چرا اقدام مناسب آمريكا اينك در “صفحه بزرگ شطرنج خاورميانه” مهم است؛ بگذار تا تاريخ منطقه را درست رقم بزنيم

0
265

دكتر كاوه احمدي علي آبادي

عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز

ما در خاورميانه مدام با موجي درهم تنيده از تغييرات قابل پيش بيني و غيرقابل پيش بيني مواجه ايم كه مسير آينده كشورها و ملت ها را رقم مي زنند و اتخاذ تصميمات بدون درك كليت اين شطرنج بزرگ، چه بسا موجب پشيماني هاي غير قابل جبران گردد.

بخشي از آن به تصميمات رئيس جمهور سابق آمريكا برمي گردد. بوش نخست فرمان حمله را صادر مي كرد (به مثابه تصميمي كه در ذهن مي گرفت) سپس مشاوره مي كرد تا به كجا؟! اين جاه طلبي ها گرچه نتايج مثبتي چون سقوط طالبان و به تاريخ پيوستن ديكتاتور عراق – صدام- و رژيم سياه بعثي را به بار آورد، اما چون با درنظر گرفتن شرايط مكفي براي تغييرات در اين كشورها همراه نبود، با تاوان هايي بس سنگين همراه شد كه با حسابگري هاي بيشتر مي شد، جلوي بسياري از آن ها را گرفت كه مهمترين اش تلفات سنگين انساني است كه متأسفانه همچنان در عراق ادامه دارد. اين مسأله در سطح رواني براي اوباما و حتي نظاميان آمريكايي جهت هر تصميم جديدي مشكل ساز شده، به طوري كه آنان براي هر حركت نظامي با اين موج منفي ناخودآگاه شان درگيرند كه نكند به جرج بوش بدل شوند و به جنگي كشيده شوند با پاياني نامعلوم. با اين همه، همان گونه كه تصميمات عجولانه مرگبار است، بي تصميمي در شرايطي نيز كه ضروري و كليدي است، مي تواند مخرب و حتي فاجعه بار باشد. اين نكته اي است كه بايد اوباما و نظاميان آمريكا درخصوص ترديد در دخالت در سوريه بدان خوب و به دقت توجه كنند.

در صفحه خاورميانه، تداوم درگيري ها و مقاومت مردم سوريه موجب موج دومي از اعتراضات در بهار عربي شد كه بارزترين اش را در سقوط دولت ائتلافي حزب الله لبنان و اعتصابات سني هاي عراق مي شد ديد و رژيم مالكي با راهنمايي غلطي كه از مقامات امنيتي ايران گرفت، دچار اين اشتباه استراتژيك شد كه اعتراضات را به فاز نظامي كشاند، آن هم زماني كه مناطق مرزي سني نشين عراق ارتباط مداوم با مبارزان سوري آن سوي مرز دارند و مي توانند از طريق سلاح هاي آنان، خود را براي دفاع مجهز سازند. حالا محور سقوط دولت هاي مورد حمايت ايران، از سوريه و لبنان گذشته و به عراق رسيده است و ايران بايد همزمان به همه آن ها كمك نظامي، مالي، انساني و غيره كند، در حالي كه خود در تنگناي روز افزون تحريم ها بيشتر فرو مي رود. در اين ميان، القاعده اي ها و تكفيري ها نيز -با سياست هاي درست اتخاذ شده- به اين جبهه حمله برده اند و درگيري بين آن ها مدام شديدتر مي شود (به اصطلاح دزدها به هم زده اند).

حمايت احزاب شيعه از مالكي به خيال وحدت نيزعملاً نتيجه عكس داده و عراق حالاً به مناطق تحت كنترل سگانه كردها، عرب هاي سني و اعراب شيعه تقسيم شده است و ديگر جايي امن براي ايران و متحدان اش نيست. درضمن، افتادن استان هاي مرزي سني نشين عراق بدست مخالفان مسلح شده دولت مالكي، يعني اين كه مناطق مرزي آنجا كه تنها راه زميني ارسال سلاح از عراق به رژيم اسد بود، حالا ناامن شده و تهديد گشته و چه بسا قطع شود؛ چون سلاح هاي ارسالي از ايران اگر بدست مخالفان بيافتد، كمكي به اسد كه نمي شود هيچ، در مقابل ضربه اي بزرگ به او خواهد بود و انگار ايران عملاً به مخالفان اسد كه به سلاح نياز روز افزون دارند، كمك مي كند. درضمن، خطوط هوايي كمك به رژيم اسد با تصرف روزافزون فرودگاه ها توسط رزمندگان تنگ تر مي شود. حال اگر به صفحه سوريه بازگرديم، مي بينيم كه با آن كه تكليف اسد و رژيم اش هنوز يكسره نشده، و درگيري ها با كش و قوس ادامه دارد، اما همين تأخير موجب شده كه جنگ القاعده اي ها با رژيم اسد و به نفع ارتش آزاد سوريه تداوم يابد. با استفاده اسد از سلاح شيميايي جنگ وارد فاز جديد شده و به همين سبب، حاميان اسد سراسيمه بدنبال دستاويزي هستند تا از دخالت كشورهاي ديگر در سوريه ممانعت به عمل آورند و آنقدر دستپاچه كه استفاده سلاح شيميايي را تكذيب كرده اند، و فراموش كردند كه خبرگزاري رسمي رژيم اسد نخستين رسانه اي بود كه استفاده از سلاح شيميايي را اعلام كرد و آن را به مخالفان نسبت داد و مخالفان نيز آن را به رژيم اسد. پس در استفاده از سلاح شيميايي در سوريه جاي ترديدي نيست (چنان كه آزمايشات روي خاك منطقه نيز آن را تأييد كرده)، بلكه تنها بحث بر سر عامل استفاده آن است و بماند كه اين رژيم اسد است كه سلاح شيميايي توليد و انبار كرده و نه مخالفان. وظيفه جامعه جهاني دخالت در جنگي است كه در آن سلاح شيميايي استفاده شده و حالا هر طرفي از آن استفاده كرده فرقي نمي كند، در درگيري مذكور ثابت شده كه از فقدان مسئوليت پذيري جهت عدم استفاده از سلاح هاي شيميايي رنج برده مي شود كه مي تواند باز از آن استفاده شود و جامعه جهاني براي ممانعت از تكرار آن بايد وارد معركه شود. اما دخالت بايد چگونه باشد كه هم موثر بوده و هم مشكل ساز نشود و تا حد امكان مانع از گسترش جنگ گردد؟

