دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
پيش درآمد جنگ
عمدتاً گفته مي شود كه اعراب در تمامي جنگ هايشان با اسرائيل شكست خوردند، اما اين ارزيابي در مورد يك جنگ درست نيست: نبرد يوم كيپور (جنگ اكتبر يا رمضان). اما چرا؟ براي پاسخ گويي درست به آن پرسش بايد پيش از همه پرسيد كه “اهداف” شروع آن جنگ چه بود؟ آيا مصر كه آغازگر آن بود، به اهداف اش رسيد؟ و خلاصه “دستاوردهاي نهايي جنگ” چه شد؟ هدف از آغاز جنگ توسط مصر بازپس گيري كنترل كانال سوئز و صحراي سينا از اسرائيل بود و سادات دقيقاً براي اين جنگ را آغاز كرد تا اسرائيل را وادار به شروع گفتگوها جهت بازپس دهي اراضي اشغالي كند كه دقيقاً به همه آن ها دست يافت. خواهيم ديد كه برخلاف آنچه مقامات اسرائيلي در ظاهر وانمود مي كردند، هرگز بدنبال صلح با مصر و واگذاري كانال سوئز و صحراي سينا به مصر در ازاي قرارداد صلح كمپ ديويد نبودند و به همين سبب تصميم به ساقط كردن كارتر –كه آنان را با فشار وادار به تن دادن بدان كرده بود، گرفتند و ماجراي “اكتبر سورپرايز” كه فاش شد، پرده از اين سناريوي آنان برداشت. اسرائيل كه براي تصرف صحراي سينا و تسلط بر كانال استراتژيك سوئز بسيار خوش اشتهاء نشان داده بودند و به بهانه هاي مختلف آن را چند بار اشغال كرده بودند؛ از زمان ملي كردن كانال سوئز توسط ناصر كه اسرائيل با همدستي با فرانسه و بريتانيا آن را اشغال كرد و تنها با فشارهاي آمريكا مجبور به عقب نشيني از آن شد تا پس از جنگ شش روزه كه تصور مي كرد براي هميشه آن را حفظ خواهد كرد؛ اما با جنگ رمضان، آرزوي ديرينه، يعني “اسرائيلي از نيل تا فرات” به يأس نشست.
در اين جنگ خواهيم ديد كه چگونه اتخاذ استراتژي موثر، به طوري كه عمليات نظامي را با راهكارهاي سياسي بياميزد، مي تواند يك جنگ باخته را به پيروزي بدل كند. مصر با كمك همين جنگ و مذاكرات پس از آن بود كه توانست تمامي شكست هاي پيشين اش از اسرائيل را جبران كرده و دوباره تمامي سرزمين هاي اشغالي اش را بازپس گيرد و مهمتر از همه، كنترل كانال سوئز را دوباره در اختيار كامل گيرد. با آن كه تلفات مصري ها در جنگ يوم كيپور بيش از اسرائيل بود، اما نتيجه نبرد همان شد كه مصري ها از آغاز جنگ به عنوان هدف مدنظر داشتند.
ميراثي از شكست هاي پيشين
زماني كه انور سادات جانشين سادات شد، وارث شكست هاي جنگ هاي پيشين اعراب و مصر از اسرائيل نيز گشت. اسرائيل كه در جنگ هاي نخستين با اعراب سرزمين هاي اشغال شده طي جنگ را پس از آتش بس تخليه مي كرد، در جنگ هاي بعدي چنين نكرد و سرزمين هاي اشغال شده را حفظ نمود. مصر صحراي سينا و كانال سوئز را به اسرائيل باخته بود و كوشش هاي انور سادات براي بازپس گرفتن اين سرزمين ها از طريق گفتگوهاي ديپلماتيك با بي اعتنايي مقامات اسرائيل روبرو شد. سادات به اين نتيجه رسيد كه بايد براي كشيدن اسرائيل به پاي ميز مذاكره، به يك پيروزي كليدي در صحراي سينا و كانال سوئز نياز دارد. چنان كه خواهيم ديد، برآورد او دقيقاً درست بود و توانست طي شطرنجي حساب شده همه سرزمين هاي از دست رفته و حتي آبروي از كف رفته را به مصريان باز گرداند.
پيش از هر چيز، زماني به اهميت پيروزي مصريان در جنگ اكتبر مي بريم كه دريابيم، در جنگ هاي پيشين كه اعراب و از جمله مصر شكست بسيار سختي از اسرائيل خوردند، در شرايط تقريباً مساوي بودند و بعضاً ارتش اعراب از نظر استقرار در مناطق استراتژيك حتي بر اسرائيل برتري داشتند و مثلاً ارتش سوريه در بلندي هاي جولان بر ارتش اسرائيل اشراف داشت. اما در جنگ يوم كيپور نه تنها ارتش هاي مصر و اسرائيل در شرايطي يكسان نبودند كه ارتش اسرائيل به طرز كاملاً مشهودي بر مصريان برتري استراتژيك از نظر استقرار و دفاعي داشت. ارتش اسرائيل در طول آتش بس ديوار معروف بارلو را كه شكست ناپذير ذكر مي كرد، با صرف هزينه اي بالغ بر 500 ميليون دلار با انواعي از موانع نظامي و دفاعي تكميل و تجهيز كرده بود؛ به طوري كه براي يك ارتش حتي برتر از ارتش اسرائيل، كه آن سوي ديوار بارلو قرار داشت، عبور از كانال سوئز و حمله به مواضع ارتش مستحكم اسرائيل، دورنماي يك شكست غيرالوقوع را تداعي مي كرد؛ چه رسد ارتشي كه در شرايط استقرار مساوي، چندين بار از ارتش اسرائيل شكست خورده بود. حتي به مخيله يك ژنرال ديوانه نيز نمي رسيد كه بتواند ديوار دفاعي بارلو را فرو ريزد، اما نه به ذهن يك ژنرال نابغه، كه بي شك تا امروز بايد او را بزرگترين فرمانده ارتش هاي اعراب شمرد: ژنرال سعيدالدين شاذلي.
حمله به فرماندهي تمساح نيل!
شاذلي كه دوره رينجري ديده بود در جنگ سال 1967 نيز حضور داشت و در ركاب يك واحد هوابرد كماندويي در پشت خطوط اسرائيل پياده شده بود و پس از ضربه به دشمن، به سبب عدم پشتيابي لازم، واحدشان مجبور شده بودند صحراي سينا را بپيمايند و در حالي كه تمام ديگر اعضاي دسته از بين رفتند، شاذلي پاي پياده تمام صحراي سينا را طي كرد و حتي با شنا چون يك تمساح مصري از سوئز نيز گذشت تا به ارتش مصر پيوست. شاذلي كه تجارب نبردهاي كنگو و يمن را نيز در كارنامه داشت، در اواخر دهه 60 در رسته تفنگداران آمريكايي، دوره ديده بود. آدميرال گورچكوف فرمانده معروف ستاد مشترك ارتش شوروي روزي به عبدالناصر گفته بود كه اين افسر جوان نبوغ كامل يك فرمانده كاردان را دارد. او در سال 1972 از طرف سادات مأمور تجديد سازمان ارتش مصر شده بود و در سال 1973 به رياست ستاد كل ارتش مصر رسيد. سادات در مارس سال 1973 به شاذلي گفت: ارتش را براي نبرد “مرگ و زندگي” آماده كن، چون راه هاي ديپلماتيك همه به بن بست رسيده است.
شاذلي راهي بس سخت و طولاني براي رسيدن به پيروزي در پيش داشت و البته نقشه اي بكر در سر و توان بالايي در عملي ساختن اش در دست. نخست به چند گردان كماندويي ورزيده نياز داشت كه در موج اول حملات بتوانند سرپل هاي شرق سوئز را تصرف كنند و راه را براي گذر بقيه ارتش فراهم سازند. سپس زير آتش دشمن به سرعت پل هايي در طول كانال ساخته مي شد كه تانك ها و زرهي هاي مصري بتوانند از آن رد شوند، آن گاه بايد از انواعي از موانع و سنگرهاي چند لايه اسرائيلي مي گذشتند تا تازه در مقابل لشكريان اسرائيلي مستقر در صحراي سينا رو در رو شوند. حتي توصيف طرح روي نقشه نيز دشوار است، چه رسد پياده كردن در ميدان رزم!
پخش اخبار و مانورهاي گمراه كننده
مصري ها تصميم گرفتند كه برخلاف جنگ هاي گذشته با اسرائيل، به برتري شمار كمّي نيروهايشان نسبت به اسرائيل تكيه نكنند كه دورنماي شكست هاي آتي را نشان مي دهد. آنان بايد تمامي دروس خوانده در دانشگاه هاي جنگ را كه براي پيروزي اساسي بود، در نظر مي گرفتند و عملاً در جنگ پياده مي كردند؛ چنان كه مطالعات شكست هاي پيشين از اسرائيل به ايشان ثابت كرد كه آنان چنين كرده بودند. نخستين مورد، غافلگيري در جنگ بود كه اعراب در جنگ هاي پيشين از آن غفلت كرده بودند و همواره اسرائيل از مدت ها قبل، زمان آغاز عمليات نظامي اعراب را مي دانست و بعضاً حتي پيش از اعراب به حمله پيشگيرانه دست مي زد كه عملاً ضربات سختي به ارتش هاي كشورهاي عربي وارد ساخت. امروز مي دانيم كه يكي از مهمترين منابع اطلاعاتي اسرائيل، داماد جمال عبدالناصر بود؛ كسي كه ناصر به او اطمينان كامل داشت و وي را يكي از مهره هاي كليدي براي جمع آوري اطلاعات از اسرائيل مي دانست. او توانسته بود، از طريق مقداري اطلاعات سوخت شده و دست دوم و بعضاً انحرافي، اطمينان سران عرب را جلب كند و از سرّي ترين تصميمات و عمليات اعراب كسب اطلاع كند و آن ها را در اختيار اسرائيل قرار دهد.
سادات بدون اين كه بتواند او را به عنوان جاسوس تشخيص دهد، اهداف و برنامه هايش را از بسياري از نيروهاي حتي معتمد پنهان نگه داشت و هر يك از اشخاص معتمد نيز تنها از بخشي از كارها اطلاع داشت، نه كل نقشه اي كه سادات در سر داشت. زمان دقيق آغاز جنگ را نيز به جز سوريه كه متحد مصر در اين جنگ بود، در اختيار هيچ كس قرار نداد و به همين خاطر مقامات اسرائيلي با آن كه از طريق موساد و متحدان شان در آخرين لحظات متوجه شده بودند كه مصر تدارك حمله اي جديد را مي بيند، اما نتوانستند حدس بزنند كه كي حمله مصري ها آغاز مي شود. از سويي، سادات از طريقي كه ما نمي دانيم متوجه شده بود كه كارشناسان روسي قابل اطمينان نيستند. درست است كه روس ها گردانندگان جنگ هاي پيشين شان بر عليه اسرائيل بودند، اما نتيجه كاملاً به سود اسرائيل تمام شده بود و اين قابل اغماض نبود! امروز مي دانيم كه بزرگترين منبع اطلاعاتي غرب در دوران جنگ سرد، يهوديان كمونيستي بودند كه در تمامي نهادهاي امنيتي شوروي سابق و اروپاي شرقي رخنه كرده بودند. طبعاً آنان به سرعت كليدي ترين اطلاعات و حتي نقشه هاي جنگي اعراب را در اختيار اسرائيل قرار مي دادند. به هر روي، از طرقي كه ما نمي دانيم، سادات اطمينان خود را نسبت به آنان از دست داده بود و ماه هاي قبل از شروع حمله، تمامي كارشناسان روس را از مصر اخراج كرد؛ بالغ بر 20000 مستشار روس. تعدادي از خريدهاي نظامي اش را به زماني پس از روز موعود عمليات قرار داد تا اسرائيل اگر از طريق موساد به اطلاعات مربوط به حمله احتمالي مصر دست يافت، آن را مقامات اسرائيل به بعد از تحويل گرفتن آن سلاح ها تخمين زنند؛ هواپيماهاي ميگ 23 و موشك هاي اسكاد از آن جمله بودند كه نظاميان اسرائيل و حتي موساد بدين نتيجه رسيدند كه تا پيش از دريافت شان مصر دست به حمله نمي زند. برآورد سادات بسيار درست بود و بعدها كه موساد، اطلاعاتي از عمليات مصر در كانال سوئز را به مقامات اسرائيلي ارسال كرد، آنان دريافتند كه چه زيركانه فريب خوردند. سپس مصر ماه هاي قبل از شروع جنگ، به دفعات نيروهاي نظامي انبوهي را در جوار خطوط دفاعي اسرائيل در كانال سوئز گرد مي آورد و اسرائيل نيز به نيروهايش آماده باش مي داد، اما آنان پس از چند مانور نظامي دوباره به پادگان ها برمي گشتند. اين مانورها موجب شده بود كه اسرائيل تجمع هاي بعدي نيروهاي مصر را نيز نشانه اي قطعي براي شروع عمليات نداند و چه بسا مانور نظامي ديگري به شمار آورد در زمره مانورهاي گذشته و در دو هفته مانده به عمليات رمضان كه نيروهاي نظامي مصر براي حمله جمع شدند، نظاميان اسرائيل چنين برداشتي را داشتند. سپس ارتش مصر تعدادي از افسران و سربازان اش را نيز قبل از عمليات مرخصي داد و يا به حج فرستاد، تا همه چيز حكايت از امن و امان بودن شرايط كند. حتي روز عمليات نيز حساب شده بود و روز يوم كيپور كه از اعياد يهوديان بود و در آن اوقات جشن مي گفتند و تعداد زيادي از مقامات و نظاميان به مرخصي مي رفتند، برگزيده شده بود.
كدام ژنرال مي خواهد استحكامات بارلو را فتح كند؛ مجنون يا نابغه!
مشكل اصلي نيروهاي مصري، ديوار دفاعي بارلو بود كه اسرائيل در پشت كانال سوئز و صحراي سينا درست كرده بود و آن را نفوذ ناپذير نشان مي داد. اين خط دفاعي معروف كه در ضلع شرقي كانال سوئز واقع شده بود، با خاكريزي كه توسط توپخانه و آشيانه هاي مسلسل بر تمام كانال اشراف و تسلط كامل داشتند شروع مي شد و در قسمت هاي مختلف با خطوط استحكامي گوناگون تقويت مي گشت؛ از ديوارهاي بتني مصلح با شيب مناسب گرفته تا دستگاه هايي كه در زمان حمله روشن شده و به تمامي كانال برق وصل مي كردند؛ به طوري كه هر شي فلزي و انساني دچار برق گرفتگي شود و دستگاه هاي آتش زايي كه با روشن شدن هر چه را كه روي آب بود به آتش مي كشيد و يك جهنم واقعي بر پا مي كرد. مصري ها براي از كار انداختن اين دستگاه ها از روش كاملاً ابتكاري اي استفاده كردند. آنان در نقاط مختلف و در فواصل گوناگون با كانال اقدام به حفر زمين مي كردند، به طوري كه حتي عكس هاي هوايي نشان مي داد، آن ها تنها سنگرهاي كنده شده دفاعي هستند. سپس در معدودي از اين خاك برداري ها، حفر كانال هايي چنان عميق كه به كانال سوئز وصل شوند، ادامه يافت. تا آن كه در شب پيش از عمليات، غواصان مصري از آن ها وارد كانال سوئز شده و دستگاه هايي را كه به كانال برق وصل مي كرد و مواد آتش زا توليد مي نمود، تخريب كرده و از كار بياندازند. براي از بين بردن و شستن خاكريزهاي بلندي كه ارتش اسرائيل در دهانه آن سوي كانال ايجاد كرده بود، مصري ها فكر بكري كرده بودند و تعدادي دستگاه پمپاژ آب با فشار بسيار زياد را از آلمان خريداري نموده بودند كه حتي به فكر جن هم نمي رسيد كه براي چه كاري برنامه ريزي شده اند.
اكشن!
درحالي كه تقويم ساعت 2 بامداد 6 اكتبر 1973 را ثبت مي كرد، حمله آغاز شد. نيروهاي اسرائيل خيلي زود متوجه شدند كه دستگاه هاي آنان براي شوك برقي در كانال و دستگاه هاي آتش زاي شان كار نمي كنند. سپس پمپ ها در مدت زمان كوتاهي، در چندين نقطه خاكريز بارلو شكاف هاي ايجاد كرده و خاك ها را با خود شستند و بردند. آن گاه كماندوهاي مصري همچون تمساح هاي نيل با استفاده از قايق هاي شان از كانال گذشتند و از خاكريزها بالا رفتند يا عبور كردند. توپخانه سنگين مصر نيز شروع به كوبيدن مواضع اسرائيلي ها كرد.
مصري ها سعي كردند كه برخلاف جنگ هاي گذشته از نيروهاي هوايي خود نيز به نحو مطلوبي استفاده كنند و هواپيماها در كنار سيستم دفاع موشكي سام روسي بتوانند هم نيروهاي زميني و توپخانه اي ارتش اسرائيل را نابود كنند و هم ضربه اي كاري به نيروي هوايي اسرائيل بزنند و همين گونه نيز شد و نيروي هوايي اسرائيل بزرگترين ضربه را در تاريخ جنگ هايش دريافت كرد و مصر روزي كه بزرگترين درس را به نيروي هوايي اسرائيل داد، روز نيروي هوايي اين كشور قرار داد كه نبرد المنصوره نام گرفت. وقتي هواپيماهاي مصري مواضع ارتش اسرائيل و ايستگاه هاي رادار، مراكز فرماندهي و مواضع توپخانه شان را در صحراي سينا به شدت بمباران كردند، نيروي هوايي اسرائيل اميد داشت تا به سرعت بتواند با حملاتي ويرانگر همچون جنگ هاي پيشين با اعراب، ابتكار عمل را در آسمان بدست گيرد، اما چنين نشد و در روزهاي نخستين جنگ، موشك هاي سام روسي، خلبانان هاي اسرائيلي را حسابي غافلگير كردند. آن گاه مصريان پل هاي موقت خود را در پنج نقطه از كانال بر پا كردند و با ادوات جنگي شان به سرعت از آن گذشتند. حالا ديگر ديوار نفوذ ناپذير بارلو سقوط كرده بود و آنان مي توانستند در صحراي سينا با ارتش اسرائيل بجنگند و تانك هاي مصري و نيروهاي زرهي از روي خطوط شكسته شده وارد معركه صحراي سينا شدند و ارتش مصر تا پايان روز نخست 4 الي 5 كيلومتر در دل دشمن پيشروي كرد و تا 10 اكتبر با كمي پيشروي بيشتر مواضع خود را تثبيت كرد و پاتك هاي ارتش اسرائيل براي عقب راندن اش اكثراً موفق نبود. در حالي كه نتيجه نبرد هنوز كاملاً روشن نبود و برآيند جنگ تا اين لحظه، وزنه را به سوي ارتش مصر سنگين نشان مي داد، مقامات آمريكايي در مكالمات بين نظاميان و مقامات سياسي اسرائيل از رد و بدل شدن كدي با نام “معبد” مطلع شدند كه از استفاده از بمب هاي هسته اي توسط اسرائيل خبر مي داد، تا در صورتي كه نيروهاي اسرائيل نتوانند جلوي پيشروي بيشتر ارتش مصر را بگيرند و آنان به مرزهاي اسرائيل برسند، كار را تمام كنند! آن مقامات آمريكايي را به شدت نگران ساخت و آنان شروع به رايزني و فشار به مقامات اسرائيلي براي اجتناب از يك فاجعه هسته اي كردند.
تا حالا سادات به خواسته خويش رسيده بود، اما پيروزي ارتش مصر آنقدر بيش از انتظار بود كه اين مقامات مصري را بر آن داشت تا ريسك كنند و براي پيشروي بيشتر در صحراي سينا كه قبلاً نقشه اي برايش نكشيده بودند، دست به اقدامات عجولانه بزنند. در نتيجه به سرعت ورق برگشت. شاذلي فرمانده ارتش مصر در آن زمان، در كتابي كه بعدها نگاشت، مدعي شد كه آن تصميمي بود كه سادات گرفت. در 14 اكتبر ارتش مصر تصميم به پيشروي بيشتر در صحراي سينا گرفت و اين آغازي براي اشتباهات مصريان بود. حالا سادات تا این لحظه به هدفی که از آغاز جنگ یوم کیپور گرفته بود، رسیده بود و حالا می خواست تلاش کند تا با دستاوردهای نظامی بیشتر، دست اش را در مذاکرات صلح با اسرائیل هر چه پرتر سازد، که البته موفق به آن نشد.
البته در اين امر، كمك هاي پشتيباني آمريكا نيز بي تأثير نبود و اسرائيل كه از نظر هواپيماهاي ترابري و سوخت رساني در تنگنا بود، توسط ترابري هاي آمريكايي پشتيباني مي شد و عكس هاي هواپيماهاي جاسوسي و ماهواره اي نيز كار خود را كرد و از شكاف بين دو سپاه مصر در صحراي سينا پرده برداشت و جنگنده هاي اسرائيلي نيز به سرعت مجهز به سيستم جنگ الكترونيك شدند و توانستند موشك هاي سام را كه تاكنون ضربات زيادي به نيروي هوايي اسرائيل زده بودند، عمدتاً منحرف سازند و تسلط نسبي جنگنده هاي اسرائيلي را به وجود آورند؛ به طوري كه نيروي هوايي اسرائيل كه طي يك هفته اول جنگ، 109 فروند هواپيما از دست داده بود، طي هفته دوم تنها 19 هواپيما از دست داد و دوباره برتري هوايي اش را به دست آورد. دو عمليات پياده كردن نيروهاي كماندويي مصري پشت خطوط اسرائيل در صحراي سينا براي قطع خطوط تداركاتي ارتش اسرائيل نيز چنان با كمين از قبل پيش بيني شده اسرائيل مواجه شد كه نشان مي داد، عمليات كماندويي شان از قبل لو رفته بود! اما اشتباه بزرگ را زماني فرماندهان مصر مرتكب شدند كه لشكرهاي 4 و 21 زرهي را كه براي پشتيباني در غرب كانال ذخيره كرده بودند، از كانال عبور دادند، در نتيجه شكافي بين سپاه دوم و سوم ارتش مصر به وجود آمد. آن گاه بود كه يك واحد زرهي اسرائيلي به فرماندهي شارون در حالي كه تانك هاي به غنيمت گرفته شده و قبلاً تعمير شده روسي از جنگ هاي گذشته با اعراب را به همراه بيسيم چي هايي كه به عربي كاملاً مسلط بودند، با خود داشت و در ارتباط با واحدهاي رزمي مصري وانمود مي كرد كه واحدي زرهي از ارتش مصر است كه در حال جابجايي است، به شكاف بين دو سپاه مصري نفوذ كرد و حتي توانست به آن سوي كانال رفته و تعدادي از سايت هاي ضد هوايي سام را نابود كند و بيشتر خطوط مواصلاتي سپاه سوم را قطع نمايند.
حالا با اين عمليات متهورانه، اسرائيل نيز خطري متقابل براي مصر شده بود. با گذشت زمان اسرائيل توانست نيروهايش را در اين خطوط نفوذي تقويت نيز كند و تعداد زيادي از راه هاي ارتباطي سپاهيان مصري رد شده از كانال را قطع كند. چيزي نگذشت كه شارون با بيست هزار نيرو و 500 تانك در آن سوي سوئز بود. فرماندهان نظامي مصر از سادات درخواست كردند تا اجازه دهد واحدهاي زرهي و بخش عمده اي از لشكريان مصري از صحراي سينا به آن سوي كانال برگردند تا جلوي پيشروي بيشتر و محاصره كامل سپاه سوم مصر را بگيرند، اما سادات به شدت مخالفت كرد و حتي آنان را تهديد به دادگاه نظامي كرد، چون او حفظ بخش هايي از صحراي سينا را غنيمتي مي ديد كه هنوز مي تواند امكان گفتگوهاي سياسي را براي بازگشت سرزمين هاي تصرف شده توسط اسرائيل به وجود آورد. به جاي آن فراخوان براي پنج لشكر ذخيره مصري داده شد كه از اطراف قاهره به سوي شارون و نيروهاي نفوذ كرده اش به حركت در آمدند (بنابراين ادعاي اسرائيل مبني بر امكان حركت شان به سمت قاهره بي اساس بود) و چيزي نگذشت كه اسرائيل آتش بس را پذيرفت. زمان نشان داد كه ارزيابي سادات دقيقاً درست بود و با وجود اعلام آتش بس رسمي، اما نقض آن توسط هر دو طرف، فشارهاي بيشتر ديپلماتيك سازمان ملل و به خصوص آمريكا موجب شد تا اسرائيل به آتش بس تن دهد. اسرائيل به وضوح حالت شخصي را نشان مي داد كه بازي اي را ناباورانه باخته و پس از نواختن سوت پايان بازي، هنوز شكست اش را نمي خواهد باور كند و مي خواهد به بازي ادامه دهد تا در پايان يوم كيپور بزرگترين شكست تاريخ اسرائيل را ثبت نكند (حركتي كه در جنگ سي و سه روزه با حزب الله لبنان نيز تكرار كرد و تا روز بعد به جنگ ادامه داد).
جشن يوم كيپور نگو، زهرمار بگو!
بي شك آن تلخ ترين جشن يوم كيپوري بود كه يهوديان در تمام طول تاريخ شان ثبت كردند. مقامات موساد در كتاب “جاسوسان بر عليه نبرد آخرزمان” (SPIES AGAINST ARMAGEDDON)كه سال ها بعد از جنگ منتشر شد، به وضوح ادعا مي كنند كه مقامات و كابينه اسرائيل چه وضعيت اسفناكي در زمان جنگ رمضان يافتند و حتي برخي تصميم به خودكشي گرفتند و آن فكر آنقدر جدّي بوده كه قرص هايي نيز تهيه كرده بودند! از آن سوي، وضعيت كاملاً متفاوت بود و نه تنها شاذلي اسطوره شكست ناپذيري ارتش اسرائيل را در هم شكسته بود، حالا سادات به هدف اصلي خويش از جنگ يوم كيپور نيز رسيده بود: باز نمودن باب مذاكره براي بازگشت تمامي سرزمين هاي تصرف شده توسط اسرائيل در جنگ هاي شكست خورده قبل كه عملاً همه شان را تلافي مي كرد، و چنين نيز شد. اين يعني او جنگي را كه مي رفت تا ببازد، ابتدا مساوي كرد و سپس از طريق آتش بس و اقدامات ديپلماتيك توانست عاقبت ببرد و البته متقابلاً قرارداد صلح را نيز با اسرائيل امضاء كند و دو كشور در شرايط كاملاً مساوي پيش از آغاز جنگ هاي متوالي اعراب و اسرائيل با يكديگر قرار گرفتند. امروز با فاش شدن مدارك از حالت سرّي خارج شده مي دانيم كه مقامات اسرائيلي به شدّت با آن صلح مخالف بودند و از بابت فشاري كه دولت آمريكا (در زمان كارتر) به آن ها آورده بود، ناگزير به پذيرش صلح و عقب نشيني از تمامي مناطق تحت تصرف مصر شدند و به همين سبب مقامات وقت اسرائيل در انتخابات بعدي رياست جمهوري آمريكا بدنبال آن بودند كه كارتر شكست خورده و رقيب اش ريگان جانشين وي شود. بعدها هيأتي كه مجلس آمريكا براى تحقيق درباره «مناظره گيت» تشكيل داده بود، طي بازجويي و تحقيق به دسيسه «اكتبر سورپرايز» پي ببرند كه در گزارش كنگره آمريكا در سال 1993 انعكاس يافت و منتشر شد.
اعترافات پس از جنگ
داويد كميچى، افسر اطلاعات – ديپلمات اسرائيلى، در كتاب خود، به نام «واپسين گزينش»، در باب اين تنش ها، با صراحت باز نوشته است. كميچى افسر عالى رتبه موساد، مأمور وزارت امور خارجه، شرح مىدهد كه كارتر چگونه اسرائيل را متقاعد و حتي مجبور كرد، سرزمين ها را به اعراب واگذار كند. از نظر اسرائيلي ها، كارتر و مشاوران طراز اول او، جانب اعراب را برگزيده بودند. اسرائيل از طرف كارشناسان شوراى امنيت ملى و خاورميانه در وزارت خارجه نيز زير فشار قرار گرفته بود. آن ها از حمايت دو رئيس جمهورى – كارتر و انور سادات- در وادار كردن اسرائيل بر تخليه سرزمين هاى تصرف شده توسط آن كشور برخوردار بودند. از منظر بگين اين نقشه – كه پشت سر اسرائيل و بدون اطلاع اش تهيه شده بود – تقلاى منحصر به فرد ديپلماسى آمريكا براى مفت معامله كردن با يك دوست و متحد، از راه فريب و فريفتارى، محسوب می شد.
پيروزي در كمپ ديويد
اما شكوفه پيروزي كوچك مصر در نبرد سال 1973 و دستاوردهايش تنها در قرارداد كمپ ديويد بود كه به بار نشست و مصر توانست تمامي شكست هاي نظامي گذشته از اسرائيل را جبران كند و صحراي سينا و كنترل كامل كانال سوئز را پس بگيرد و بر حقوق فلسطينيان در سرزميني از خودشان پافشاري ورزد و حتي يك وجب از خاك مصر نيز در اشغال اسرائيل نباشد. در حالي كه ديديم سوريه كه ديگر سوي نبرد 1973 بر عليه اسرائيل بود، بدون پذيرش قرارداد صلح نتوانست دستاورد چنداني داشته باشد. بُعد بزرگ پيروزي كمپ ديويد، پيروزي از طريق صلح بود، نه جنگ، كه البته براي هر دو طرف مصر و اسرائيل تحقق يافت. مصر توانست اين پيروزي كوچك در نبرد اكتبر را با صلح كمپ ديويد به يك پيروزي بزرگ بدل كند. بي شك اگر شاذلي فرمانده بزرگ در جنگ يوم كيپور بود، سادات سياستمدار بزرگي بود كه توانست با اقداماتي مكمل پيروزي بزرگ تري را در كمپ ديويد رقم بزند و او را بايد قهرمان و شهيد بزرگ پيروزي كمپ ديويد شمرد كه بسيار از زمان خويش جلوتر بود و زماني به صلح اعراب و اسرائيل اعتقاد داشت كه بسياري به جنگ مي انديشند و تازه اينك اكثريت اسرائيلي ها و اعراب به همان نتيجه وي رسيدند.