دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
انتخابات اخیر افغانستان سومین انتخاباتی بود که روضه خوان ها و پاسداران و سرویس های امنیتی برون مرزی رژیم ملاها با مهندسی شان به سود همپیمانانی -که با تهدید، تطمیع و توطئه همسو با مطامع شان شده باشند، به خیال خود سعی کردند بر جاه طلبی ها و بسط کارهای شیطانی شان بیافزایند. و دقیقاً آن انتخابات، سومین سیلی بود که از بابت مهندسی انتخابات دریافت کردند و نه تنها مهندسی شان به نتیجه ای که می خواستند منتهی نشد، بلکه برعکس انتظارشان عایدشان شد و مهمتر از همه، خروجی کار را طوری هدایت کردیم که “آنچه برای مردم سودمندتر است”، تحقق یابد. آن درست مثل این است که تعدادی مزدور، مشتی را به سمت مردم پرتاب کنند و شما بدون این که مقابل مشت را بگیرید و جلویش بایستید، با نیروی همان مشت، آن را بچرخانید و به دهن خودشان بزنید: این دقیقاً کاری بود که در هر سه کشور ایران، عراق و افغانستان با آنان کردیم.
در افغانستان پس از آن که دولت آمریکا متوجه شد، کرزای و باندش به جای حل مشکلات مردم، بدنبال گرفتن رشوه، مشارکت در فساد جاری، باند بازی و ساخت و پاخت با ملاهای ایران به منظور بسط قدرت اش است، از آن قطع امید کرد. کرزای نیز وقاحت اش را با مهندسی انتخابات و با راهنمایی سرویس های امنیتی ایران به ثبوت رساند؛ گرچه بسیار خوب شد که او امضاء کننده قرارداد امنیتی با آمریکا نبود تا “فردای بهتر افغانستان” عاری از هر ردپای او باشد.
تقلب انتخابات در افغانستان تهدید بزرگی برای امیدواری مردم نسبت به دموکراسی برای آینده افغانستان و برگزیدن صندوق رأی به جای اسلحه و ترور و انفجار برای رسیدن به اهداف شان بود و تقلب در انتخابات، مردم را سرخورده و حتی ناراضی می ساخت، ولی ما با درایت و البته مشارکت طرف های بین المللی، آن تهدید را به فرصتی برای آن بدل ساختیم که هیچ یک از رأی دهندگان به دو کاندیدای اصلی انتخابات (و همین طور سایر کاندیداهایی که در دور دوم از طرفداران شان خواستند تا به یکی از کاندیداهای مورد حمایت شان رأی دهند) احساس شکست و سرخوردگی نکنند و با تشکیل عملی دولتی ائتلافی که همزمان با تقسیم متوازن قدرت امکان فراهم آوردن ساختاری دموکراتیک تر را واقعیت بخشد.
در کشورهایی که نخستین تجارب دموکراتیک را از سر می گذرانند و نهال دموکراسی کاشته شده نوپاست، همواره خطر آن وجود دارد که پا نگیرید و مردم زود از عدم تحقق اهداف شان ناامید شوند و به راه های سهل الوصول، اما خطرناک تر غیردموکراتیک برگردند. در این میان، شکست کاندیدای موردنظر طیفی از مردم، یکی از مواردی است که موجب سرخوردگی و ناامیدی گروه های بزرگی از مردم و اقشار مختلف اجتماعی می شود و معمولاً تاب پذیرش شکست پایین است؛ اما با پیشنهاد و تشکیل دولتی ائتلافی در افغانستان، این خطر به کلی مرتفع شد، چون همگان رأی شان را در انتخاب نه فقط رئیس جمهور، بلکه دولتی ائتلافی موثر و سودمند می یافتند. جا دارد که افغان ها از نقش بسیار موثر و مفید سازمان ملل و به ویژه آمریکا در عملی ساختن این مشارکت و ائتلاف طی تعامل مداوم با کاندیداها تا رسیدن به توافق نهایی، متشکر باشند و بدانند که دموکراسی های کم و بیش موفق دنیا به اینجا نرسیدند مگر با تعامل، مشارکت، انعطاف و صبر و تحمل بسیار ملت ها و مسئولان شان، که عملاً در بحران اخیر افغانستان دیدیم که هر جا دو کاندیدا اصطلاحاً می بریدند، آمریکا می دانست که چگونه آنان را با تعامل وصل شان کند و به آنان یاد دهد که به جای پافشاری خشک روی مواضع سابق، هر یک نسبت به مواضع قبلی شان کجا و چگونه انعطاف به خرج دهند و یک گام رو به جلو به سمت یکدیگر بردارند.
اما از این موفقیت بزرگ، درس های دیگری نیز گرفته می شود؛ به خصوص زمان که اعلام می شد توافق حاصل شده و سپس با شروع فرآیند، چیزی نمی گذشت که اعلام می شد که دو طرف تهدید به ترک پروسه کرده و حتی عملاً توافقات ملغی می شد. نخستین مورد به اشرف غنی احمد زی برمی گردد که در این توافق بسیار پختگی و انعطاف و حتی گذشت از خود نشان داد و تا حد زیادی ثابت کرد که (برخلاف کرزای که نانی را که در کشورهای پیشرفته و دموکرات خورده بر او حرام است؛ اگر روضه خوان های بیسواد ایران، اقداماتی مشابه کرزای انجام می دهند، نه سوادی دارند و نه چهار قدم آن طرف تر از اندرونی و بیرونی خانه شان را دیده یا تجربه کرده اند و انتظاری از چنین کسانی نمی رود که فراتر از تنگ نظری های بومی شان چیزی بفهمند) تحصیلات عالی و تجاربش در غرب را با شرایط و واقعیات افغانستان در هم آمیخته و دقیقاً افغانستان فردا “به چنین مسئولانی” دنیاز دارد. دوم به کاندیدای دیگر انتخابات عبدالله عبدالله برمی گردد و درست است که او باری دیگر خود را قربانی مهندسی انتخابات می دید، ولی بریدن ها و قهر کردن های وی، تا حدی این نگرانی را ایجاد می کند که نکند این الگوی مألوف وی در مواجهه با بحران ها باشد و افغانستان که سراپا سرشار از مشکل و بحران است، عبدالله بخواهد باز با بریدن و قهر کردن و به بن بست کشاندن و صرف تهدید، با این قبیل چالش ها برخورد کند که آنگاه کابوسی برای مردم افغانستان خواهد بود! امیدوارم هر دو کاندیدا متوجه باشند که آنان برای حل بحران ها انتخاب شده اند، نه بازتولید بحران ها و مردم افغانستان اینک چشم امید به آنان دارند و زمانی رأیی که مردم به آنان دادند برایشان حلال است که از منافع خود به نفع منافع مردم چشم پوشی کنند و زمانی مسئولان حقیقی مردم خواهند بود که مشکلات مردم را چون مشکلات خودشان پیگیری کنند و بدانند که “عبادت به جز خدمت خلق نیست” و هیچ جهادی برایشان بزرگتر از سازندگی و آبادانی افغانستان امروز نیست و امیدوارم همان گونه که طی فرآیند مشارکت دولت ائتلافی، جامعه جهانی و سازمان ملل و آمریکا به افغان ها کمک کردند، از این پس نیز از کمک های شان در مقاطع مختلف دریغ نکنند؛ به خصوص برای بهوبد وضعیت ناگوار زنان و جوانان.
هر دو منتخب مردم در دولت ائتلافی شان باید “اصلاحات” و “تحولات اساسی” را در دستور کارشان بگذارند و پیگیری کنند و زیرساخت های افغانستان پیشرفته فردا با اقدامات امروز آنان بر پا می شود. به خصوص مسئولانی که در جنگ و به اصطلاح جهاد گذشته نقش داشتند، بسیار مدیون زنان و کودکان افغان هستند و عکسی از قربانیان جنگ های داخلی افغانستان را قاب بگیرند و در دفتر کارشان جلوی چشمان شان نصب کنند تا همواره یادآوری باشد برایشان که برای چه کسانی کار می کنند و “باید همت به خرج دهند”.