در سحرگاه روز ۱ اسفند ۱۳۵۷ چهار فرمانده ارتش شاهنشاهی که توسط دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بودند، تیرباران شدند. سرلشگر امین افشار فرمانده سابق پادگان فرحآباد (افسریه)، سرتیپ نعمتالله معتمدی فرمانده تیپ زرهی قزوین، سرتیپ ملک معاون تیپ زرهی قزوین و سرتیپ همدانیان رییس ساواک کرمانشاه، چهار امیر اعدام شده بودند که خبر تیرباران و آخرین مصاحبه آنان در روزنامه اطلاعات منتشر شد.
سرلشگر امین افشار در آخرین گفتههای قبل از تیرباران گفت: «من در وضعی نیستم که بتوانم حرف بزنم، ولی میخواهم بگویم اطرافیان شاه خیانت کردهاند نه خودشان، اطرافیان ایشان به دور شاه یک دایره خبیثه کشیده بودند.» وی در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که «اطرافیان شاه غیر از شما چه کسانی بودند؟» گفت: «در میان اطرافیان شاه ارتش و ارتشی نبود، وزیران و نخستوزیران اطرافیان شاه بودند و ارتش دخالتی نداشت.»
خبرنگار اطلاعات پرسید: «وقتی شاه ایران را ترک میکرد، شما چه احساسی داشتید؟ راست است که گریه میکردید؟» سرلشگر امین افشار گفت: «غلط میکند کسی که میگوید وقتی شاه رفت من گریه کردم، این یک دروغ محض است و از طرفی اصلا صحبت رفتن یک نفر به عنوان شاه مطرح نیست. من در این مورد احساساتی نداشتم، احساسات من میهنم بود و در این موقع لازم میدانم به شما یک توصیه بکنم، قدر ارتش را بدانید، برای این ارتش خیلی زحمت کشیده شده است. ۱۰ سال لازم است تا شما بتوانید مهندسین و تکنسینهای زمینی و هوایی و دریایی ارتش را دوباره تربیت کنید. از کادرهای موجود غافل نشوید. اگر این کار را نکنید شش ماه بیشتر دوام نخواهید آورد و بعد از شش ماه کمونیستها جای شما را خواهند گرفت و شما را مثل الان ما به همین ترتیب اعدام خواهند کرد.»
سرتیپ معتمدی قبل از اعدام گفت: «من معتقد هستم در هفتههای آخر، وقتی شاه دید مردم طالب او نیستند، نمیبایست میرفت و مردم را رودرروی هم قرار میداد. به نظر من از روزی که قیام ملی و انقلاب ایران تحقق بیشتری پیدا کرد، باید شاه و اطرافیانش، آن را تشخیص میدادند و شخصیت آیتالله خمینی را میفهمیدند. ما اطلاعات زیادی درباره آیتالله خمینی نداشتیم، ولی انتظار داشتیم فرماندهان ما، سر تعظیم در مقابلشان فرود بیاورند. ارتش ما ارتش خیابانی نبود. ما آماده شده بودیم با روس و انگلیس و آمریکا بجنگیم، نه با مردم خودمان. من و امثال من حتی زمینی برای مردن نداریم و حتی یک اتومبیل ساده هم در اختیار زن و بچهمان نیست، چرا باید محکوم شویم؟ شاه بیشتر مقصر است که در چنین حالتی، ما را ترک کرد. میتوانست فرمان بدهد که ما هم کنار برویم و در سیاست دخالت نکنیم و روبهروی ملت قرار نگیریم. به شرفم قسم میخورم که من دستور تیراندازی به سوی هیچکس را ندادهام.»
سرتیپ معتمدی در پاسخ به این سوال که «روزی که شاه از ایران میرفت، پیام او برای شما و دیگر امرای ارتش چه بود؟» گفت: «او گفت یکپارچگی خود را برای بقای مملکت حفظ کنید.» سرتیپ ملک، معاون تیپ زرهی قزوین گفت: «بدون هیچ تردیدی کسان بسیاری به این کشور خیانت کردهاند و حتی در جزوههای ستاد بزرگ هم به جنایت و خیانت بسیاری از افراد اشاره شده و شاه هم اشاره کرده است که خودش قابل انتقاد است و اگر جنایات، چه از سوی شاه و چه از سوی اطرافیان و مسوولان نبود، هیچگاه من در این دادگاه عدل اسلامی خونم ریخته نمیشد و من که در تمام عمرم جزو افراد معدود ارتش بودم گناهکار قلمداد نمیشدم. همان افرادی باید مجازات شوند که به نام وزیر و نخستوزیر در سالهای گذشته به مردم خیانت کردهاند و این بلاها را به سر مردم آوردهاند.»
سرتیپ همدانیان، رییس ساواک کرمانشاه نیز گفت: «با توجه به وظایفی که به عهده هر سازمانی محول شده، من خودم را به عنوان یک عامل مداخله کننده، یا عامل ایجاد کشتارها نمیشناسم و نمیدانم. زیرا شخصاً هیچوقت، ماموریت برای مهار اغتشاشات نداشتهام و این وظیفه به سازمانهای مسوول، محول بوده، من به قرآن مجید سوگند یاد میکنم و میخواهم تحقیق بشود آیا من به ناخن یک نفر هم آسیب رساندهام؟ من خود را بیگناه میدانم، در مورد اتهاماتی که به من نسبت داده شده، تحقیقی به عمل نیامده و یا لااقل مواجههای صورت نگرفته است، تا جرم من در این زمینه مشخص و تثبیت شود، بیش از اینها عرضی ندارم. امیدوارم کشور ما همیشه پایدار باشد و صمیمیت کامل بین تمام مردم مملکت و رهبران مملکت و به خصوص آیتالله خمینی برقرار باشد، تا همیشه کشوری مستقل و سرفراز داشته باشیم.»
سرتیپ همدانیان در پاسخ به این سوال که آیا «به نظر شما شاه به مملکت خیانت کرده است؟» گفت: «شاید هر فردی، شاه یا هر فرد دیگری به سبب غرائز طبیعی که در افراد وجود دارد و هیچ فردی نمیخواهد و میل به جنایت ندارد، همه میخواهند به نوعی به افراد مملکت خودشان خدمت کنند. شاه هم همین نقش را داشته، اگر افراد نابابی مسیر شاه را تغییر داده و مسایلی در مملکت اتفاق افتاده یا افرادی بدون رعایت جنبههای اخلاقی و انسانی افرادی را به شکنجه کشیدهاند، باید مسببین اصلی را دستگیر کنید، نه مرا که برای معالجه به تهران آمدهام. باز هم عرض میکنم من بیگناه هستم.»