اعمال منطقه پرواز ممنوع جداي از آن كه مي تواند توسط روسيه در شوراي امنيت وتو شود، كمكي به حل مسئله نمي كند و پس از ايجاد منطقه پرواز ممنوع نيز رژيم اسد مي تواند باز انواعي از سلاح هاي شيميايي را به مناطق مختلف شليك كند. منطقه پرواز ممنوع نياز زماني بود كه اسد از هوا و با هواپيما و موشك، مردم سوريه را هدف گرفته بود، اما حالا مسأله كاربرد سلاح شيميايي ربطي به منطقه پرواز ممنوع ندارد و نمي تواند مانع از كاربرد دوباره اش شود؛ كمك تسليحاتي رسمي به مخالفان –با آن كه تسليحات نياز مبرم ارتش آزاد سوريه است- از آن بي ربط تر است؛ مگر اين كه بخواهيم تنها براي فرار از عذاب وجدان، كاري كرده باشيم! در حالي كه هدف ما بايد علاوه بر هر گونه كمك به ارتش آزاد سوريه، رفع مشكل پيش آمده و جلوگيري از تكرار آن نيز باشد. درضمن، راهكار ما بايد كمك به حل مشكل كند، بدون اين كه مشكل جديدي بزايد و اين دقيقاً چيزي است كه مخالفان حمله نظامي غرب به رژيم اسد از آن فرار مي كنند. اينك با تحولاتي كه روي داده و مواضعي كه دو طرف گرفته اند، مي توان حركات بعدي شان را حدس زد. رژيم ايران كه مي بيند رژيم هايي كه سال ها بر روي شان كار و هزينه كرده، يك به يك دارند سقوط مي كنند، صد در صد بيش از اين وارد معركه مي شود. اما روسيه و نيروهاي ويژه اش با شروطي ممكن است وارد جنگ شوند. دخالت نظامي رسمي آمريكا و غرب، يكي از آن احتمالات است كه در آن صورت هزينه جنگي كه تاكنون ما با كمترين تلفات با پيروزي دنبال كرديم، بالا مي رود. با اين همه، با توجه به سطح تكنولوژي اي كه آمريكا از آن برخوردار است، اوباما يك حركت طلايي دارد كه رژيم اسد را براي هر اقدامي فلج مي كند، بدون آن كه بمب يا موشكي منفجر شود يا سربازاني پياده شوند و حتي كسي كشته شود: استفاده از سلاح پيشرفته چامپ (CHAMP) بر فراز كليه مناطق نظامي و فرماندهي رژيم اسد تا فرصت هر گونه واكنشي از رژيم اسد گرفته شود؛ چون تمام سيستم هاي الكتريكي و الكترونيكي آن از كار مي افتد (حتي خبر حمله آن را خبرگزاري هاي رژِيم نمي توانند بدهند و احتمالاً بايد براي ارسال خبر حمله از دود يا طبل استفاده كنند!). آن گاه ارتش آزاد به راحتي مي تواند كار اسد را تمام كند. كاربرد اين سلاح برتر از هر محاسبه و سناريوي ديگر نظامي مهم تر و موثرتر است و هيچ حساسيتي را نيز بر نمي انگيزد. استفاده از اين سلاح، پيامي براي هر رژيم ياغي ديگري خواهد بود كه خطوط قرمز را رد كند و دست به هر جنايتي بزند، آن هم به اين اميد كه اوباما آمادگي و تمايل به يك لشكركشي ديگر را ندارد.

مقاله قبلیفرصتي به صلح، نه جنايتي جديد؛ ضرورت موج دوم حملات
مقاله بعدیمصباح یزدی از جلیلی حمایت کرد
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.