عالم سیاست، کم ترین شباهتی به دنیای عادی در زندگانی مردم جهان ندارد. اما کسانی که در این رشته از مشاغل اجتماعی فعالیت می کنند. مانند تمامی ساکنان دنیا، یک ظاهر جسمانی قابل مشاهده را دارا می باشند؛ و یک اگوی شخصیتی نامشهود را دارا هستند؛ که در بیشتر موقعیت های کاری خویش، خودشان نیز قادر به شناختن تمامی کاراکترهای رفتاری و کرداری خویش نیستند. آنانی هم که آشنایی اندکی بر کاراکتر ظاهری و شخصیت درونی خود دارند. گاهی از اوقات در باره خویشتن و کارهایی که انجام می دهند. دچار تردید های زیادی می گردند؛ تا جایی که وقتی از طرف مسؤلان مستقیم محل کار و حرفه ایشان، برای انجام دادن ماموریت خاصی برگزیده می شوند؛ در رابطه با انجام دادن آن کار تردید می کنند؛ که آن را بپذیرند، یا که از زیر بار پذیرش آن شانه خالی کنند؟!
علت این تردید نمودن هم، عدم شناخت کامل شخصیت پنهان و آشکار خودشان است. که نمی دانند در هنگام انجام دادن کارهای مختلفی که به ایشان محول شده است. آیا اصولا علاقه چندانی به آن دارند یا خیر؟ وقتی که یک فرد به امر ریاست کل سازمان و یا مؤسسه محل کار خویش، و یا مدیر مسؤل بخشی که وی در آنجا فعالیت دارد. می بایست هر فرمانی را که دریافت می کند؛ بدون چون و چرا به پایان برساند. بی شک در آن باره به فکر فرود می رود: آیا خواهم توانست از عهده این کار و چنین ماموریتی بر آیم یا نه ؟!
شخصیت هایی نیز هستند؛ از دستوراتی که توسط مقامات بالاتر به آنها داده می شود. به هیچوجه نه تمرد می کنند؛ و نه از زیر بار آن شانه خالی می نمایند. زیرا به طور دقیق، انجام گرفتن کاری را به وی فرمان داده اند؛ که مورد علاقه و توجه حتمی خود او نیز بوده است!
در روزهای اخیر به دستور پرزیدنت دونالد ترامپ، تغییرات بی سابقه ای در کابینه ریاست جمهوری آمریکا پدید آمده، که مردمان ممالک دیگر، حتی برخی از خود آمریکائی ها را هم در حیرت فرو برده است. پرزیدنت ترامپ با دادن پست های جدید به دو تن از زبده ترین سیاستمداران این کشور، و گماردن آنها از مشاغل قبلی شان در پست های کنونی، کوچک ترین شک و شبهه ای را برای جهانیان باقی نگذاشته، که این تحول کم سابقه در کابینه آقای ترامپ، جدی ترین روش رئیس جمهور آمریکا، جهت نشان دادن دندان های تیز دولت خودش، به سران بی کفایت رژیم پوشالی جمهوری ننگین اسلامی است!
زیرا کاراکترهای جان بولتون نماینده سابق ایالات متحده در سازمان ملل متحد، و نیز مایک پمپئو رئیس پیشین سازمان ضد جاسوسی آمریکا(سی آی ای) ، که در دو مسؤلیت پیشین خویش نیز دارای نقش مهمی در پهنه سیاسی در این مملکت بوده اند؛ و به زودی هم در دو نقش مهم تر دیگر، در دو پایگاه دارای اهمیت ویژه سیاسی در آمریکا به کار خواهند پرداخت. که اولی(جان بولتون) به عنوان مشاور امنیت ملی و سیاسی رئیس جمهور آمریکا، و دومی(مایک پمپئو) هم، به عنوان وزیر امور خارجه این کشور، از روز یکم ماه آوریل ۲۰۱۸ به محل جدید کارشان می روند. تا به ایفای نقش های شان بپردازند. این دو چهره های معلومی می باشند؛ که نقش های مجهول شان هنوز مشخص نگشته است. کاملا قابل درک می باشد؛ که آنها از این پس به اموری اشتغال خواهند داشت؛ که به طور کامل، با حال و هوای دیدگاه های سیاسی خودشان، مخصوصا نسبت به حاکمیت جمهوری اهریمنی اسلامی در ایران، و احساس آکنده از نفرت و انزجار این دو، نسبت به این حکومت خبیث و کنش های غیر انسانی همه مقامات این رژیم، و نفرت از سردمداران خودمحور و قدرت پرست این حاکمیت وا مانده از دوران جاهلیت صدر اسلام، به وسیله ایفا شدن نقش های مجهول این آقایان درون کابینه ریاست جمهوری آمریکا، مشخص نیست که از این به بعد، روابط سیاسی میان دو کشور آمریکا و ایران بر چه منوال خواهد بود؛ و جریان دشمنی نزدیک به چهل سال میان ایشان، به چه نحوی طی می گردد و چگونه خواهد گذشت؟!
چرا که مایک پمپئو و جان بولتون، اگر بیش از رئیس جمهورشان، نسبت به کارگزاران جمهوری اسلامی بدبین و غیر موافق نباشند؟ کم تر از او نیز نخواهند بود. بر همین اساس، نیاز به هیچ تفسیر و تحلیلی نیست؛ که با این جا به جائی در چرخه سیاست در دولت کنونی ایالات متحده، آخوندهای حکومتی جمهوری مفلوک اسلامی، از راس هرم قدرت تا همه دامنه های ناتوان این حاکمیت بی هویت، در چه شرایطی به لحاظ آشفتگی های روحی خود به سر می برند؟!
مگر آن که پشت شان به کمک های پنهانی ولادیمیر پوتین گرم باشد؛ که بتوانند در موقعیت مبهم آینده در حکومت شان، بتوانند از همه گونه یاری های یکی از موذی ترین چهره های سیاسی در گیتی بهره مند بشوند. لازم به بیان نیست، که هیچیک از کمک های پوتین به جمهوری جنایت پیشه اسلامی، بدون انتظار و توقع جبران شدن توسط سران این رژیم ضد ایرانی نبوده و نخواهد بود. از اینرو، در برهه کنونی از تاریخ میهن مان، هر اتفاقی که روی بدهد، چه آمریکائی ها در صدد حمله نظامی به جمهوری اسلامی باشند؛ و چه روسها در هر موقعیتی، جهت پیش بردن منافع خود از این حاکمیت بی اعتبار باج گیری بکنند؟ زیان های اصلی و جبران ناپذیر این رویدادهای احتمالی در ایران، دامان مردم بی پناه کشورمان را خواهند گرفت؛ که حتی طبیعت نیز با آنها سر ناسازگاری را گذاشته است!
آتشسوزی کنونی در جنگل های چندین شهر و روستای استان گیلان، آنچنان خسارت هائی به ساکنان این بخش از ایران مان وارد کرده است؛ که معلوم نیست بعد از خاموش گشتن آن، تا چه مدت دیگری بتوان، برای بازسازی مناطق سوخته شده در خشم طبیعت(اگر که روی دادن آن دستی و عمدی نبوده باشد؟)؛ نهایت سعی و کوشش به کار برده شود؟!
می گویند وقتی که بدبختی و پیسی در جائی یا بر سر کسی نازل بشوند؛ پشت سر هم و از هر سو، اینگونه از ناملایمات به طرف مصیبت دیدگان روانه می گردند. از مناطق زلزله زده در غرب کشورمان نیز خبر رسیده، که تعدادی از چادرهای محل سکونت موقت زلزله زدگان نیز، دچار سانحه آتشسوزی گشته اند. کارشناسان، این موارد از آتش گرفتگی شمال و شمال غربی ایران را، در نتیجه وزش بادهای گرم موسمی توصیف کرده اند. اما این اتفاقات خانمان برانداز می توانند؛ به طور عمد و دستی هم شکل گرفته باشند. در صورتی که شق دوم این دیدگاه در باره به وقوع پیوستن این مصیبت کشنده حقیقت داشته باشد؟ در حیرتم که عاملان رخ دادن این امر خطرناک، با کدام استدلال منطقی و برهان قاطعی به این کار ضد بشری پرداخته اند؟!
اپیدمی مخالفت با رژیم ملاها در کشورمان، امری بدیهی و برخاسته از عرق میهن پرستی ایرانیانی است؛ که سی و نه سال و اندی می گذرد؛ که بعد از شکل گرفتن رویداد شوم انقلاب پلید اسلامی در ایران آغاز گردیده، و به طور مستمر افزایش هم یافته است. ولی نگرش ضد اسلامی بخش بزرگی از هم میهنان، به ویژه عزیزان درون مرزهای ایرانزمین، که این طرز تفکر و دیدگاه را، در ارتباط مستقیم با دوباره شناختن اسلام ناب محمدی در اذهان ایشان به وجود آورده است. به مردم امکان دست یافتن به آنچه که هزار و چهار صد سال جلوی آشکار گشتن این حقایق را گرفته بود. اکنون دیگر نه خدا و پیامبر برای شان اهمیت داشته باشند؛ و نه دوازده امام و چهارده معصوم و بقیه خزئبلاتی، را که مشتی آخوند دروغگو و ریاکار، با ساختن هزاران امامزاده غیر واقعی، هزاران « سقا خانه » غیر ضروری، نوشتن کتاب های دینی و شرعیات به نام پیامبر و امامان و علمای شیعه و سنی، مطرح کردن صدها موضوع برخاسته از دامان خرافات دینی، برپا کردن تکایای مذهبی در همه محله های شهرهای کوچک و بزرگ ایران، و ساختن هزاران دوز و کلک دیگر، جهت بیشتر گمراه نمودن مسلمان های ناآگاه، که موجبات بیشتر فریب خوردن آنان را فراهم می آورده است. بزرگ ترین دلایلی بوده و هستند؛ که آرام آرام توسط روشنگری های نسل تحصیل کرده کنونی، و دانش پژوهان مسایل اجتماعی و دینی، پرده های تاریک حجاب همیشه آویزان بر روی چهره حقیقت های انکار ناپذیر، که جز گمراه نمودن مردم ایران هیچ نقش دیگری نداشته اند. اکنون به ایرانیان، مخصوصا مسلمان های شیعه نهیب می زنند؛ که از همین نقطه ای که هستید یک گام هم فراتر نروید. زیرا که در این مسیر پرخطر، جز تباهی و نیستی و فریب اهریمن های انسان نما، هیچ مورد دیگری در انتظارتان نیست!
همه تلاش مان این باشد؛ که پیش از رخ دادن هر نوع جنگ قدرت، که آتش افروزان داخلی به آن مبادرت کرده اند؛ و می رود تا با پشت هم اندازی های مصنوعی موجود خبیثی و نادانی مانند محمود احمدی نژاد، باز هم اموری در مملکت مان را به وجود بیاورند؛ که مردم را به اشتباهی بزرگتر از سال ۱۳۸۸ خورشیدی بیندازند. تا عده ای به هواخواهی این فرد دروغپرداز، و تعدادی دیگر به طرفکشی از سایر مسؤلان جمهوری ننگین اسلامی مخصوصا سید علی خامنه ای، باز هم شرنگ دستگیری و زندانی و کشتن مردم بی گناه ایران را، با همین حیله های مزورانه به کام شان بریزند. تا باز هم شور و حال به پا خیزی ملت شجاع ایران را، دچار عدم انسجام و ادامه یافتن بنمایند. دشمنان ما و میهن مان، شیادتر و ناجوانمردتر از آنی هستند؛ که به ذهن ما و شما خطور نماید!
محترم مومنی