دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
واقعيت اين است كه بخش بزرگي از مشكلات جهان اسلام بدين سبب است كه آنچه امروز تحت عنوان اسلام انجام مي شود، نه تنها اسلامي نيست، كه درست ضد اسلامي است كه پيامبر اسلام ترويج مي كرد و محمد اصلاً براي زدودن آن ها مبعوث شده بود. جالب تر آن كه، اين كه اسلام در دوراني كه آخرالزمان -توسط بسياري از اديان خوانده مي شود، چنان از اصل اش فاصله مي گيرد كه حتي از شرك صدر اسلام از حقيقت اش دورتر است، در همان روايت متواتر مسلمانان نيز آمده است.
وضعيت جامعه در صدر اسلام وضعيت نوزاد بيماري بود كه براي رفع بيماري هاي متعددش، نسخه اي به اسم “اسلام” صادر مي شود و براي رشد و بلوغ اش، “تكامل تدريجي جامعه طي تاريخ”. آن جامعه بدوي به بيماري برده داري مبتلا بود. پس اسلام نسخه آزادسازي بردگان را براي بهبود وضعيت اش صادر مي كند. به بردگان تجاوز مي شد و حتي به تن فروشي براي كسب درآمد اربابان شان وادار مي شدند، و اسلام گفت كه آنان غلامان و كنيزكان تان هستند كه بايد چون فرزندان تان تربيت شان كنيد و اگر به نكاح تان درآمدند به عقدشان درآوريد. آن جامعه مبتلا به كشتار ده به يك، يعني انتقام بود، پس نسخه شريعت اسلام با عنوان يك در مقابل يك (قصاص) برايش پيچيده مي شود. زنان در آن جامعه مردسالار، حقوقي نداشتند و مرد هر خانواده در حقيقت خود قانون زن بود، اسلام قانون ارث را براي حقوق زنان در يك جامعه قبيله اي صادر مي كند و مردان را از زير پا گذاشتن اش برحذر مي دارد. آن جامعه بي سواد و نادان بود و حتي طرز اداي درست دعا و نيايش را نمي دانست، پس تكليف نماز برايش تجويز شد تا هر روز آن را تكرار كنند و از ياد نبرند. آن جامعه نوزادان را به سبب فقر و جهل زنده به گور مي كرد، اسلام گفت كه آن جنايت است و خداوند روزي شان را مي دهد. آن جامعه از افراط و تفريط در همه زمينه ها رنج مي برد و اسلام راه اعتدال و ميانه را براي مردم توصيه نمود. از افراط حجاب در قبايل بدوي اطراف مكه و مدينه كه نقاب مي زدند و همه جايشان را مي پوشاندند، و از تفريط كه زنان متمول مكه و مدينه، تن فروشي مي كردند و اسلام راه ميانه حجب و حيا و به خصوص “پاكدامني” را تجويز كرد و تأكيد ورزيد كه از درون قلب ها تنها خداوند خبر دارد تا به مسلمانان ناآگاه برساند كه آن را نبايد به ظواهرش فرو كاهند و به زور تحميل كنند. آن جامعه نابالغ تنها با زور به چيزي تن مي داد و اسلام برايشان توضيح داد كه هر آنچه ديني است، اجباري نيست (لا إِكراهَ فِي الدّين).
