معمولا چنین مرسوم است که یک کاندیدای شرکت در انتخابات برای گزینش یک رئیس جمهور، فردی را به عنوان مدیر تبلیغاتی خودش مأمور می کند؛ تا این مدیر با برپا نمودن پایگاههای تبلیغاتی متعددی، برای فرد مورد نظر، در جهت شناساندن وی به رآی دهندگان، و معرفی اهدافی که او برای زمان ریاست اش در نظر دارد انجام بدهد؛ وی را به رأی دهندگان بشناساند.
اما این روش بیشتر در کشورهائی مورد استفاده قرار می گیرد، که هر نامزد انتخابات، با اجرای برنامه های سخنرانی در مراکز استانهای آن کشور، ضمن ارائه برنامه های ریاست جمهوری اش، خویشتن را به عموم مردم می شناساند؛ و اهداف انتخاباتی اش را به آنان معرفی می نماید. در کشور ما و با حضور این حکومت خودکامه، با اینکه نامزدهای ریاست جمهوری، برای معرفی خودشان به شهرهای مورد نظرشان رفته و سخنانی را هم ایراد می نمایند؛ اما در نهایت، این رأی مردم نیست که یک نامزد انتخاباتی را به مسند ریاست جمهوری می نشاند. بلکه اعمال نظر و نفوذ افراد خاص و اشخاص معروفی از حکومتیان است که چنین موردی را تحقق می بخشد!
از آنجائی که در رژیم همیشه به تقلب آلوده جمهوری اسلامی، روش تبلیغات مدیران پایگاههای تبلیغاتی یک کاندیدا، هیچگاه مورد استفاده علنی قرار نگرفته است؛ و چون کارگزاران این حکومت، عادت ندارند که امور مربوط به اداره مملکت را به طور علنی با مردم هم در میان بگذارند. در ارتباط با مشخص کردن فردی برای پست ریاست جمهوری، چون هرگز گزینشی در میان نبوده و مردم کمترین نقشی در این مورد ندارند. در حقیقت رئیس جمهور در رژیم آخوندی، به گونه منصوب شدن از سوی رهبر جمهوری اسلامی ( در ظاهر امر)، و یا با تمهیدات گروههای پر نفوذ بر روی رهبر جمهوری اسلامی ( در باطن امر)، جهت تصدی این پست در نظر گرفته می شود!
با توجه به این مورد که سید علی خامنه ای، به عنوان رهبر کنونی این رژیم، شخصیت مورد تأیید همه چهره های معروف مدارس علمیه و حوزه های تربیت طلبه های دینی در کشور نیست؛ و فقط تعداد اندکی از مراجع و روحانیون عالیرتبه از او حمایت می کنند؛ و نیز با در نظر گرفتن نفوذ گسترده فرماندهان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در همه زمینه های مدیریت کشور، فردی که باید به مقام ریاست جمهوری در این رژیم برسد، کسی خواهد بود که ابتدا از سوی فرماندهان سپاه موجه تشخیص داده بشود ( سران سپاه بتوانند در دوران ریاست جمهوری او، هر چه را که بخواهند با توافق رئیس جمهور به تاراج ببرند)؛ وقتی که سپاه خیالش از فرد مورد تأیید خودشان راحت بشود، که او در همه موقعیت ها عصای پر توان دست سپاهیان، جهت چپاول هست و نیست و دار و ندار ملت ایران خواهد بود؛ نظر مثبت یا منفی خودش را به رهبری می رساند؛ آنگاه رهبر فلکزده و بی اختیارهم ، آن شخص را از افراد صالح و مثبت و دلسوز برای اسلام و خیرخواه رژیم و دوستدار خاندان عترت و طهارت و …… و معرفی می نماید!
