چنین زنانی ننگ زنان ایرانی هستند!

0
131

چهار روز کامل در مجلس آخوندی، نمایندگان مجلس در هفت نشست، به بررسی شرایط و عملکردهای وزرای پیشنهادی رئیس جمهور دولت یازدهم، برای شکل گرفتن کابینه وی مشغول بودند. به گفته علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، تعداد 119 نفر از کل نمایندگان مجلس، در طول این چهار روز، در جایگاه موافق و مخالف با وزرای پیشنهادی، پشت تریبون مجلس قرار گرفته، و نظرگاههای خودشان را در مورد این افراد بیان نمودند.

در طول این چهار روز، آنچه که به چشم من بسیار عجیب به نظر می رسید؛ این بود که از میان این تعداد از نمایندگان، حتی یک زن نماینده هم ندیدم؛ که نه فقط به عنوان نماینده موکلانش که به او رأی داده بودند؛ بلکه به عنوان یک انسان ایرانی، که سرنوشت مملکت اش برای او اهمیت داشته باشد، پشت تریبون مجلس قرار بگیرد، و در جایگاه موافق یا مخالف یکی از وزرای پیشنهادی، دیدگاه خودش را مطرح نماید!

آیا نمایندگی مردم در مجلس کشور، فرش نائین و پرده ی زربفت و ترمه کاشان و ویلای آنچنانی و….. است؛ که برای داشتن آن، و پز دادن نزد سایر زنان آشنا و دوست و فامیل، به دستش بیاورد تا به چشم و همچشمی با یکدیگر بپردازند؟ کسی باید در این پایگاه ملی میهنی قرار بگیرد، که بتواند در شرایط مقتضی و متناسب با مصلحت اندیشی برای مملکت و هم میهنانش، در قوه قانونگذاری بهترین نقش آفرینی های مثبت را بکند. زنی باید لقب نماینده مجلس را بیابد، که دست کم در موقعیت های مهم در محل خدمت اش، دارای توان فکری کامل، جهت تشخیص دادن ” سره از ناسره ” باشد!

نه این چند زن نماینده مجلس، که شاید پدر، عمو، برادر، دائی یا همسرشان، از متنفذان رژیم باشند؛ و حضرت علیه هم با هزینه های بسیار که این افراد و فامیل نزدیک او متحمل شده اند؛ به عنوان نماینده مردم در مجلس، یکی از کرسی های قوه قانونگذاری کشور را اشغال نماید!

آیا تا به جال کسی از مردم میهن ما، یک نماینده زن در مجلس شورای اسلامی را دیده؛ که یکبار هم که شده، برای ایراد نطق قبل از دستور در مجلس، جهت بیان دیدگاههای خودش، پشت تریبون مجلس قرار گرفته باشد؟ آیا تا به حال یک زن نماینده، در یک مصاحبه وسیع رسانه ای حاضر شده، که در رابطه با موضوع خاصی به پرسش های خبرنگاران پاسخ بدهد؟

آیا تا کنون، یکی از نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی، به عنوان یک صاحبنظر مسائل اجتماعی – اقتصادی – سیاسی و فرهنگی، برای شرکت در یک سمینار بین المللی حضور داشته است؟ یا اصولا آیا هیچ سازمان جهانی و مؤسسه ای که در خدمت همه ملت های دنیا هستند، از این نمایندگان برای شرکت در مجامع خودشان، از آنها دعوتی به عمل آورده است؟

به پندار من، اینها ننگ زنان ایرانی هستند؛ چون اگر در خانه های شان می ماندند، اگر همه روزه با دقت کامل به وظایف مادری و همسری خویش عمل می نمودند؛ اگر در آشپزخانه به فکر سور و سات صبحانه و ناهار و شام اعضای خانواده شان می بودند، اگر همه روزه دستی به گلهای باغچه خانه شان می کشیدند و علف های هرزه اطراف آنها را در می آوردند، اگر مانند زنان و مادران عادی جامعه، با تغییر دادن دکوراسیون خانه، فضای مطبوع تر و دلچسب تری را برای اعضای خانواده شان فراهم می آوردند؛ یا حتی اگر بیشتر وقت خودشان را با مطالعه کتاب و دیدن فیلم های مورد نظرشان به مصرف می رساندند؟ بهتر از این بود، که مانند سیاهی لشگر، یا فقط به این منظور که ما هم نماینده زن در مجلس مان داریم، کرسی های آنجا را اشغال بکنند؛ بدون آنکه اجازه داشته باشند که لب از لب بگشایند. نه فقط به عنوان یک وکیل زن و به عنوان نماینده مجلس، که موکلانش انتظارات بسیاری از او دارند؛ بلکه به عنوان یک انسان، انسانی که نشان بدهد میان بود و نبودنش تفاوت وجود دارد؛ می بایست مانند رباط های بدون احساس، به مجلس آخوندی داخل و از آن خارج نشوند!

متأسفانه موکلین چنین وکلائی هم، خودشان نمی دانند که چرا به این افراد رأی داده و به ایشان اعتماد نموده اند؟ یا گاهی برای آزمایش کردن وکلای خودشان، در ساعت های ملاقات در مجلس، به آنجا نمی روند که از نمایندگان خودشان بپرسند: ” خانم وکیل، تا به حال برای ما چه کرده اید؟ کدام ماده قانون را تصویب نموده اید؟ چقدر از حق ما دفاع کرده اید؟ ” !

شاید هم این نمایندگان زن، حتی نمایندگان مرد در مجلس شورای اسلامی، با داشتن چنین موکلین بی خیالی، که تنها وظیفه خود را رفتن به پای صندوق رأی می دانند؛ ولی درک نمی کننند حق ایشان است که گاهی از وکلای خودشان کارنامه کاری ایشان را جویا بشوند. حق دارند که فقط بخش ظاهری قضیه وکالت شان در مجلس، برایشان دارای اهمیت باشد؛ در بخش درونی و باطنی آن هم، تا زمانی که صدای موکل شان در نیامده باشد؛ اینها فقط دفتر حضور و غیاب مجلس را امضاء بکنند. و در طول همه روزهای حضور در مجلس، یا چرت مرغوب بزنند، و یا با تلفن همراه خویش از پیشرفت تکنولوژی بهره مند بشوند!

به قول شاعر: ” تا نگرید طفل کی نوشد لبن (شیر)؟ ” تا هنگامی که کسی وجود ندارد که از ایشان مسؤلیت بخواهد؛ این نمایندگان اعم از مرد یا زن، حقوقهای کلان بالای چند میلیونی خودشان را می گیرند، و به هیچ چیز دیگری کاری ندارند. شاید هم آنقدر به کارهای شخصی خودشان مشغول باشند؛ که اتفاقات داخل مجلس را از طریق رسانه های عمومی پیگیری بکنند!!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلینامه زندانیان سیاسی زاهدان به کمیساریای عالی حقوق بشر در مورد اعدام ها و شکنجه های وحشیانه و غیر انسانی بازجویان وزارت اطلاعات..!
مقاله بعدیروحانی دو روز پس از اردو‌کشی خواندن وقایع سال ۸۸: اصول سیاست خارجی تغییر نمی‌کند٬ مردم خواستار تغییر روش‌ها هستند نه اصول
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.