چرا ریزگردها را در سی و چهار سال پیش نداشتیم؟!

0
291

سرزمینی کهن مانند ایران، که فقط هزاران سال قدمت مکتوب آن را در کتابهای تاریخ مان داریم؛ خطه ی نوظهوری در این عالم نیست، که پدیده های طبیعی اش برای ما ناآشنا باشد. از جمله پدیده های مورد نظر، وزش بادهای گرم به همراه گرد و غبارهای آزار دهنده در مناطق کویری و گرمسیری کشورمان می باشد؛ که بدون تردید رویدادی تازه وارد نیست، و از همان ابتدا ساکنان چنین مناطقی را با مشکلات ناشی از مزاحمت های خودشان مواجه می ساخته اند.

تا قبل از صد سال پیش، مسافرانی که با استفاده از چهارپایان از جائی به جای دیگر می رفتند؛ همواره جهت برخورد نکردن با اذیت و آزار ناشی از وزش این ریزگردها با چشم و دهانشان، ناچار بودند که مسیرهای طولانی تری را برای سفر خودشان برگزینند؛ و جهت رفتن از یک سوی کشور به طرف دیگر آن، راه شان را دور بکنند و از وقت شان برای عدم مواجهه با این مشکل استفاده بکنند!

تا آنکه به مدد اختراع وسایل نقلیه موتوری، و استفاده از آنها که البته سالیان بعد به میهن ما نیز راه یافت؛ این مشکل تا حدودی برای مردم ایران، به ویژه برای کسانی که در نقاط کویری و خشک و گرم کشور زندگی می کردند حل شد؛ و مسافران در هنگام سفر از آزار کمتری آسیب می دیدند. اما فقط مسافران این قسمتهای کشورمان نبودند که چنین مشکلاتی را داشتند. بلکه ساکنان استانهای جنوبی و شرقی میهن مان نیز از رنج وزیدن طوفانهای شن، و هجوم ریزگردهای مهاجم در امان نبودند؛ و زندگی ایشان با مشقات فراوانی می گذشت!

اما در آن زمان، کشورمان صاحب داشت و صاحب اش هم میهن پرست بود. همه فکر و دغدغه خاطر آن صاحب با مسؤلیت، تأمین آسایش شهروندان مملکت اش به شمار می آمد. یکی از همین دل نگرانی های مداوم، هجوم فصلی ریزگردها به مناطق جنوبی و شرقی سرزمین مان بود؛ ولی در زمان پادشاه فقید محمدرضا شاه پهلوی، و با همت دانش پژوهان و کارشناسان جغرافیای ایران و انواع نمونه های آب و هوائی آن، توانستند با بهره گیری از یک روش به ظاهر ساده ولی بسیار پر هزینه، ساکنان استانهای خوزستان، ایلام، سیستان و بلوچستان را از مذلت های هجوم فصلی این ریزگردهای آزار دهنده نجات بدهند!

بد نیست برای برخی از جوانانی که اصولا با این واژه ” ریزگرد ” آشنائی ندارند توضیح مختصری داده بشود. بیشترین سرزمین هائی که بخشهای وسیعی از آن ممالک کویری و بدون آب و خشک و بی بهره از کشاورزی بودند؛ و فقط از یک یا دو سوی کشورهای در سواحل اطراف حوزه خلیج فارس قرار داشت؛ و شبه جزیره های کوچک و بزرگی که درون آبهای بحر عمان و خلیج فارس بودند؛ به واسطه هوای خشک و بسیار اندک داشتن آب شیرین جهت نوشیدن و استفاده های دیگر از آن، هنگام بروز طوفانهای دریائی بسیار شدید، و نیز به خاطر نداشتن جنگلهای انبوه، که بتوانند جلوی حرکت سریع آن بادهای وحشی را بگیرند؛ جا به جا شدن هوای شرجی (مرطوب) با سرعت زیاد، به طرف همه جا در برون و درون کشورهای آنان کشیده می شد؛ و بیشترین وضعیت ناخوشآیند و غیر قابل تحمل آن طوفانهای شن، راهی مناطق کویری آن اطراف، که بخش های بزرگی از میهن ما را نیز در بر می گرفت می شدند!

 5179

قرار گرفتن استانهای یاد شده در نزدیکی همان جزایری که اکنون به شیخ نشینهای منطقه خلیج فارس شهرت دارند؛ موجب می گشت تا نخستین مکان هائی که مورد هجوم این ریزگردها (طوفان شن ) واقع بشوند، همین استانهای نامبرده شده در بالا بودند و همچنان نیز هستند!

