دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
يك: ابتكار عمل مشترك اديان براي مبارزه با بردگي نوين كه به تازگي توسط كليساي كاتوليك، مسيحيان انگليكن و دانشگاه الازهر و با پيشنهاد اندرو فورست صورت گرفت، كاري بزرگ در عرصه مبارزه با بردگي نوين در دنياي امروز است كه در صورت پيگيري مي تواند به يك انقلاب اجتماعي حقيقي بدل شود.
ساير اديان و مذاهب نيز مي توانند به آن بپيوندند. بوداييان از چنان ظرفيتي برخوردارند و چون نوعي از بردگي جنسي در آسياي جنوب شرقي بسيار رواج دارد، پيوستن بوداييان و تائويست ها مي تواند طيف بزرگي از مردم را پوشش دهد. علاوه بر دانشگاه الازهر، ساير مسلمانان – سني و شيعه و فرقه هاي مختلف- نيز بايد به طرق مختلف بدان بپيوندند و به خصوص در كشورهاي عربي، اين نهضت بايد ساري و جاري شود. تنها بايد علاوه بر روش هاي سنتي از روش هاي نوين نيز براي مبارزه با آن بهره بريد كه دنياي مدرن، تجارب موفقي در اين زمينه داشته است كه با همراهي كانال هاي سنتي اديان، قابل گسترش و تأثيرگذاري هر چه بيشتر خواهد بود.
دو: كارهايي كه در همين مدت كوتاه پاپ فرانسيس انجام داده است، نشان مي دهد كه او بي شك يكي از موهبت هاي الهي نه تنها براي كاتوليك ها، كه حتي پيروان تمامي اديان جهان است. سال ها دنياي كاتوليك تشنه يك چنين پاپي بود تا لمحه اي از روح عيسي مسيح را بر مسيحيت رسمي بدمد. كسي كه چون فرانسيس قديس زندگي و رنج هاي مسيح وار در زندگي را درك كرده باشد و براي آن همت گمارد و آن را هرگز در حد تعدادي مراسم مذهبي فرو نكاهد.
سه: در اين ميان، بايد رازي را با مسلمانان در ميان بگذارم كه آنان در اين لحظات حساس تاريخي براي “نجات” بايد كه بدانند. خوب مي دانيم كه از منظر قرآن، مسلمان، شخصي نيست كه پيرو دين محمد و ايمان آورنده به او باشد و اين تعريف و در حقيقت تحريف از مسلماني، “دكاني” است كه ما خود برخلاف تعبير قرآن از مسلماني ساخته ايم. دين اسلام از نظر قرآن شامل پيروان حقيقي تمام پيامبران در تمام طول تاريخ مي شود و هر بار كه آن از حقيقت اش چنان تهي مي گردد كه به ضدش بدل مي شود، پيامبر يا منجي جديدي ظهور مي كند. و راز اين است: اينك كساني كه مسلمان خوانده مي شوند، بيش از هر ديني ديگر از “حقيقت اسلام” به دورند و امروزه در ميان اديان، بيشترين پيروان ديني كه به حقيقت اسلام –به شكلي نسبي، نزديك تر هستند، مسيحيان اند. وقتي حالا سوريه و فجايع آن جلوي ديدگان ماست كه هيچ مبلغ يا مبارزي با گرايشات مسيحي آدم نمي كشد – چه رسد كه به آن افتخار كند- و تنها براي كمك رساني داوطلب مي شوند و تنها مسلمانان اند كه به نام تمايلات ديني، مثل آب خوردن و فله اي آدم مي كوشند، دريافت آن حقيقت خيلي دشوار نيست، اما بايد مسلمانان بدانند كه امروز نه فقط تندروهاي اسلامي و اسلام گرايان، بلكه بسياري از مسلمانان، هر يك به ميزاني متفاوت از حقيقت اسلام دورند و بسياري از باورها و كارهايي كه امروز به نام اسلام انجام مي دهند، باورها و رفتارهاي اعراب جاهلي 1400 سال پيش است كه محمد براي باطل كردن شان آمد، اما به تدريج از طريق خرافات، جهل، تعصبات قومي و قبيله اي و كساني كه خود را متولي دين و مجتهد مي شمردند، وارد دين اسلام شد و آن را مقلوب كرد. مسلمانان تا بدين حقيقت پي نبرند و با “رستاخيزي” به معناي واقعي كلمه، “اول خود” و سپس دنياي اطراف شان را تغييري اساسي ندهند، رستگار نخواهند شد. “اسلام حقيقي” تنها پس از آن طلوع خواهد كرد و تا پيش از آن، مسلمانان –همان گونه كه در روايات متواترتان آمده، حتي از مشركان مكه –در صدر اسلام- گمراه ترند.
