چرا هفتم آبان را روز « کوروش بزرگ » نامیده اند؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
784

در تاریخ پر نشیب و فراز ایرانزمین، روزهای برجسته فراوانی وجود دارند؛ که هر یک بیانگر رویداد ویژه ای در کهندیار باستانی ما می باشند. یکی از آنها « هفتم آبانماه » است؛ که بعضی ها آن را به اشتباه زادروز آن شهریار نامدار و پر آوازه ایرانی می دانند. در حالی که چنین نیست، و هفتم آبان از باب آن گرامی داشته می شود؛ کهدر این روز تاریخی، یکی از پر شکوه ترین کنش های انسانی و شاهواره ای آن مرد بی نظیر، اصالت ایرانی وی را به تمام جهانیان نشان داد!

کوروش بزرگ مشهور به « کوروش کبیر » نابغه ای بی بدیل، انسانی والا منش و صلح طلب و نیکو اندیش بوده است. کوروش، بنیانگزار فرهنگ دوستی و بخشایش، در میان فرمانروایان زمان خویش(حتی در این زمان نیز) بوده است. کسی که خلاف و برعکس کنش های بسیاری از پادشاهان تاریخ در همه زمان ها، در اوج قدرتزیادی که داشت. معنای راستین « حقوق بشر » را به جهانیان آموخت. کوروش کبیر، قلب تپنده ی یک ملتی بود؛ که در زمان خود و دیگر زمان ها نیز نظیر نداشت؛ و مردم از این قلب تپنده الهام می گرفتند!

کوروش پادشاهی عادل بود، که هر ملتی را در اعتقادات و مذاهب و دیگر موارد مخصوص به خودشان آزاد گذاشته بود؛ و این کنش جوانمردانه اش باعث گشت؛ که نام کوروش در تاریخ همه ی ملت های دنیا برجای بماند!

روز کوروش که بدون تردید رسمی و ملی است. در گرامیداشت کوروش بزرگ، بنیانگذار و نخستین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی در ایران بوده و هست و خواهد بود.

بر اساس رویدادنامه « بنود»(از رویدادنامه های بابلی است)؛ که به بیان رویدادهای دوره ی فرمانروائی « بنونایید » آخرین شاه بابل(بابل به کسر ب دوم، نه به ضم ب دوم، که نام شهری در استان زرخیز مازندران است.) ، و پس از آن کوروش بزرگ  پادشاه هخامنشی، که سالیان سال بر آن دیار فرمانروائی  داشت. بر اساس گاهشماریبابلی می پردازد. هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به شهر بابل است. متاسفانه روز کوروش در هیچ تقویم رسمی ثبت نشده است. با این حال، گروه های مختلفی از مردم ایران خواهان ثبت این روز در تقویم ملی ایران بوده و هستند!

در چنین روز پر شکوهی، کوروش کبیر پس از  گشودن دروازه ی شهر بابل، به آن شهر بزرگ و با شکوه و بسیار کهن وارد شد. مردم بابل گمان می کردند؛ که اکنون با چپاول و کشتار و دست درازی به جان و دارایی و زنان شان رو به رو خواهند شد؛ و سپس فرمانروائی زورگو و ستمگر  بر آنان شهریاری خواهد نمود. ولی کوروشبزرگ و سربازاننش، نه تنها چنین نکردند. بلکه کوروش فرمان آزادی و برابری در آنجا را صادر نمود. فرمانی که در سال ۱۹۷۱میلادی، از سوی « سازمان ملل متحد » نخستین (منشور) آزادی مردم در جهان شناخته شد!

کوروش بزرگ، کشورهای شکست خورده را وادار به فرمانبرداری از خودش نمی کرد؛ و آنان  می توانستند، فرمانروای خویش را خودشان برگزینند؛ که نام آن محل ها که به فرمانروائی خودشان اداره می شد. اما از زیر مجموعه های ایران به حساب می آمدند « ساتراپ» (ایالت ) بود. ساتراپ های امپراطوری ایران، همان آزادیگزینشی را دارا بودند؛ که امروزه در ایالات متحده می بینیم!