حال ما با جوامعي روبرو هستيم كه نه تنها در بسياري از زمينه ها مبتلا بدان بيماري ها نيست كه ديگر حتي نوزاد نيز نيست و بالغ و پخته شده است. به سبب تكامل تاريخي جوامع و به خاطر رشد و گسترش علم و دانش و معرفت در همه زمينه ها. به عبارتي، جامعه صدر اسلام از دو طريق: يكي “تكامل تاريخي” و دوم “اسلام” بر مشكلات، بيماري ها و نابالغي اش چيره شد كه اگر حالا بخواهيم حتي عيناً جامعه صدر اسلام را امروز بازآفريني كنيم، موجب پسرفت شده ايم، چون آن بخشي را كه بر اثر تكامل تاريخي در طول اين 1400 سال بهبود يافته و پيشرفت كرده، به عقب برگردانده ايم و نارسايي ها و معضلات آن جامعه نيز دوباره پديدار خواهند شد، و درست مثل اين خواهد بود كه انساني سالم را لنگ كنيم و سپس به او عصا دهيم تا به كمكش راه رود يا انساني بالغ را به كودكي نابالغ برگردانيم تا داروهايي دوران كودكي به دردش بخورد!! جامعه امروز ما ديگر چون جامعه بدوي صدر اسلام مبتلا به برده داري نيست كه نياز باشد نسخه شرعي براي كنيز و غلام برايش صادر شود و جاري باشد و اگر چنين كنيم درست مثل اين است كه فردي را به عمد بيمار كنيم و بعد به او دارويي دهيم تا شايد دوباره خوب شود! كه اتفاقاً اين دقيقاً يكي از دلايلي است كه اسلام گرايان دوران ما، زاينده مشكلاتي براي ما و خودشان هستند و نه برطرف كننده شان. در آن جامعه عشيره اي صدر اسلام، زنان شاغل نبودند و قانون ارث شرع اسلام براي چنان جامعه اي بود، نه جوامع روستايي (كه در جامعه روستايي زنان نان آوران اصلي خانواده اند) و جوامع شهري امروزين كه زنان شاغل بسيار دارد، و اگر بخواهيد قوانين آن جامعه قبيله اي را به اين جوامع متكامل امروزين تعميم دهيد، نه تنها مشكلي را حل نمي كنيد كه بر مشكلات خواهيد افزود. به همين علت، آن قانون ارث براي صدر اسلام عدالت بود و نه براي جامعه امروز. و به همين سبب است كه خداوند مي فرمايد براي هر قومي و امتي شريعتي مقرر داشتيم، چون شرايط هر جامعه اي با جامعه ديگر فرق مي كند. و باز به همين خاطر شريعت هر قومي با قومي ديگر فرق مي كند، اما “حقيقت دين” ثابت و جاودانه است. در جامعه متوحش و جاهلي صدر اسلام، نوزادان خود را با دستان خود زنده به گور مي كنند، اما اينك جامعه بشري چنان بلوغ عاطفي يافته كه حتي از ديدن سر بريدن يك حيوان دچار ناراحتي مي شود و اين نشانه تكامل و بلوغ جامعه است كه اگر بخواهيم رسوم صدر اسلام را در جوامع امروز پياده كنيم، يعني آن توحش و بربريت را به زندگي متمدن امروز تحميل كرده ايم و هم موجب فاجعه مي شويم و هم درست نقض غرض اسلام عمل كرده ايم. جامعه امروز باسواد و حتي تحصيل كرده است و نياز نيست چند واژه عربي را مدام در هر روز تكرار كنيم، چون بي سواد نيستيم كه از ياد ببريم و نبايد در حد تكرار همان ها در جا بزنيم و از يك انسان پرورش يافته در جامعه متكامل امروز بيش از جامعه بدوي ديروز انتظار مي رود. به همين خاطر است كه بسياري از فقها و مجتهدان اسلام در امروز، اشخاصي بسته و با افكار فسيلي هستند (نشسته چند جلد كتاب درباره بسم الله نوشته، بعد در قرن بيست و يكم -بي تعارف مثل گوسفند زندگي مي كند!)، در حالي كه در گذشته در زمره واقعاً عالمان زمان خود بودند و به رشد و گسترش علم و معرفت زمان شان كمك مي كردند، نه تكرار آموخته هاي گذشتگان، تحت عنوان معارف اسلامي يا حتي فلسفه اسلامي. دعا و نيايش نيز چون بايد در اوج صميمت با خداوند از كنه وجود برخيزد، بايد به زبان دل و مادري هر شخص باشد، نه به زبان عربي و به شكلي طوطي وار، و عرب به زبان عربي و ديگران به زبان خودشان و به همين دليل است كه قرآن به صراحت مي گويد كه وحي براي هر قومي به زبان همان قوم نازل شده است. جامعه بي مسئوليت صدر اسلام، فرزنداني را به دنيا مي آورد، كه بار مسئوليت بزرگ كردن اش را برعهده نمي گرفت و به سبب جهل، بسياري از راه هاي جلوگيري از بارداري را نيز نمي دانست، به همين سبب براي لذت و نياز جنسي فرزند مي آورد، اما مسئوليت نمي پذيرفت و بدين سبب اسلام مانع شان شد، اما جامعه مسئوليت پذير امروز مي خواهد حتي فرزندآوري نيز با قبول مسئوليت و آگاهانه باشد و راه هاي جلوگيري از بارداري را نيز بلد است و از اين سبب، جلوگيري از بارداري و فرزندآوري مسئولانه از خصايص نيك جامعه متكامل امروز است.
و در نهايت در جامعه بدوي چون قانون و شريعت وجود نداشت، نظام پاداش و تنبيه گزينشي بود و عمدتاً شامل اشخاص مستضعف و طبقات فرودست جامعه مي شد، اما متمولين و فرادستان، خود را از قاعده مستثني مي ساختند، اسلام حكم كرد كه شريعت را هيچ كس حتي پيامبر نمي تواند باطل كند (يعني پيامبر نيز چون پيامبر است، نمي تواند خود را مستثني سازد) و قانون براي همه برابر است. پس توصيه اسلام براي عدم ابطال شريعت اسلام براي جاودانه بودن آن و صدق اش براي تمام دوران ها نبود (و به همين خاطر قرآن به صراحت شريعت هر قومي را با قومي ديگر متفاوت اعلام مي كند) بلكه براي اين بود كه در جامعه صدر اسلام در همان دوران، شريعت (قانون) اصطلاحاً “گزينشي” اعمال نشود و حتي بخشش را والاتر از اعمال حدود شرعي و قصاص شمرد تا برساند كه هدف از پايبندي به شريعت، مجازات نيست، بلكه جلوگيري از تبعيض است. اگر به شريعت اسلام نگاه كنيد بسيار به شريعت يهود شبيه است و هر دو با تعاليم مسيحي فاصله بسياري دارند، چون هر دو جامعه يهودي و جامعه صدر اسلام، جوامعي قبيله اي بودند و جامعه دوران عيسي مسيح، جامعه اي متكامل تر و روستايي بود. و خلاصه ما بسياري از نواقص جامعه بدوي صدر اسلام -كه پيامبر براي تكامل شان آمده بود، چون صدر اسلام را مقدّس ساختيم، تصور مي كنيم كه اگر همان شرايط را بازتوليد بكنيم، اسلامي كرده ايم، كه بنا به دلايلي كه در بالا ذكر شد، دقيقاً برعكس، اسلام مشخصاً براي زدودن شان از جامعه بدوي، و تكامل و بلوغ جامعه نوزادوار صدر اسلام، به جوامع متكامل امروزين آمده است. آن با وجود داشتن برچسب اسلام، اسلامي نيست و اين با وجود فقدان برچسب اسلام، حقيقتاً اسلامي است.
پاره اي از موارد نيز هست كه آنقدر مو به مو با رفتارهاي جاهلان و مسلمانان صدر اسلام همخواني دارد كه نياز به توضيح و تحليل و تأويل نيست. مثل خوردن جگر دشمنان. همگان مي دانند اين رفتاري بوده كه مشركان (هند جگرخوار) نسبت به مسلمان (حمزه عمومي پيامبر) انجام دادند و مسلمانان نه تنها انجام ندادند كه حتي به عنوان قصاص نيز مقابله به مثل نكردند. اما حالا اسلام گرايان تندرو در سوريه اعضاي بدن دشمنان شان را مي خورند تا به خيال خود به توصيه اسلام از آنان زهرچشم بگيرند!! پيامبر اسلام مدام خود را زيبا (حتي موهايش را بلند مي كرد و با روغن خرما زينت مي داد، و امروز جوانان را به خاطر موهاي بلد نكوهش و حتي دستگير مي كنند!) و تميز (با وضوء، غسل و استحمام مداوم) و خوشبو (با عطرهايي كه در آن زمان خوشبو شناخته مي شد) مي ساخت. به قيافه همين سلفي ها، بنيادگرايان و اسلام گرايان امروز نگاه كنيد. زيبايي طلب شان، زن حامله يكدفعه آن ها را ببيند، سقط جنين مي كند و بچه اي كه هنوز زبان باز نكرده تا تفاوت هاي فرهنگي را بفهمد (كه از پيشداوري ها متأثر شده باشد)، به محض ديدن شان مي ترسد و حتي چنان شوك زده مي گردد كه بعضاً به گريه مي افتد!
در يك كلام: محمد با نسخه اي كه 1400 سال پيش براي جامعه بدوي آن دوران پيچيد، مشتي حيوان را “انسان” ساخت و اسلام گرايان امروز با نسخه اي كه براي جامعه متكامل امروز مي پيچند مي خواهند ميليون ها انسان را به مشتي حيوان بدل كنند. اين است دليل آن كه اينك آنچه اسلام گرايان، اسلام مي خوانند حتي از مشركان صدر اسلام از حقيقت اسلام دورتر است.