چرا محمدرضا عارف باید به نفع حسن روحانی از صحنه انتخابات کنار برود؟!

0
221

هشت روز به انتخابات مانده و در این آخرین روزها، برخی از دست اندرکاران رژیم منحط اسلامی، در صدد هستند تا به زور هم که شده به مردم القاء بکنند، که هیچیک از هشت کاندیدای این دوره از انتخابات، به هیچوجه مورد حمایت خامنه ای نیستند؛ از جمله این افراد، امامان نماز جمعه در سراسر کشورند، که در بخشهای مشخصی از خطبه هائی که خطاب به شرکت کنندگان در نماز جمعه می گویند؛ با نام نبردن از هیچیک از نامزدها، حتی وقتی که در مورد شخص خاصی هم که صحبت می کنند؛ به گونه عملی اشاره واضحی به این امر داشته باشند، که کسی از این هشت نفر، فرد خاص مورد نظر و حمایت خامنه ای نیست؛ و فقط آنچه که اهمیت دارد، شرکت نمودن گسترده مردم در انتخابات می باشد!

از جمله این خطیبان نماز جمعه، که همیشه بیش از بقیه آنها با حرارت بسیار زیادی به مسائل مطرح روز اشاره می کنند؛ دو احمد نامی هستند( که بهتر است بگوئیم دو احمق نامدار)، که یکی شان در تهران، و آن دیگری در مشهد، در جریان اقامه نماز جمعه هر هفته، فشار خون خودشان را در راه اسلام و انقلاب، تا مرز انتهائی آن بالا می برند. احمد خاتمی در تهران، و احمد علم الهدی( علم الهدا) در مشهد، بیش از بقیه یاوه سرایان نمازهای جمعه در سراسر کشور، به مزخرف گوئی در هر زمینه ای شهرت دارند. در این خصوص احمد خاتمی در نماز جمعه امروز تهران( جمعه 17 خرداد 1392 )، با یادآوری از انتخابات سال 88 آن را ” زخم کهنه ملت ” خواند و گفت: ” مردم می خواهند به کاندیدائی رأی دهند، که به صورت شفاف و غیر دوپهلو بگوید، با فتنه گران چه مرزی دارد؟ تا مردم تکلیف خود را بدانند. ” احمد خاتمی پیش بینی کرد که مردم به کسانی که با فتنه مرزی ندارند رأی نخواهند داد. در مشهد هم امام جمعه این شهر، احمد علم الهدی(علم الهدا) مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب و تشویق نمود؛ وی در این رابطه گفت حضور در انتخابات و مشارکت در آن، تکلیف شرعی و حمایت از رهبری و نظام است. علم الهدی می گوید دشمن( از وقتی که خامنه ای در همه سخنرانی هایش مدام واژه دشمن را به کار می برد؛ این بدبختها هم برای بیشتر نشان دادن مراتب نوکری خودشان به رهبر، در هر قسمتی از سخنان خویش، گریزی به صحرای کربلا می زنند؛ و هر طوری که بتوانند در جمله هایشان از این کلمه استفاده می کنند.) او می گوید < دشمن > با این انتخابات بررسی می کند که آیا مردم پای رهبری و ولایت ایستاده اند یا خیر؟ و آیا این ایستادگی افزایش پیدا کرده یا کم شده؟ وی اضافه کرده: ” امروز چشم دنیا به ما دوخته شده ( انگار دنیا بیکار است که فقط به سران تهی مغز رژیم آخوندی نگاه بکند. ) تا ببیند که مردم، فقط مطالبات مادی و سیر کردن شکم را مد نظر قرار می دهند؛ یا در سایه دین و عبودیت مطالبه می کنند؟) ” !

از اراجیفی که امامان جمعه مطرح می کنند، بسیاری از ما خشمگین می شویم؛ اما آخوندهای رمال، چنان شکم بعضی ها را از خوان گسترده رهبری، که با دارائی های مردم ایران به بذل و بخشش پرداخته اند سیر نموده؛ که حتی برخی از استادان دانشگاه نیز، کارهائی می کنند که خشم آدمی را بر می انگیزند. چهل و هشت ساعت پس از به وجود آمدن سایت کمپین ائتلاف دو نفر از کاندیداها ( محمد رضا عارف و حسن روحانی )، که جهت تعیین گزینه ائتلاف به وجود آمده است این سایت فیلتر می شود؛ به گزارش سایت کلمه، در ظرف دو روزی که سایت مورد نظر گشوده بوده است، بیش از هزار سیصد نفر از افراد صاحب نام رژیم، و تعدادی از استادان دانشگاه و شخصیت های سیاسی، نامه کمپین ائتلاف را که خطاب به دو نامزد انتخاباتی محمدرضا عارف و حسن روحانی بوده را امضا کرده اند!

در میان اسامی امضا کنندگان، نامهای آشنائی چون معصومه ابتکار، حمیدرضا جلائی پور، عباس عبدی و تعدادی از شخصیت های سیاسی و دانشگاهی دیده می شوند؛ در این نامه که از سوی ” جامعه روزنامه نگاران جوان ایران ” انتشار یافته، خطاب به محمدرضا عارف است، و از او خواسته اند که به نفع حسن روحانی از شرکت در انتخابات کناره گیری بکند!