هوشمندی کوروش کبیر، برآیند آمیختگی دو تیره ی بزرگ ایرائی در آن روزگار، پارس و ماد ( ماد برابر بود با آذریان و کردان)، آمیختگی این دو تیره(پارس و ماد) ایران بزرگ را به تمامی ساخت و پرداخت؛ و این کوروش بزرگ بود که آن را پدید آورد. این رویداد در کارنامه جهان شگفتی بی نظیری را آفرید. چرا که آمیختگی پارسو ماد، یا ( پارس با آذری و کرد )، هرگز جدا شدنی نبوده و نیست؛ که همین آمیختگی و یکپارچگی آنها « پارس ها با ماد(آذری ها و کردها) این مرز پر گهر، و بوم همیشه سرفراز ایرانزمین را، در پناه خود آباد و آزاد و مستقل نگاه داشته بود و خواهد داشت!

و چنین گفت کوروش بزرگ: « فرمان دادم، تا کالبدم را بدون تاپوت(تابوت) و مومیایی به خاک بسپارند. تا پاره های تنم، خاک ایران را درست بکنند. »!

او در نبردهائی که داشت، هرگز آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملت های مغلوب و  شکست خورده را شیفته خویش می نمود. به صورتی که اقوام شکست خورده، که کوروش آنان را از دست پادشاهان خودکامه شان نجات می داد. وی را خداوندگار » می نامیدند!

کوروش، برترین مرد تاریخ، بزرگ ترین و بخشنده ترین و پاکدل ترین انسان تا این زمان بوده است. مشرق شناس مشهور فرانسوی « ویل دورانت » در کتاب خود به نام « تاریخ تمدن مشرق زمین» و یا « مشرق زمین گاهواره تمدن » نوشته است: « کوروش از افرادی بوده، که برای فرمانروایی آفریده شده بود. » ؛ امرسون فیلسوفمعروف نیز گفته است: « همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود. » !

در این باره در بسیاری از کتاب های تاریخی آمده است:  او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. به همین دلیل، یونانیان که دشمن ایران بودند، نتوانستند از آن (برشماری خصلت های برتر کوروش بزرگ) بگذرند؛ و در باره او داستان های بی شماری نوشته اند؛ و او را بزرگ ترین « جهان قهرمان » پیش  ازاسکندر می نامند!

او یهودیان دربند در بابل را آزاد نمود و آنان را به دیار خودشان اسرائیل(سرزمین کنعان در آن تاریخ) بازگرداند. کوروش سرداری بود، که پیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت؛ و پایه های شاهنشاهی اش را، بر سخاوت و جوانمردی بنیان نهاده بود.

پرفسور کریستن سن( ایرانشناس مشهور) گفته است: « شاهنشاه کوروش بزرگ، نمونه یک پادشاه « جوانمرد » بوده است. این صفت برجسته اخلاقی او، در روابط سیاسی اش دیده می شده ، در قوانین او، آحترام به حقوق ملت های دیگر و فرستادگان و سفرای کشورهای دیگر وجود داشته، و سرلوحه قوانین دولت اش بوده است؛ که اینقوانین امروزه « روابط بین الملل  » نام گرفته است.»!

شرم آور است، که بزرگان و ادیبان و فلاسفه بسیاری از میان دیگر ملت های گیتی، چنین به برشمردن اوصاف نیکوی آن پادشاه نمونه در همه تاریخ پرداخته اند. اما ما ملت ایرانی، هنوز به شایستگی نتوانسته ایم؛ که از آن بزرگمرد تاریخ میهن مان بگوئیم و بنویسیم و او را به همه مردمان کنونی در دنیا بشناسانیم !

مردم مملکت آخوندزده ایران، سالهاست که برای برگزاری مراسم چهلمین روز به قتل رسیدن امام سوم شیعیان( اربعین حسینی) پای پیاده از ایران به شهر کربلا در عراق می روند. اما به جز اندکی از ایشان، کسی برای گرامیداشت روز هفتم آبان، با پای پیاده به پاسارگاد نمی رود!!!

هفتم آبان بر عاشقان ایران و دوستداران آن پادشاه بی همتا در تاریخ جهان شاد و فرخنده باد.

محترم مومنی

مقاله قبلیعمق فاجعه جمهوری اسلامی، اختلاف دیدگاه رهبر و رئیس جمهور در…! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیقتل مهدی امین یکی از مبارزان خستگی ناپذیر علیه جمهوری اسلامی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.