در وصف حال همکاری آرش میراسماعیلی و حسن کردمیهن این ضرب المثل به ذهنم خطور کرد.
کور کور را پیدا میکنه آب گندیده چاله رو
در نگاه نخست باید به ریشه این انتصاب اشاره کرد،آرش میراسماعیلی یکی از ورزشکارنماهای ولایت معاشی مانند حسین رضازاده، علیرضادبیر، هادی ساعی وغیره که بهترین راه ترقی و پیشرفت را نزدیک شدن به حلقه سران قدرت بخصوص بیت رهبری دید.
برگردیم چند سال پیش جاییکه در المپیک آتن وقتی با قرعه جودکار اسرائیل روبرو شد به گفته یکی از اعضای تیم ملی جودو ایران اول بایکی از مربیان مشغول مشاوره فنی و آنالیز شد(اگر تصمیم به عدم مبارزه نداشت لزومی برای گرفتن اطلاعات و مشاوره فنی نبود)حال در اتاق مربی با او چه گذشت بماند!
بعد سراغ مسئولین فدراسیون می رود و آنها به اتفاق یکدیگر با تیم حفاظت و حراست کمیته المپیک و سازمان ورزش می روند و باطرح موضوع بسرعت خبر به تهران مخابره می شود و در مدت زمان کوتاهی رسانه های وابسطه رژیم و بسیج ورزش سازمان ورزش با تبلیغات گسترده آرش میر اسماعیلی که جودوکار تا آن زمان عنوان داری نبود را بخاطر این خوش رقصی در حد یک پهلوان و اسطوره بزرگ کردند!؟
خبر به بیت علی خامنه ایی که رسید به مسئولین ورزش و مدیران کاروان المپیک ایران در یونان اعلام نمودند پاداش معادل مدال طلا به دلیل این تصمیم به میراسماعیلی تعلق می گیرد،بر این اساس رئیس کنونی فدراسیون جودو دو هفته مانند یک توریست در دهکده بازی ها ماند تفریح کرد و به مجرد بازگشت به ایران آپارتمان،چند هکتار زمین ،حواله خودرو ،مجوز ساخت باشگاه ورزشی به او تعلق گرفت و به تمام شرکت ها و بنگاههای تجاری که برای تبلیغات و قدردانی از مدال آوران المپیک قصد اهدای جوایزی داشتند ابلاغ شد که آرش میراسماعیلی هم بایست در صدر لیست گنجانیده شود!؟
آری بدین شکل بود که رییس کنونی فدراسیون جودو با نزدیک کردن خویش به حلقه های سران قدرت در ایران بخصوص بیت علی خامنه ایی هر روز از رانت و تسهیلات بیشتری سود می برد و بخوبی پله های پیشرفت از نوع معکوس آن را پیمود و به آسانی و بدون هیچ زحمت و تمرین به سهم چندین برابر حق خویش از سفره انقلاب دست پیدا نمود.
خب در چنین شرایطی که رییس فدراسیون تعلیق شده جودو که مورد عنایت و توجه بیت رهبری است و با وجود محرومیت از رقابت های جهانی و المپیک بیشترین بودجه را در بین فدراسیون ها دریافت می کند،می بایست از افراد و چهره های وابسته و خودفروخته متصل به علی خامنه ای و بقولی حزب اللهی در زیر مجموعه تحت مدیریتش بهره ببرد.
برای امثال آرش میراسماعیلی به هیچ عنوان تخصص و شناخت حوزه کاری مهم نیست،درست مانند انتصاب رییس اتحادیه صنف چلوکبابی ها به عنوان سرپرست تیم والیبال نوجوانان به سراغ سردسته چماقداران ولایت معاش حسن کردمیهن رفته و حکم مشاور فرهنگی فدراسیون او سند می زند!؟
حسن کردمیهن همان چماقداری زاده گیلان با تحصیلات حوزوی ساکن کرج و گردانندگان انصار حزب الله آن شهر و هئیتی در منطقه خزانه تهران که دو بار سابقه اعزام به سوریه را در پرونده دارد،در دی ماه سال ۹۴در پی قتل روحانی شیعه در عربستان در امری خوسرانه از سوریه دستور به حمله و هجوم به داخل سفارت عربستان را می دهد .
این رفتار خوسرانه باعث بروز بحران دیپلماتیک در روابط ایران با عربستان و چندین کشور عرب هم پیمان آل سعود می شود و ایشان نیز سفرای خویش را فراخوانده و روابط سیاسی عربستان با ایران تیره و سایرین نیز به پایین ترین سطح روابط دیپلماتیک می رسانند.
حال با همه این تفاسیر و شرح وقایع حسن کردمیهن و چماقدارانش بعد از خلق این رفتار خودسرانه وحشیانه نه مجازات شدند و نه از رفتار خویش پشیمان هستند و بدین امر بارها در محافل و مجالس خصوصی اذعان نمودند.
آن شش ماه حبس هم که کردمیهن در ظاهر محکوم شد که هیچ زندان و زندانی نه سند و نه مشاهداتی دارد تنها در ظاهر برای نمایش رسانه ایی و آرام کردن جو اجتماع از این اقدام داعش گونه بود.
و گرنه اگر در یک کشور با سیستم حاکمیت سالم و دستگاه قضایی پاک و مقتدر بجای حاکمیت ایران بود،با در نظر گرفتن مجازاتی سنگین یا که تبعید به نقاط دور دست در فکر متنبه کردن این اشرار تلاش می نمودند.
نه اینکه از این اشرار حمایت کرده پر و بال داده و سرکرده این وحوش را به عنوان یک مشاور فرهنگ آن هم در حوزه ورزش که با نوجوانان و جوانان زیادی مواجه است حکم بدهند و از او توقع داشته باشند فضولات ذهن بیمارش را به جوانان انتقال دهد.
شاید بهتر است بگوییم همان اشراری که در انصار حزب الله تربیت کردی و به این طرف و آن طرف می فرستی را نابود کردی کافی است و دیگر با سرونوشت جوانان علاقه مند جودو بازی نکند.
قطعا روزگاری نه چندان دور در تاریخ از امثال آرش میر اسماعیلی و کردمیهن ها تحت عنوان متجاوزان به فرهنگ سرزمین ایران بارها و به بدنامی یاد خواهد شد.