این گروه در نامه شان، با تأکید بر آن که عارف و روحانی هر دو از ارکان دولت اصلاحات بوده اند؛ از عارف خواسته که برای رسیدن به ” کاندیدای واحد در جبهه اعتدال و اصلاحات ” بر پایه ” مقبولیت همگانی و عامه ” حسن روحانی که از نظرسنجی ها به دست آمده؛ از رقابت ها به نفع روحانی کناره گیری کند. جامعه روزنامه نگاران جوان ایران، با اصرار از عارف خواسته اند؛ که در کنار محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی، از روحانی حمایت کند!

کسانی که گهگاه لطف می کنند و نوشته های مرا می خوانند؛ شاید به خاطر داشته باشند، که در حول و حوش تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای دوره نهم ریاست جمهوری در سال 1384، پیش بینی کرده بودم که رژیم نفع پرست و فرصت طلب اسلامی، به دلائلی که مهمترین آنها، بدبینی بیش از حد مردم به روحانیت، و سه دوره متعاقب همدیگر ریاست جمهوری آخوند در کشور( خامنه ای – رفسنجانی – خاتمی )، صلاح می داند که به طور عمد در یک دوره از ریاست جمهوری رژیم منحوسشان، از فردی غیرآخوند استفاده بکند( او را به ریاست برساند)؛ سپس دوباره در دوره های بعدی، آخوندها را پشت سرهم برای این پست ردیف نماید. همانگونه که همگی مان به خاطر می آوریم، در همان دوره نهم نیز، نام محمود احمدی نژاد را، با تمهیدات سپاه پاسداران جمهوری ننگین اسلامی، یک شبه از ته لیست کاندیداها به بالای آن آوردند؛ و با اعجاب همگان ( چون رفسنجانی و کروبی به ترتیب دو نفر اول در بالای لیست نامزدها بودند)؛ نتایج قرائت آرای مأخوذه را، به نفع احمدی نژاد اعلام نمودند!

اما در دوره دهم، زور حاکمیت انقلاب به دولت آن نرسید( چون احمدی نژاد رئیس جمهور، زیر چتر حمایت سپاه بود و سرداران سپاه نیز به سبب منافع مادی خودش، که از کنار رئیس جمهوری احمدی نژاد نصیبش می شود( دسترسی به درآمدهای مادی همه مراکز پولساز کشور، و تصاحب مؤسسات و سازمانهای انتفاعی و غیرانتفاعی آن)، با وی راحت تر می توانستند دست به غارت و چپاول دارائی های مردم بزنند؛ از اینرو کوشیدند، که دوره دهم نیز احمدی نژاد بر سر کار بماند و ایشان بیشتر بتوانند به لفت و لیس های خودشان نائل بشوند!

اما این بار خامنه ای و مشاورانش، به اندازه کافی هوشیار شده و از تجربه دوره پیش آموخته اند؛ که صد در صد در انتخاب( انتصاب ) مجدد یک آخوند برای ریاست قوه مجریه کشور، هیچ تردیدی نکنند و بر تحقق بخشیدن این هدف متمرکز بشوند. بر همین اساس نمایش رد صلاحیت شدن کاندیداها را، که روباه انقلاب رفسنجانی نیز در میان شان است را، داغ تر از دفعات قبل راه انداختند؛ تا به این وسیله حیله زدن یک تیر به دونشانه را به کار ببرند. تیری که از پیش زدن آن را برای یک نشانه طراحی کرده بودند(رد صلاحیت نمودن اسفندیار رحیم مشائی)؛ اما به جهت مصلحت اندیشی(عدم برخورد انتقامجویانه احمدی نژاد به عنوان مدافع و حامی مشائی، و رو شدن مدارکی که احمدی نژاد از پیش ادعایش را کرده است)، پای هاشمی رفسنجانی را نیز به میان کشیدند؛ آنگاه تیر مورد نظر را، به سوی هر دوی آنها شلیک نمودند!

اکنون که کار را به اینجا کشانده اند، در نظر دارند که روحانی مورد نظرشان، حسن روحانی را در پست ریاست جمهوری دوره یازدهم تثبیت بکنند. و این بدان معناست، که همه آن شش نفر باقیمانده را هم( ولایتی، قالیباف، حدادعادل، غرضی، محسن رضائی و جلیلی)، مانند عروسکهای خیمه شب بازی، برای مدت کوتاهی بر سر زبانها بیندازند؛ آنگاه نام حسن روحانی که نام فامیلی اصلی اش فریدونی است را، از درون صندوق های رأی بیرون بیاورند و ایده دیرینه خودشان( رهبر روحانی و رئیس جمهور روحانی در حکومت اسلامی را) تحقق ببخشند!

ساختن و پرداختن گروهی به نام ” جامعه روزنامه نگاران جوان ایران” که سایت کمپین ائتلاف روحانی – عارف را راه بیندازند و امضا جمع بکنند؛ هم بخشی از سناریوی آقایان است، که جهت هرچه بیشتر قانونی جلوه دادن کناره گیری عارف، و رأی نیاوردن آن شش نفر دیگر، و انتخاب(انتصاب) شدن روحانی برای تصدی مقام ریاست جمهوری را، عادی و معمولی بنمایانند!

بهار 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلیمهدوی‌کیا در آغوش مورینیو..
مقاله بعدیتورم ایران؛ رتبه چهارم جهان..
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.