سیوهشت سال از انقلاب اسلامی آیتالله خمینی و سرنگونی رژیم پادشاهی میگذرد. تاکنون کتابها، گزارشها و مطالب بسیاری درباره علل سقوط آخرین رژیم پادشاهی نوشته و گفتهشدهاند. بسیاری اقامت خمینی در فرانسه را توطئه بیگانگان علیه شاه میدانند. بسیاری از ایرانیان هنوز نمیدانند که چه کسی به خمینی اجازه داد در فرانسه بماند تا بتواند انقلاب اسلامی خود را از راه دور و آنهم از کشوری که به مهد دموکراسی و حقوق بشر معروف شده است هدایت کند. کشوری که رسانهها و احزاب سیاسی در آن از آزادیهای بیشتری نسبت به دیگر کشورها برخوردار میباشند.
در اول مهرماه 1357 خورشیدی خانه خمینی در نجف از سوی نیروهای امنیتی صدام حسین به محاصره درآمد و او در دوازدهم مهرماه نجف را به مقصد مرز کویت ترک کرد. در کویت به خمینی اجازه ورود داده نشد. پیشازاین در گفتگوهایی اطرافیان خمینی تصمیم گرفته بودند تا وی پس از اخراج از عراق به سوریه و یا لبنان برود.
در سیزدهم مهرماه 1357 خورشیدی، خمینی و همراهانش به هدف توقف کوتاهی بغداد را بهسوی پاریس ترک کردند و در روز جمعه چهاردهم مهرماه 1357 برابر با ششم اکتبر 1978 میلادی وارد فرودگاه پاریس شدند. در همان آغاز ورود به پاریس، نمایندگانی از دولت فرانسه با وی ملاقات کرده و او را از اقدام به فعالیت علیه حکومت شاه منع کردند. در پی اخطار دولت فرانسه به خمینی تلگرامها و نامههایی از سوی شخصیتهای سیاسی، مذهبی و دانشجویان ایرانی به دولت فرانسه ارسال شد.
دولت فرانسه سه روز بعد در تاریخ دوشنبه نهم اکتبر 1978 میلادی، طی نامهای رسمی به امضای فرماندار (دز- اولین) منطقهای در غرب پاریس، جایی که قرار بود خمینی در آنجا اقامت کند به خمینی ابلاغ کرد که باید فردای آن روز سهشنبه دهم اکتبر، خاک فرانسه را ترک کند. در آن نامه نوشتهشده بود: این سند در کتاب خاطرات والری ژیسکار دستن رئیسجمهور وقت فرانسه تحت عنوان قدرت و زندگی (Le Pouvoir et la Vie) موجود است. جمهوری فرانسه- فرمانداری (دز-اولین) کابینه – بخش خارجی- ورسای نهم اکتبر 1978- رد اقامت. آقای خمینی حاج روحالله فرزند مصطفی متولد سال 1900 در قم (خمین) به نشانی نجف دارای پاسپورت عراقی صادره در تاریخ هفتم اکتبر 1974 میلادی، مجاز به اقامت در فرانسه نمیباشد و باید خاک فرانسه را در دهم اکتبر 1978 میلادی ترک نماید.
در این نامه اشارهشده که خمینی دارای پاسپورت عراقی میباشد و این پاسپورت چهار سال پیشازتاریخ ورود وی به فرانسه از سوی حکومت عراق صادرشده بود.
پس از صدور نامه اخراج خمینی از سوی دولت فرانسه، فردای آن روز دهم اکتبر سفارت دولت شاهنشاهی ایران در پاریس بهطور رسمی به مقامات فرانسوی اعلام میکند که دولت ایران درباره اقامت خمینی در فرانسه هیچ محدودیتی را به دولت فرانسه تحمیل نمیکند و شاه نیز ايرادی درباره ماندن خمينی در فرانسه نمیبیند مقامات فرانسوی که از این اقدام سفارت ایران در پاریس شگفتزده شده بودند گمان کردند که امکان دارد این تصمیم بدون مشاورت با شاه اتخاذشده باشد، یا شاه در وضعیتی بسر میبرد که قادر به تصمیمگیری نیست. رئیسجمهور فرانسه نیز شگفتزده شده بود و برای آگاه شدن از این موضوع بیدرنگ کنت الکساندر دو مارانش مدیر سازمان ضد جاسوسی فرانسه را که د ر زمره دوستان شاه بشمار میرفت برای رایزنی با وی به تهران فرستاد.
کنت دو مارانش خمینی و افکارش را از هر مسئول سازمان اطلاعاتی دیگری بهتر میشناخت. کنت دومارانش از طریق دوست خود سعدون شاکر وزیر کشور عراق در جریان فعالیتهای خمینی در عراق قرار داشت. دو مارانش از خمینی بهعنوان یک گلوله آتش یادکرده و او را بهعنوان يك خطر فوقالعاده بینالمللی بشمار میآورد. کنت دومارانش میگوید؛ هنگامیکه خمینی را از عراق اخراج کردند وی بشدت ناراحت شده بود و عراقیها را که در طی مدت اقامت خود و اطرافیانش در آن کشور پناه داده بودند تهدید کرد که همان سرنوشت و بلایی را که برای شاه در نظر گرفته است بر سر آنان نیز خواهد آورد.
