عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
از بنیان، چارچوب مذاکرات صلح بین دولت افغانستان با گروه مسلح و تروریست طالیان به غلط ریخته شده است که “تعمدی در آن هم وجود اشته است”.
ترامپ می خواست به هر قیمتی تا قبل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا به توافقی با طالبان برسد و در این راه تقریباً همه چیز را ذبح کرد. از بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دولت افغانستان به عنوان متحد آمریکا و سرنوشت ملت افغان پس از آن، گرفته تا بی ثباتی مجدد در این نقطه از خاورمیانه و برنامه ریزی برای طرح های تروریستی در ورای منطقه تا از دست رفتن تمامی دستاوردهایی که پس از ساقط کردن طالبان در افغانستان داشته ایم؛ از هزینه های مالی سنگین آمریکا و غرب برای افغانستان در این دو دهه و هزینه های جانی سربازان آمریکایی و غیرآمریکایی تا سقوط دولت افغانستان در یک نظام غیردموکراتیک و بی تفاوتی نسبت به سرنوشت مردم افغانستان. اما این چیزی نبود که از چشمان ژنرال های مسئول ارتش آمریکا و پنتاگون دور بماند؛ بنابراین با استعفا به منظور دوری از مشارکت در این فاجعه غیرمسئولانه، واکنش شان بود، تا ثابت شود، اینک در ارتش ایالات متحده آمریکا از مسئول ترین فرماندهان در بین فرماندهان ارتش های جهان دیده می شود که تنها دستورات مافوق برایشان اهمیت ندارد، بلکه اصول اخلاقی و انسانی را نیز مدنظر دارند.
به همین منظور بود که دولت ترامپ و عواملش در افغانستان، چینش های مذاکره کنندگان را به گونه ای تنظیم کردند تا “به هر طریقی” به نتیجه برسند. نخستین اقدامش حذف افغانستانی ها-دولت و مردم و جامعه مدنی افغانستان- از میز مذاکره اش با طالبان تا خودش به هر توافقی که امکان فرار از افغانستان را به وی بخشد، دست یابد. با این وجود، به این هم اکتفا نکرد و بندهایی را در ساخت و پاخت با طالبان مخفی گذاشتند تا از بدترین و شرم آورترین قرارداد تاریخ آمریکا از دید و قضاوت افکار عمومی آمریکا و جهان مخفی بماند.
تیم مأمور شده از طرف ترامپ پس از تحمیل ضرب الاجل هایشان که طی ساخت و پاخت با طالبان به دولت افغانستان تجویز می کرد، دولت افغانستان را به زور به سوی توافق به هر قیمتی با طالبان سوق دادند. بدین منظور، تمام طرف های چندگانه دولت افغانستان، جامعه مدنی افغانستان و حتی جریان های اپوزیسیون داخلی افغانستان را در یک مجموعه قرار دادند و در مقابل گروه مسلح و از منظر دولت آمریکا تروریست طالبان را در سوی دیگر. هدف این بود، مطالبات برحق جریان های مختلف افغانستانی، در تقابل با هم حذف و به چند عنصر کلی تقلیل یابند تا کار برای طالبان راحت شود! به این هم اکتفا نکردند و به جای جمهوری افغانستان، دولت اسلامی افغانستان گذاشتند!! عجب؟ شما این همه لشکرکشی به افغانستان کردید و طی جنگی با هزینه های جانی و مالی بسیار، دولت اسلامی طالبان را سرنگون کردید تا بعد از بیست سال دوباره دولت اسلامی افغان به جایش بگذارید!؟ مفاد این به اصطلاح تفاهم صلح با طالبان آنقدر بهت آورست که تمام چیزی هایی را که طالبان با جنگ می خواست بدست آورد، طی صلح دو دستی تقدیم شان می کند.
عجیب تر این که دولت جدید آمریکا اصلاً متوجه این نکته نیست و همان چینش را برای مذاکرات آتی دولت افغانستان با طالبان ریخته است. علت اختلاف بین تیم افغانستانی که با طالبان مذاکره می کند، دقیقا همین است که اساساً آنان یک تیم نیستند، چند تیم و بعضاً مخالف هم –مشخصاً اپوزیسیون افغانستانی- که به زور در یک تیم جمع شده اند. گروه یاغی و آدمکشی که نه تنها آدمکشی اش را متوقف نکرده بلکه طی قرارداد ننگین با دولت سابق آمریکا مشروعیت حملات تروریستی اش علیه دولت و مردم افغانستانی را گرفته (قول داده تنها به آمریکایی ها حمله نمی کند و بقیه حملات سرجایش هست) است، در یک سمت و وزنی برابر با آن. گروهی که به صراحت هم می گوید، اساسا نه تنها با هیچ یک از اصول دمکراسی موافق نیست، بلکه به اصول انسانی پایبند نیست. آدم کشی را جهاد و افتخار می داند، برای زنان افغان ابتدایی ترین حقوق انسانی قایل نیست و آنان را فاقد حق رأی و نظر می داند که نیاز به یک قیم مرد دارند تا برایشان تعیین تکلیف کنند و وضعیت آزادی های فردی نیز که تکلیف اش مشخص است و نیاز به توضیح ندارد.
