بعضی از پارسی زبانان، گهگاه با طعنه و کوته فکری، به این مورد مهم می پردازند؛ و آن را با بیانی منفی و تحقیرآمیز، مورد استفاده خویش نسبت به دیگران قرار می دهند. به بیانی دیگر، وقتی می خواهند کسی را که سخنش یا اغراق آمیز و یا نسنجیده بوده و اهل غلو کردن می باشند را توجیه کنند. به گونه تمسخر آمیز می گویند: « شعورش بیش از این نیست. »!
این که می نویسم در موقعیت کنونی، بهترین راه سرنگون کردن این رژیم جهنمی در میهن مان، بیان مکرر و سر دادن دائمی شعار « مرگ بر خامنه ای » است. با الهام از فریادهای شجاعانه کشاورزان غیور اصفهانی در « پل خواجوی » این شهر است؛ که در میان شعارهای کوبنده خودشان علیه حاکمیت دیکتاتوری آخوندی، در کمال شهامت و بدون واهمه از پرتاب گاز اشک آور و گلوله های ساچمه ای مزدوران رژیم به سوی خودشان، که آن مزدوران در نهایت سنگدلی و بی شرافتی محض به طرف این معترضان به پا خاسته پرتاب می کردند؛ و آنها را سبوعانه مورد ضرب و شتم بیداد جنایتکارانه خود قرار می دادند. اما کشاورزان حق طلب همچنان فریادهای رسای شان را، با شعار کوبنده مرگ بر خامنه ای ادامه می دادند!
این دلاوران که با آگاهی از شرارت های حکومتی و ناجوانمردی ماموران زبون و نوکر صفت خامنه ای، با شعارهای کوبنده و از دل بر آمده خودشان، که فریاد می زدند: « ما اومدیم بجنگیم، بجنگ تا بجنگیم – اینهمه لشگر آمده، به جنگ رهبر آمده – ننگ ما ننگ ما پلیس الدنگ ما – مرگ بر خامنه ای » و ده ها شعار دیگر که از شعور برآمده از مشاعر سنجیده و حق طلبانه شان نشات می گرفت. در کمال شهامت و بی پروائی نشان دادند؛ که نه از گاز اشک آور و گلوله، و نه از ضربات چماق و قنداق تفنگ های آنها، و نه از بقیه بیدادگری این جانیان می هراسند!
بلکه قدرتمندانه، بسیجی موتور سوار را از سمت و سوی خود می راندند؛ و جوانی دلاور از میان ایشان به خبرنگار می گفت: .« با پرتاب کردن سنگ چند بسیجی موتور سوار را مجبور به فرار کردیم. تا گرفتن حق خودمان هم به خانه بر نمی گردیم. » !
از مفهوم چنین اقدام شجاعانه و بیان چنین سخنان بی باکانه و سر دادن شعار های بر آمده از شعور مثبت و هدفمند این حق طلبان، به ویژه « مرگ بر خامنه ای » ، به این حقیقت گویا دست می یابیم؛ که دو نکته مهم را مد نظر خویش قرار بدهیم. به چنین حرکت بی پروای این دلاوران بها بدهیم؛ و از اشعه گرم حق طلبانه ایشان الهام بگیریم؛ که تک تک ما نیز جرقه های شعله های آزادیخواهانه درون دل های امیدوارمان را بر افروزیم؛ و در حمایت از ایشان که زنگ رفتن به کلاس دلاوری و آزادیخواهی را برای همگی ما به صدا در آورده اند الگو بگیریم؛ و در هر نقطه ای که از سرزمین اشغال شده مان به دست این اهریمنان هستیم. به پا خیزیم و حقوق پایمال شده مان را، که مهم ترین آنها باز گرداندن استقلال و آزادی خود و میهن همیشه سرافرازمان است؛ کوتاهی نکنیم. زیرا « فردا خیلی دیر است » !