در سال 1986 میلادی کنت الکساندر دو مارانش خاطرات خود را در گفتگویی با خانم کریستین اکرنت روزنامهنگار فرانسوی به رشته تحریر درآورد. عنوان این کتاب در خلوت (اسرار) شاهزادگان «Dans le secret des princes» میباشد که از سوی انتشارات استوک در پاریس چاپ و منتشر شد. دومارانش میگوید: «در وزارت امور خارجه فرانسه دو طرز فکر درباره اقامت خمینی در فرانسه وجود داشت؛ برخی بر این نظر بودند که فرانسه باید سنت دیرینه خود بهعنوان سرزمین میهماننوازی و پناهندگی را با استقبال از خمینی نشان دهد. دومارانش میافزاید؛ ولی من اینطور فکر نمیکردم و معتقد بودم که بهتر است او برود و درجایی خوش آبوهوا تر مانند ایتالیا اقامت کند».
کنت دو مارانش میگوید: «خمینی تلاش کرده بود تا به همراه خانوادهاش در کویت مستقر شود ولی کویتیهای وحشتزده به این مرد مقدس گفته بودند؛ هوای گرم و مرطوب خلیجفارس مناسب با وضع سلامتی او نمیباشد». دومارانش در خاطرات خود میگوید: «اما در فرانسه، بهگونهای عمل کردم که از خمینی خواسته شود تا در پی یافتن سرپناه خوش آبوهوایی برای خود باشد. بهعبارتدیگر، سفارش کردم تا از عالیجناب بخواهند خاک فرانسه را ترک کند. دومارانش میافزاید؛ یک روز صبح رئیس دفتر بسیار توانای من میشل روسن، با لبان خندان آمد و گفت: «آقای مدیرکل، خوب، برنده شدید، فردا یا پسفردا، به آیتالله خمینی مؤدبانه ابلاغ خواهد شد که باید فرانسه را ترک کند، ولی درهرحال خواهیم گفت؛ و من خیالم آسوده شد».
فردای آن روز تقریباً درهمان ساعت، دوباره رئیس دفترم آمد و با چهرهای گرفته گفت: «آقای مدیرکل، اخبار خوب نیستند، باد از سوی دیگری میوزد. او میماند». غافلگيرشده بودم؛ آه! چرا میماند؟ – سفیر ایران به وزارت خارجه گفته بود؛ شاه ايرادی درباره ماندن خمينی در فرانسه نمیبیند. برای یکلحظه كمی متاثرشدم، وازاو پرسيدم: «مطمئن هستيد؟». او به من پاسخ داد: «کاملاً آقا». مات و مبهوت از این خبر غیرعادی و تأسفبار، تصميم گرفتم به تهران بروم تا از زبان خود اعلیحضرت تأیيد اين تغییر باورنکردنی را بشنوم.
چهلوهشت ساعت بعد با هواپیما رهسپار تهران شدم. شاه مرا دریکی از دفاتر کاخ خود كه تا آن زمان نديده بودم، به حضور پذيرفت. نخستین مسئله غیرعادی در این اطاق كوچك، نور ملايم يك لامپ بزرگ بود که از آباژور بسیار زیبایی در گوشه اتاق پخش میشد. امپراتور عینک دودی بزرگی بر چشمان داشت که نیمی از چهرهاش را میپوشاند. هرگز وی را با چنین مدل عینکی ندیده بودم. پس از سلام و احوالپرسی همیشگی، حیرت و ضربه ناشی از رد شدن نظر من از سوی خود اعلیحضرت مبنی بر دور کردن خمینی از پاریس را به عرض رساندم. پسازاینکه وی را در جریان تحولات پاریس گذاشتم به او گفتم: «اعلیحضرت، آیا شما تصادفاً قربانی یکی از اطرافیان خود در انتقال فرمان یا خیانت سفیر خود در فرانسه نشدهاید؟
شاه در پاسخ گفت: «ابداً، این کاملاً مطابق دستورات خودم بوده است» شاه با مشاهده حیرت من گفت: «حالا که خودمان هستیم دلیلش را به شما میگویم؛ اگر شما خمینی را در فرانسه نگه ندارید او به دمشق در سوریه میرود که بسیار به ایران نزدیک است. اطلاعاتی دارم که اگر او به دمشق نرود به تریپولی نزد سرهنگ قذافی خواهد رفت و این بدترین چیزی است که میتواند اتفاق بیافتد. شاه گفت؛ نظر به روابط استثنایی و خوب من با فرانسه، از شما میخواهم به آگاهی رئیسجمهور برسانید که من روی دوستی وی حساب میکنم» جمله دقیق شاه را بازگو میکنم؛ شاه گفت: «پیچ اش را سفت کنید» نهایتاً دوست دارم که خمینی نزد شما بماند، جایی که تحت کنترل خواهد بود. به خودم گفتم شاه فرهنگ فرانسه را بهخوبی میشناسد، مطمئن نیستم که او از جریان سیستم دموکراسی نرم حاکم و از امکانات ناچیزی که در اختیار ما برای ساکت کردن این مرد مقدس که فریادش هرروز بلندتر می شود آگاه باشد.