اگر تعدادی از استراتژیست آمریکایی در 40 سال پیش گول طراحان کمربند سبز را خوردند، و خمینی نکبت را سرکار آوردند، آن اصطلاحاً هنداونه ای دربسته بود، اما اینک دستاوردهای اسلامگرایان برای خاورمیانه مشخص است؛ یک نگاهی به خاورمیانه امروز بیاندازید: جنگ و ویرانی و برادرکشی با شعارهای ضد اسرائیلی و آمریکایی، بی ثباتی و تضییع حقوق همگان حتی مسلمانان و بمبگذاری و عملیات تروریستی در سراسر جهان. طالبان هم دو دهه قبل دولتش در افغانستان برقرار بود و چون خمینی در چها دهه پیش –که شعار (و در حقیقت فریب) آزادی کمونیست ها در حکومت اسلامی مدنظرش را می داد، هنداونه در بسته نیز نیست، حالا چه توجیهی برای آن وجود دارد؟ در کجای تاریخ جهان، گروه مسلحانه تروریستی که هیچ تعهدی علیه توقف حملات تروریستی اش نداده و تنها گفته آن را کاهش می دهند، از لیست گروه های تروریست و تحت تعقیب جنایتکار خارج می کنند، چه رسد در حکومت هم مشارکت دهند؟
سردرگم تر این که کسانی دولت افغانستان را به سوی تن دادن به مشارکت طالبان در حکومت هل می دهند که خودشان با اسلامگرایان رو به شفاتر مشکل دارند هیچ، آنان را تحت تعقیب قرار داده و اخراج و زندانی می کنند. دولت کنونی ترکیه، با جماعت گولن که خوانشی بسیار متمدنانه تر از اسلام نسبت به طالبان و ملاهای ایران دارد، مشکل اساسی دارد و مشارکت در سیاست که هیچ حتی فعالیت های اجتماعی انسان دوستانه شان را متوقف و ایشان را اخراج و دستگیر می کند! بعد به دولت افغانستان پیشنهاد مشارکت با گروه جانی طالبان می دهد!؟ کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.
ملاهای ایران، اپوزیسیون و منتقدان که هیچ، همان باند خمینی را هر روز با اسمی به خودی و غیرخودی تقسیم بندی مجدد می کنند و از قدرت ساقط، بعد به دولت افغانستان می گویند با طابان گفتگو و مشارکت در حکومت کند!؟ دست تان درد نکند؛ کسی تا حالا عقلش نمی رسید گفتگو و مشارکت خوب است، همین مانده بود شما بگویید و راه حل بدهید.
چین با مسلمانان اویغور خودش و روسیه با اسلام گرایان چچنی –که اتفاقاً بسیاری از آنان در همین افغانستان با طالبان هم رزم هستند- مشکلات اساسی دارند، و اساساً بحث مشارکت شان در حکومت شبیه جوک هست، حالا اصرار به ترک افغانستان توسط ارتش آمریکا و ناتو دارند؟! بسیار خوب، به زودی آمریکا افغانستان را ترک خواهند کرد، خواهیم دید چه کسانی از آن بیشترین ضرر را خواهند کرد، اروپا و آمریکا یا کشورهای همسایه و نزدیک افغانستان و طالبان، همچون چین و روسیه!
به آن دسته از استراتژیست های آمریکایی که پس از این همه فاجعه اسلام گرایان هنوز اصرار به امکان تعامل و مشارکت با آنان دارند، بگویید هر وقت با اورانگوتان ها توانسته اید شطرنج بازی کنید، ما نیز با طالبان دولت مشارکتی تشکیل می دهیم.