چهار: اما اندرو فورست – ميلياردر استراليايي كه ابتكار عمل فوق براي مبارزه با برده داري نوين با او بود، براي دزدان حكومتي در جهان سوم و به خصوص ايران بسيار ناشناخته است. بسياري از حكومتي هاي ايران كه دنيا ديده نيستند و چشم باز كرده اند در ايران مشتي ريش و پشم به اسم اسلام در اطراف خود ديده اند و مشتي دروغ و دغل از رسانه هاي ملي ايران شنيده اند، تصور مي كنند كه همه جاي دنيا همين گونه است و هر كسي در هر جاي دنيا به قدرت و منصبي مي رسد، مي خورد و مي برد و مي چاپد و همگان در ظاهر تقبيح مي كنند، اما در عمل وقتي پاي خودشان بيافتد، همان مي كنند كه ديگران كردند و تنها تفاوت در ايران آن است كه “در راه اقتدار نظام” چنين مي كنند. تنها حكومتي هايي از ايران كه نه در سلول هاي سفارتخانه هاي ايران، كه در جوامع مختلف زندگي كرده باشند و از نزديك با مردم كوچه و خيابان و محل كار دمخور شوند، دچار يك “شوك فرهنگي” بزرگ مي گردند (با “خودباختگي فرهنگي” كه دجال كبير در مدت كوتاه اقامتش در خارج دچارش شد و هر آنچه را غيرشرعي مي شمرد و از شاه ايراد گرفته بود، ناگهان با حضور در خارج، حلال كرد، اشتباه نشود) و آن گاه است كه مي فهمند پس از انقلاب ايران و با رهنمودهاي دجال كبيرشان از اسلام، آنان –حكومتي ها- به چه “حيوان صفتاني” بدل شده اند و هر دو دنيا را باخته اند. يكي از اين شوك ها برايشان هنگام شناخت اشخاصي همچون اندرو فورست روي مي دهد كه نه چون آخوندهاي ايران با مفت خوري و چون پاسداران ايران بابت گردن كلفتي و چون هر دو در عين بي خاصيتي- كه با كارآفريني و لياقت و همت به ثروت مي رسند، اما در مقابل بخش بزرگي از ثروت شان را در راه كمك به گرسنگان، يتيمان، اشتغال براي جوانان و انواعي از كارهاي خيريه صرف مي كنند و آن گاه است كه دزدان حكومتي درمي يابند كه -چون سليمان نبي، بهشت از آن چنين افرادي است، نه شاگردان دغلباز و دودره باز دجال كبير. اتفاقاً آناني كه در صدر نظام فاسد و كثيف ايران حضور دارند، بيش از كساني كه در ذيل اند، به اين فساد و دزدي، دروغ و دغلكاري به نام دين اشتهار دارند و هر از گاهي براي ردگم كني و رد اتهام از خودشان، چند نفر از حاشيه را مي گيرند و تنبيه يا قرباني مي كنند كه مردم و افكار عمومي را دچار اين شبهه سازند، كه خودشان فاسد نيستتد (مشابه سپاه كه در راه “منافع نظام” –همه چيز را به مسخره گرفته ايد- به بزرگترين توزيع كننده مواد مخدر در منطقه بدل شده، اما فروشندگان خرده پا را كه از بي كاري و نداري به مواد مخدر روي مي آورند، اعدام مي كند)، اما امروز كوس رسوايي شان همه جا برخاسته و نقاب از چهره مزورشان پيش همگان برداشته است؛ حتي نزد همان بسيجيان و مزدوران سابق شان.
اتفاقي را برايشان روايت مي كنم كه آن را چون پسگردني اي بشمارند كه يك بي غيرت و بي همت را بر سر غيرت و همت مي آورد. در ايام افشاي يكي از همين دزدي هاي ميلياردي حكومتي در ايران -در راستاي تقسيم غنيمت جنگي بين حكومتي ها و پنهان ساختن آن از ديگران براي “اقتدار و عزت نظام” و حفظ آبروي آن و حتي ممانعت از وهن نظام- بود كه در سابووي، به دختر خردسال دستفروشي برخوردم كه اشيايي بسيار ناچيز را مي فروخت و من به خيال خودم با خريدن يكي از اشياء و پرداختي بيش از قيمت اش خواستم كه كمكي به وي كرده باشم، كه ناگهان او باقيمانده پول را كه مي خواستم پيش خودش بماند، قبول نكرد و گفت آن گدايي مي شود و با اصرار آن باقي پول را به من برگرداند و من “آب شدم”…