دو مارانش میگوید: «هنگام خداحافظی غمانگیز، شاه به من گفت؛ کنت عزیز من، بگویید من هرگز بهسوی مردم خودم تیراندازی نخواهم کرد. شاه عینک اش را برداشت و دستش را برای فشردن بهسوی من دراز کرد، پیشازاین که سرخود را برای ادای احترام پایین آورم چهرهاش را در پهنای نوردیدم، همان چهرهاشنا که چند هفته پیش دیده بودم. چهرهای که براثر بیماری ویرانشده بود بیماری که میرفت تا این مرد را از بین ببرد، مردی که کارهای بسیاری در دوران پادشاهیاش انجام داد و خیلیها به او افتخار میکردند و دیگرانی که از او متنفر بودند. کسی که نهایتاً در رده نخست شخصیتهای دوران ما بود».
گفتههای کنت الکساندر دو مارانش مدیر وقت سازمان ضد جاسوسی فرانسه درباره نظر موافق شاه مبنی بر اقامت خمینی در فرانسه، چند ماه بعد از سوی میشل پونیاتوفسکی فرستاده ویژه والری ژیسکار دستن رئیسجمهور وقت فرانسه هنگام ملاقات با شاه در تهران تاًیید شد. شاه به پونیاوفسکی گفته بود: «من این مسئله را به درایت فرانسه واگذار میکنم. فکر میکنم که درنهایت بهتر است هیچ کاری انجام نشود. در اینصورت مراقب باشید همه کارها در مورد اوبار سنگینی دارد؛ بنابراین من درخواست سفارتمان در اوائل اکتبر را تاًیید میکنم. اخراج او [از فرانسه] به من نسبت داده میشود و نتایج سنگینی خواهد داشت… جرقه نهایی خواهد بود. پی آمدهای آن برای خود فرانسه جدی خواهد بود. طوری عمل کنید که صلاح میدانید، اما بدانید که برای من، همانطور برای شما نتایج آن میتواند خیلی سنگین باشد»
کنت دو مارانش درباره شاه میگوید: «قدرت، وحشتناک است، زیرا مخرب خود میباشد. در مورد شاه، این مسئله بهصورت بیمارگونهای درآمده بود. شاه یک دیکتاتور نبود بلکه یک اُتوکرات بود. دیکتاتور یک کشور مردی است که هنگامیکه یکی از روحانیون محل، بالای مناره [منبر] میرود و علیه رئیس کشور سخنرانی میکند، ترتیبی دهد که این آخرین خطابه و پایان کار او باشد. یک اتوکرات مردی است که هنگامیکه نخستین روحانی محل برای مطرح کردن خود، خطابه آتشینی علیه رئیس کشور سر میدهد هیچ کاری انجام ندهد و روحانی مزبور میتواند دوباره بدون هراس از کیفر بهواسطه مؤذنین به کار خود ادامه دهد. صدای ویرانگر ملایان در شهرها و دهات دوردست پخش و منعکس می شود.
گفته میشد که اطرافیان خمینی قبلاً درباره مسئله پناهنده شدن وی به فرانسه فکر کرده بودند. خانم کریستین اکرنت، روزنامهنگاری که با کنت الکساند دو مارانش مصاحبه کرده بود از دومارانش میپرسد آیا مسئله پناهندگی خمینی به فرانسه فکر و ایده القاء شده از سوی ژورنالیستهای تلویزیون فرانسه نبوده است. دومارانش در پاسخ میگوید؛ اگرچه خود او از پیش به این موضوع فکر کرده بود ولی به او گفته شد که در فرانسه از وی بهخوبی استقبال خواهد شد و به همین دلیل یک روز در فرودگاه پاریس فرود آمد.
فردای روزی که نامه اخراج خمینی از فرانسه به وی ابلاغ شد درواقع به دخالت سفارت ایران در فرانسه باطل گردید. کنت دومارانش میگوید: «خلاصه، خمينی در دهم اکتبر١٩٧٨ به نوفللوشاتو رسيد، جایی كه در آنجا کمیته استقبالی از مشتاقان، چپها از همه نوع، از دانشگاههای بزرگ غربی و دیگر متخصصین خود را بهسرعت میرساندند». به آگاهی کاخ الیزه رساندم كه ازنظر من، آمدن اين ويزيتور دست و پاگير، خبر خوشی نيست. کار گلولههای آتشین، به آتش كشيدن هر چیزی است که در اطراف آنان باشد. پانزدهم فوریه 2017
ei khash in haramzade ra dar paris mesle guraz mikosctand va sarzamibeman be in rooz felakhat dar namioftad laanat bar ale haramzade khumeini dadjal………
be omide iran azad ………..agar estemar begzarad
سپاس از آگاهی به من
نظرات بسته است