من متوجه نیت خیر طرف های خارجی برای صلح در افغانستان هستم، اما ما برای تحقق عملی صلح به چیزی بیش از نیت خیر نیاز داریم و دلیل این که کشورهای خارجی که در کشور خودشان با اسلامگرایان مشکل دارند و آنان را در حاکمیت مشارکت نمی دهند، همین است که صرف نیت خیر کافی نیست. اگر خواهان تحقق صلح در افغانستان هستید باید به گروه یاغی طالبان فشار آورید تا اصول ابتدایی هر مشارکت سیاسی –که پایبندی به دموکراسی است- را بپذیرد نه به دولت منتخب و دموکرات افغانستان و ساختار دمکراتیک جمهوری آن. اگر دموکراسی و جمهوریت را قبول ندارد، بی شک نمی تواند در حکومت مشارکت کند، اما هنوز امکان توقف جنگ و صلح وجود دارد و برای صلح با گروهی مسلح نیاز نیست تا در حکومت مشارکت داده شوند. کافی است در صورت زمین گذاشتن سلاح، از پیگرد قانونی شان جلوگیری شود و تبرئه بابت جنایت های سابق شان تا زمانی که دوباره اسلحه بدست نگیرند. متاسفانه شما با طرح مشارکت در حکومت، طالبان را بسیار پرتوقع و حتی وقیح کردید، در حالی که آنان در موضع ضعف بوده و هستند و با یک تقسیم کار بین المللی علیه گروه های مسلح طالبان (نه این که مسئولیت آن تنها بر عهده یکی و دو کشور باشد)، بیشتر نیز “نابود و ناامید” می شوند.
در هر دولت مشارکتی نیز تکلیف همه طرف ها مشخص است: پایبندی به اصول دمکراسی و گزینش از طریق انتخابات. طالبان و هر گروه دیگری فرق نمی کند و کسی تافته جدا بافته نیستند. در یک دیکتاوری مثل سودان، مردم انقلاب کردند- و نه جنگ مسلحانه- و ارتش دخالت کرد و دیکتاتور را سرنگون کرد و دولت انتقالی و مشارکتی و توافقی تشکیل شد و زمانبندی برای دولت مبتنی بر انتخابات. اما در افغانستان دو دهه دولتی بر اساس جمهوری که با انتخابات سر کار آمده وجود دارد و گروهی که از نظر جهان تروریست شناخته می شود (طالبان) حالا برای این که اسلحه را زمین بگذارد، باید اول هر نوع عملیات تروریستی و جنگی را متوقف کند. هنوز عملیات تروریستی و جنگی را متوقف نکرده، تعهد داده اید تا از جنایت ها و ترورهای سابق نیز تبرئه شود و در دولت هم مشارکت کند!؟ این را به هر حقوقدان یا خانواده های قربانیان بگویید ببینید می خوابنند در گوشتان یا خیر؟! هر چیزی برای خود اصولی دارد. این طور باشد، هر گروه یاغی در جهان راه می افتد بمبگذاری و ترور می کند، به امید اینکه به زودی در حاکمیت مشارکت داده شود!
مخالف صلح نیستیم، ولی صلحی واقعی، نه وقتی هنوز روی کاغذ نوشته می شود، جنگ و خونریزی و عملیات تروریستی متوقف نشده است. چینش آن هم باید درست باشد و نباید وزن یک گروه مسلح، هم وزن مجلس و دولت و جامعه مدنی و اپوزیسیون با هم قرار گیرد. همان گونه که در سوریه، دولت و چند گروه اپوزیسیون و جامعه مدنی بر سر میز مذاکره به شکل مساوی قرار داده شده اند؛ تازه دولت سوریه کجا و دولت کنونی افغانستان کجا؟
در هر میز گفتگوی صلح افغانستانی باید نخست همه عملیات و ترورها متوقف شود. سپس مذاکرات شروع شود و علاوه بر دولت افغانستان و گروه مسلح طالبان، جامعه مدنی افغانستان، اپوزیسیون افغانستان و منتخبین بانوان افغانستانی هر یک به شکل گروهی مستقل حضور داشته باشند. بانوان افغانستان نباید در زیرمجموعه دیگر گروه ها یا حتی گروه جامعه مدنی قرار گیرد، بلکه باید مستقل مشارکت کنند. ما جامعه مدنی مردانه را مدافعی مکفی برای زنان افغانستانی نمی دانیم و باید علاوه بر گروه جامعه مدنی افغانستان، گروه بانوان افغانستانی حضور داشته و خطوط قرمزشان را خودشان به شکلی روشن –و نه مبهم و چند پهلو- بیان کنند تا مبادا آن قربانی سیاست ورزی های سیاسیون و مردها و دیگران شود.
اگر شرایط مذکور که برای هر دموکراسی واقعی ضروری است، مورد قبول همگان است، بسم الله… و گرنه راه حل در مقابل طالبان همان است که تاکنون ثابت کردند، اجتناب ناپذیر است: ما زیر بار زور نمی رویم مگر این که زور پرزور باشد. آن هم با دو راهکار بر علیه طالبان: داعش از زمین و بمب افکن های بی 52 از آسمان. (حجت تمام)