اما همانگونه که بیان گردید، در آن زمان مسؤلان مملکت با به کار بستن یک روش خاص جلوی حملات ریزگردها را می گرفتند؛ یا دست کم موفق می شدند که درصد بالائی از آن را مهار نموده و حرکت شان را محدود بنمایند. این روش ابتکاری پوشاندن سطح بیرونی همه زمین های اطراف آن استانها که در مسیر آن ریزگردها بودند؛ با پوشش های گونی های آغشته به قیر بودند. به این معنا که پیش از آغاز شدن فصل هجوم این بادهای وحشی موسمی، که شن ریزه های مزاحم را به همراه آن طوفان وارد آن مسیرها می کردند؛ آن مناطق را با گونی های آغشته به قیر می پوشاندند؛ وقتی که آن ریزگدها به سطح زمین می رسیدند، با آن زمین های پوشیده شده از قیر برخورد می نمودند، و به خاطر چسبیده شدن به قیرها، در همانجا مدفون می گشتند. سپس بعد از خوابیدن هیاهوی طوفان شن، مأموران حکومت وقت به آن مکانها می رفتند، و همه زمین های مورد نظر را شن روبی کرده، و مجددا به قیر آغشته می ساختند.

ولی اکنون، حاکمیت دزد و خودکامه رژیم منفور اسلامی، هرگز آن هزینه سنگین را، برای مصون نگاه داشتن شهروندان این استانهای در مسیر طوفان شن و هجوم ریزگردها، جهت محافظت ایشان از لطمات حمله های بادهای طوفان آسای موسمی، که حامل ریزگردها می باشند نمی کنند. چنانچه پیاپی در خبرها می شنویم، شهروندان ساکن در مناطق مورد نظر، به علت هجوم طوفانهای شن در اطراف استان شان، و پخش شدن ریزگردهای مزاحم درون این شهرها، به سبب آلودگی هوای محل زندگی شان با این غبارهای شنی، روزگار بسیار سختی را می گذرانند!

با توجه به سبک و سیاق مملکت داری این حضرات پول و قدرت پرست در میهن اشغال شده ما، لازم به بیان نیست که ایشان ترجیح می دهند، مبالغی را که باید برای به کار بستن آن روش یاری دهنده، جهت مهار نمودن ریزگردها هزینه بکنند؛ در حسابهای جاری و پس انداز و سپرده ثابت خودشان در بانکهای بین المللی جهان ذخیره می نمایند. حال اگر مردمان ساکن در این مناطق طوفان زده، از آسیب هجوم ریزگردها آسایش و تندرستی خودشان را از دست بدهند؛ بر دامان کبریائی سید علی خامنه ای پول و قدرت پرست، کوچکترین گرد و غباری نخواهد نشست!

مردم ایران باید توجه داشته باشند، چون در سال 57 خورشیدی به چنان اشتباه آشکاری دست زدند، و مدیریت کشورشان را به بدترین و بی هنرترین افراد دنیا سپردند؛ مجبور نیستند تا ابد اجازه بدهند، که این حیوانات آدم نما همچنان و در نهایت بی خردی و ناشی گری، مدیریت مملکت ایشان را بر عهده داشته باشند. اگر ما برای اداره شدن مؤسسه یا کارخانه ای که متعلق به ما می باشد، مدیری را استخدام بکنیم و با او قرار داد ببندیم؛ چنانچه آن فرد از عهده تعهداتش بر نیاید با او چه خواهیم کرد؟ تردیدی نیست که در اسرع وقت عذرش را بخواهیم، و از ادامه آن مدیریت ناصحیح جلوگیری بکنیم!

ما را چه شده است که مدیران بدی را به استخدام خود درآورده ایم، و آرام و ساکت به تماشای اشتباهات عمدی و غیر عمدی ایشان، و ندانم کاری های برخاسته از عدم آگاهی آنها در امر کشورداری، و محرومیت های مادی و معنوی همدیگر نشسته ایم؛ و در کمال بی توجهی به زیان های ناشی از چنین مدیریت های نابخردانه ای، لب از لب نمی گشائیم تا با همه وجودمان، در مقابل این حکومت عصر حجری، و مدیریت قرون وسطائی آن، زبان به اعتراض باز نمائیم؛ و داد خویش را از بیدادگران باز ستانیم ؟!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیقفل شدن تومورهای سرطانی با کلیدی که دانشمند ایرانی کشف کرد..
مقاله بعدیزندانی سیاسی دهه ۶۰ در وضعیت حاد جسمی در زندان ندامتگاه کرج بسر می برد..
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.