آنگاه در صورتی که افراد با هوشی از میان خودشان، که با این روش آشنائی کامل دارند؛ و می دانند که مقام معظم رهبری! تنها نقش یک لولوی سر خرمن را دارد، و ذلیل تر از آن است که بتواند برای چنین امر مهمی قدرتی از خودش نشان بدهد؛ شروع می کنند به ایفای نقش هائی با دو یا چند چهره متفاوت، که هم با این گروه قاطی بشوند؛ و هم با آن دسته بیامیزند!
ولی با تمام این موارد، شیخ حسن روحانی، با چنین ترفندی به مسند ریاست جمهوری رژیم آخوندی راه نیافته است. زیرا در این خصوص چند فرد یا گروه دیگر، که زخم خورده سپاه و رهبر و شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری بوده اند؛ و تا حدودی رند تر از ایشان تشریف دارند ایفای نقش کرده اند!
روباه مکار انقلاب، شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، پس از به رهبری رساندن آخوند نالایقی چون سید علی خامنه ای، و دیدن ناسپاسی او درازای خدمت بزرگی که به وی کرده بود؛ و نیز از متن به حاشیه فرستاده شدنش توسط خامنه ای و سپاه، بر آن شده بود که با کمک برخی از اصلاح طلبان زخم خورده از رژیم، به ویژه کسانی که مانند خود او حامی ایجاد تغییراتی در قانون اساسی حکومت شان جهت اصلاح نمودن آن هستند؛ با به وجود آوردن صحنه های نمایشی رد صلاحیت شدن او توسط شورای نگهبان جمهوری اسلامی، و با فشار آوردن به محمد رضا عارف برای کناره گیری کردن از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، با تبانی هائی که با سید محمد خاتمی نموده بود؛ فردی مانند حسن روحانی را، که هم در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، و هم در زمان ریاست جمهوری خاتمی، از چهره های مورد تأیید ایشان در آن چند دوره از ریاست جمهوری بود را، برای رساندن خویش به منافع مشترکی که با یکدیگر دارند؛ مورد حمایت همه جانبه خویش قرار دادند، تا او را بر رهبر و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی تحمیل نمایند؛ و رهبر و سپاهش را در مقابل عمل انجام شده ای خلع سلاح بکنند!
از اینرو، اصولگرایان که اصرار داشتند حسن روحانی از طیف اصلاح طلبان حمایت می شود؛ و نیز گروه موسوم به محافظه کاران رژیم ( سران و دست اندر کاران جامعه روحانیت مبارز)، که با کمک های بازاریان منسوب به هیأت مؤتلفه، که هر دو دسته از گروه حجتیه می باشند؛ در جانبداری از به ریاست رسیدن حسن روحانی، نه اظهار نظر نموده اند؛ و نه تا کنون به وی تبریک گفته اند. چرا که این کار( تبریک گفتن به حسن روحانی جهت رسیدن وی به ریاست جمهوری رژیم ) به نوعی می تواند هم آوائی ایشان با دسیسه هائی باشد، که از سوی علی اکبر هاشمی رفسنجانی به اجرا در می آیند!
بر همین اساس، رئیس جمهور جدید حکومت اسلامی، که میراث دار هشت سال ریاست نابخردانه احمدی نژاد شده است؛ و باید از همین آغاز با صدها مشکل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی دست و پنجه نرم بکند؛ ناگزیر خواهد بود، که با هردو سوی قضیه مبهم مخالفان خودش در مسند ریاست جمهوری، با روش هائی مقابله نماید، که در دوران تحصیلات عالیه اش در بریتانیای کبیر، از ارباب انگلیسی خودش آموخته است. در غیر این صورت، با اختلافاتی که از این پس میان گروههائی که در بالای این متن نامیده شده اند پیش خواهد آمد؛ دو خطر بزرگ وی را تهدید می کنند. یا باید به یک استیضاح از پیش طراحی شده در مجلس شورای اسلامی تن بدهد؛ و یا به این بیندیشد که چگونه خودش را از رخ دادن یک واقعه تروریستی برهاند؟!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی