دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
تنها ساعاتي پس از اين كه نتانياهو از آخرين سفرش به آمريكا دست خالي بازگشت، انفجار در سايت هاي نظامي و موشكي اطراف پارچين صورت گرفت و قدرت و شدت انفجار آنقدر زياد بود كه شيشه هاي برخي از ساختمان هايي را كه كيلومترها از آنجا دور بودند، يا شكست يا به شدت لرزاند و همزمان هم پارس كردن مقامات و پاسداران رژيم ايران عليه اسرائيل افزايش يافت (كه مشخصاً اسرائيل را با موشك هاي سجيل تهديد كردند و موشك سجيل موشكي با سوخت جامد است و مركزي نيز كه در اطراف پارچين منفجر شد، مراكز و مخازن سوخت جامد موشك سجيل بود) و تقريباً همزمان سازمان مجاهدين خلق گزارشي مبسوط و جامع و با جزئيات كامل پيرامون انواع فعاليت هاي نظامي پارچين، مديران، رابطين، مهندسان و حتي تكنيسين هاي فعال در پروژه ها را با چنان دقت و ريزنگري اي رسانه اي كردند كه حتي از توان قوي ترين سازمان هاي جاسوسي دنيا خارج است كه با اين ريزبيني و روشني، فعاليتي به شدت محرمانه را كه عمدتاً مقامات غيرنظامي رژيم از آن مطلع نيستند، تهيه و گزارش كند؛ مگر اين كه گزارش دهنده تنها رابطي باشد كه سرويس تأمين امنيت فعاليت هاي محرمانه، آن را در اختيارش گذاشته باشد: زيتون (شاخه موساد در ايران). همچون مراكز نظامي كه در سال هاي گذشته نيز پشت سر هم منفجر شدند (انفجارهايي كه در اين سايت ها توسط عكس هاي ماهواره اي ارزيابي شدند، نشان دادند كه مركز انفجار در يك نقطه نبوده، بلكه هر يك از تأسيسات و ساختمان هاي موجود در مركز يك كانون انفجار قرار داشته است؛ به عبارت ديگر، يك تيم بمب گذاري با فراغ خاطر تك تك ساختمان ها و تأسيسات مركز را بدقت بمب گذاري كرده و سپس منفجر كرده بود، كه طبعاً نمي توانست كاري هيچ تيمي ديگر باشد مگر همان تيمي امنيتي كه كار حفظ و امنيت مركز را برعهده داشته است) و رژيم بسياري را رسانه اي نكرد و معدودي را كه اخبار و صدمات انفجارشان رسانه اي شده بود، مجبور به اذعان بدان شد و البته تلفات را كمتر از واقعيت گزارش كرد و سعي كرد كم اهميت جلوه دهد. مراكز نظامي فوق آنقدر محرمانه است كه بعضاً سربازان نگهبان آن مناطق نمي دانند كه آنجا حقيقتاً چه فعاليت هايي مي كنند و پرسنل و معدود مقامات امنيتي كه به آنجا وارد مي شوند، از يك درب وارد مي شوند، اما نگهبانان خروج شان را نمي بينند (از درب ديگر خارج مي شوند)، چه رسد سازمان مجاهدين كه نه تنها سال هاست توان هيچ گونه فعاليت هاي بسيار از نظر امنيتي پايين تر را ندارد كه حتي اگر اينك كسي در ايران به عضويت سازمان مجاهدين در آيد، تنها به فاصله 48 ساعت شناسايي شده و به سرعت دستگير مي شود؛ چون معدود رابطان آنان در ايران همگي مأموران نفوذي رژيم ايران هستند. بازي مشابهي كه سرويس زيتون با سازمان مجاهدين سر بمب گذاري هاي حزب جمهوري نيز صورت داد و آن چون بسياري از بمب گذاري هاي و بعضاً ترورهاي پيچيده اوائل انقلاب (مجاهدين حداكثر ترورهاي انتحاري و اشخاص كم اهميت را مي توانستند صورت دهند) در توان يك فرد (چون وزارت اطلاعات ايران هر دو بمب گذاري حزب جمهوري و دفتر نخست وزيري را تنها يك نفر -كه خودشان از كشته شدگان و در حقيقت قرباني آن بمب گذاري ها بودند، معرفي كرده است) قيد مي كند كه براي كسي كه از كارهاي امنيتي سر در بياورد، چيزي شبيه يك لطيفه دست دوم است و آن عمليات پيچيده تنها مي توانست كار يك سازمان امنيتي حرفه اي با تيمي مجرب باشد كه هر يك تنها بخشي از آن پازل را تكميل كردند و از كليت كار آگاهي نداشتند.
يكي از عاملان بمب گذاري حزب جمهوري كه مدتي است در خارج به سر مي برد (حسين بروجردي) و پس از اين كه رژيم اقدام به ترور ناموفق او كرد، تصميم به لو دادن كليه همكاري هايش در بمب گذاري ها و ترورهاي ملاها از پيش از انقلاب تا زمان همكاري اش را در قالب كتاب «پشت پرده هاي انقلاب اسلامي» منتشر كرده است و او به صراحت مدعي است كه قبل از بمب گذاري حزب جمهوري براي مأموريت به آنجا فرستاده شده تا “مدخل هاي نفوذي” و راه هاي درروي آنجا را شناسايي و گزارش كند و خودش مدعي است كه مكاني را كه او معرفي كرده منطقه احتمالي نفوذ تيمي بوده كه نصب و جاسازي بمب ها را صورت داده است؛ گرچه خودش هرگز از كليت نقشه آگاه نبوده و بعداً متوجه شده است (باز مشخصه اي ديگر از عمليات يك تيم امنيتي حرفه اي كه هر كس تنها بخش كوچكي از كار را صورت مي دهد و از كليت آن مطلع نيست و مشابه فاجعه سينما ركس آبادان كه بروجردي خود را بخشي از تيم عمليات ذكر مي كند كه باز از كليت كار آگاهي نداشته است). بماند كه اكثر بمب گذاري ها و ترورهاي حساس مذكور در هماهنگي كامل با يكنفر صورت گرفت: خميني ملعون (دجال كبير)؛ آن هم تحت عنوان مصالح نظام و براي حفظ نظام فاسد، جنايتكار و كثيفي كه خود را اسلامي مي خواند. اما چرا مجاهدين خلق به اين بازي تن مي دهند و خود خوب مي دانند كه آن گزارشات مبسوط توسط چه كساني به آنان منتقل مي شوند؟ چون سازمان مجاهدين سال هاست كه توان فعاليت در ايران ندارد و بدون ادعاي انجام اين عمليات و گزارشات دريافتي، به سازماني بي اثر در انظار عمومي ظاهر مي شود كه تنها بايد هر از گاهي به صدور چند اعلاميه رسمي در خارج عليه رژيم ايران اكتفا كند، در حالي كه با تمام شدن اين فعاليت ها به نام خودش، هم در نظر ايرانيان سازماني فعال و تأثيرگذار در تخريب رژيم ملاها جلوه مي كند و هم توسط جهانيان سازماني كه مي توانند روي آن حساب ويژه باز كنند.
اما راز اين دودوزه بازي سرويس زيتون چيست كه با يك دست محرمانه ترين فعاليت هاي نظامي و هسته اي رژيم ايران را ترتيب مي دهد و با دستي ديگر آن را با جزئيات لو مي دهد و هر زماني كه اراده كند آن ها را تنها با يك اشاره نابود مي كند! پاسخ روشن است: جنگي منطقه اي و ويرانگر. موساد به راحتي مي تواند همان گونه كه در ماه هاي اخير انجام داد، حساس ترين فعاليت ها و پايگاه هاي نظامي و موشكي و هسته اي رژيم ملاها و پاسداران را بدون نياز به عمليات نظامي دود كند و بفرستد هوا و اصلاً از تجهيز و لو دادن همزمان شان تنها به دنبال يك چيز است: متقاعد كردن مقامات آمريكا و غربي به اين كه ايران تهديدي جدّي براي آنان و اسرائيل است و آمريكا و متحدانش بايد حملات نظامي براي نابودي اش را آغاز كنند. بقيه ماجرا ديگر چون دومينويي پيش خواهد رفت. ايران متقابلاً پايگاه هاي آمريكا در منطقه را خواهد زد و كشورهايي كه پايگاه هاي آمريكا در خاك شان هدف قرار گرفته، واكنش نشان خواهند و يا به شكل مستقيم يا غيرمستقيم به جنگ با ايران خواهند پرداخت و جنگي تمام عيار و ويرانگر تمام كشورهاي منطقه را فرا خواهد گرفت؛ البته چند موشك ايران نيز از حفاظ موشكي (پيكان و گنبد آهنين) اسرائيل عبور خواهد كرد و به اسرائيل اصابت خواهند كرد كه برآورد رسمي ارتش اسرائيل است كه تلفات شان كمتر از 5 هزار نفر خواهد بود (كه تلفات بسيار پاييني است و آمريكا كه طي جنگ جهاني دوم به عنوان ابرقدرت ظهور كرد، تلفاتي به مراتب بيشتر داد) و موجب مي شوند هم دنيا به اين دودوزه بازي موساد پي نبرد و اسرائيل را نيز قرباني جنگ ايران بشمارند كه بابت آن نيز همچون حملات موشكي صدام به اسرائيل كه هنوز دارد خسارت آن را از طريق سازمان ملل مي گيرد (تلفات حمله صدام به اسرائيل يك نفر كشته بود، كه او نيز نه بر اثر اصابت موشك كه از ترس صداي آن سكته كرد)، غرامت خواهد گرفت و آيا اين ميزان خسارت اسرائيل در عين ويراني ايران و كشورهاي رقيب منطقه زياد است؟ از منظر طراحان اين “فتنه بزرگ” بي شك براي “ظهور يك ابرقدرت جديد” ضروري است!
اما ملاها و پاسداران ايران مشخصاً از نابودي اسرائيل سخن مي گويند و نه تلفاتي اندكي كه اسرائيل از آن برآورد كرده است؟ مقامات ايران از گذشتن از كربلا براي رسيدن به قدس نيز سخن مي گفتند (كه بعداً معلوم شد كه اسرائيل در همان زمان نه تنها رابط كه طرفي بوده كه آمريكا را وادار كرده در طول جنگ با عراق -براي رسيدن به قدس، سلاح به رژيم ملاها بفروشد و در ماجراي ايران-كنترا لو رفت!)، رهبر جنازه شان از “جنگ تا رفع فتنه از جهان” سخن گفت و تنها چند هفته بعد از اين شعارها، جام زهر را سر كشيد و تنها چند روز بعد هيچ كس جرأت نكرد حتي از اين چرخش 180 درجه اي حرف بزند و گرنه به درك واصل مي شد و واقعيت اين است كه بسياري از مقامات رژيم ايران حتي زنده نيستند كه از چند و چون آن شعارها بپرسند (و دست نشاندگان موساد در ايران با هدايت كامل اربابان شان از اين چيزهاي بزرگ تر از دهان شان زياد خوردند كه حالا فراموش كرده اند) و زماني متوجه مي شوند كه يا ديگر خيلي دير شده و يا مثل سگ (حيف سگ) كشته شده اند. اين است جزاي هر كسي كه روي پشتوانه موساد در منطقه و جهان حساب باز كند؛ ابتدا از شخصي گمنام به شخصي شناخته شده كه رسانه ها از قول او عبارت هاي تند و انقلابي ذكر مي كنند، بدل مي شود، سپس در رقابت با ديگران به سرعت پست و مقام ها را عمودي تصرف مي كند و پس از اين كه تاريخ مصرف اش تمام شد، مثل سگ كشته مي شود و هر دو دنيا را خواهد باخت.
اینجاس که جونوای سبز به حکومت استبدادی میگن: دیگه گوزیدی
نظرات بسته است