حدود پنجاه شصت سال پیش، در یکی از کوچه های پهن و ماشین رو در خیابانی در غرب تهران، خانه بزرگ و مجللی متعلق به یکی از بازاری های بسیار پولدار آن موقع بود؛ که صاحب اش همه ماهه، جهت بیشتر اسم درکردن در میان اهالی محل، مراسم روضه خوانی مفصلی را در آنجا برگزار می کرد. چند آخوند معروف شهر نیز، که بانی های روضه های شان زیاد و سرشناس هم بودند. همه ماهه به آنجا می آمدند؛ تا برای مردم نادانی، که در پای منبرهای شعور کش و حماقت آفرین این ایادی شیطان می نشستند؛ روضه های بی سر و ته و فریب دهنده شان را بخوانند. و آن مردم بی خرد نیز، هنگام کشته شدن امام حسین مظلوم!!! به دست شمر ملعون!!! حین روضه خوانی آن آخوندهای دغلکار، زار زار اشک بریزند و بر سر و سینه خودشان بزنند. آخوندهای مورد نظر، که همواره با خواندن روضه های بی سر و ته خودشان، مبالغ گزافی از حاج آقا….. بانی آن مراسم می گرفتند؛ و صد البته با زن و دختر های حاج آقا که برای شان چای و مشکل گشا و پول داخل پاکت گذاشته شده ایشان را می بردند لاس هم می زدند. با عجله و بدون فوت وقت، به چاک محبت می زدند و دوباره بر الاغ های شان سوار گشته و از آنجا می رفتند. تا که خود را به مراسمی دیگر از این دست برسانند؛ و باز هم تعداد دیگری از مردان و زنان خرافه پرست ایرانی را، بر بال رؤیاهای ساخته شده به وسیله روضه خوان های دروغپرداز، بنشینند و تا به کربلا و نجف و سامراء و کاظمین سفر کنند!
یکی از آن روضه خوان ها، آخوند عمامه سپید چاق و خپله ای بود؛ که همیشه با الاغ سیاهش به آنجا می آمد. وقتی که آخوند امامی به آن خانه در آن کوچه می رسید؛ بچه های ساکن در آنجا، و یا فرزندان کسانی که از راه های دور و نزدیک، جهت حضور در آن مراسم می آمدند. موقعی که ملا امامی از راه می رسید؛ و افسار الاغ اش را که یک میخ طویله بزرگ هم بر سر آن بسته بود. را داخل زمین فرو می کرد؛ تا حیوان زبان بسته را در آنجا ثابت کند؛ و بعد با خیال راحت برای خواندن روضه اش به درون کاخ حاج آقای بازاری برود؛ بچه ها هم با شوق فراوان، جلوی الاغ آقا هویج و سیب و کاسه ای از آب را می گذاشتند. تا که از آن حیوان، که شعورش صد برابر صاحب بی خرد، اما شارلاتان او بود؛ در طول مدتی که آقا، مشغول خواندن روضه اش و خوردن آجیل مشکل گشا و نوشیدن چای دیشلمه فرد اعلا، و گرفتن پاکت پولش از بانی خود بود. آن حیوان ستمکش که می بایست بار سنگین هیکل چاق صاحب خرفت اش را تحمل نماید؛ هم با خوردن هویج و سیب و نوشیدن آب دلی از عزا در بیآورد!
کم کم، با پیشرفت کردن تکنولوژی و فراهم شدن سیستم ترانزیت اجناس مورد نیاز مردم از کشورهای دیگر به ایران، و با وارد گشتن اتومبیل هائی از دیگر ممالک جهان به داخل کشورمان، واردات انواع اتومبیل های آن زمان به ایران نیز رواج بیشتری پیدا کرد و افزایش یافت. بسیاری از همان ملاهای خرسوار آن روزگار، و آن تعداد از ایشان که یا با دوچرخه و یا پیاده به مراسم روضه خوانی هائی که دعوت داشتند می رفتند. با خریدن اتومبیل های وارداتی فولکس واگن و فیات و واکسهال و پابدا و بنزهای صد و هفتاد و صد و هشتاد و اپل و شورلت و انواع دیگر اتومبیل های وارداتی آن دوران، از ستم الاغ سواری و پیاده یا با دوچرخه رفتن به مساجد و تکیه ها راحت شدند. وقتی هم که اتومبیل های ایرانی پیکان و هیلمن و آریا و شاهین و ژیان ساخته شده و به بازارهای کشور آمدند؛ کم ترین تعداد آخوندها را می دیدید؛ که با اتومبیل های ایرانی به این سو و آن سوی شهر بروند. چون که به اندازه کافی مردم را تیغ می زدند؛ که با پولهای زیادی که از آنها می گرفتند. از انواع اتومبیل های سواری خارجی استفاده بکنند!
اکنون هم شاهدیم؛ که همان روضه خوان های آن سالها، که حد اکثر بر اتومبیل های یاد شده در بالا سوار می شدند؛ حالا که با یافتن پست و مقام دولتی، و یا باز شدن دست شان در انواع سودجوئی های میلیونی و میلیاردی از دارائی های مردم، و دست درازی کردن به خزانه مملکت، همگی ایشان خود و یا فرزندان شان، آقازاده های بی سوادی که هرگز « هر را از بر » تشخیص نمی دادند. هر یک پشت فرمان اتومبیل های بسیار گران و مجهز این دوران می نشینند؛ و با ویراژهای اینچنانی و بوق زدن های آنچنانی، به عالم و آدم فخر می فروشند؛ و از نتیجه دزدی پدر جان شان از جیب مردم ایران، که زیر پای شان قرار گرفته اند. چنین لذت های مذبوحانه ای را می برند؛ و در کمال نادانی پز داشتن این اتومبیل گرانقیمت را به دیگران هم می دهند!
به ایشان می گویم که یادشان باشد. خوشبختانه ژست هائی که می گیرند؛ و ویراژهائی هم که می دهند. همه شان موقتی و زودگذر هستند. زیرا با شواهدی که از حماقت های حکومت پلید و جانی شان در دست داریم؛ و نیز با مواردی که عملکردهای بی خردانه خود حاکمیت نادان و بی هنر و بلاهت پیشه شان به وجود آورده و می آورد؛ و نیز با دیدگاه جامعه بین المللی در دنیا نسبت به این رژیم ضد بشری و دولتمردان فاسد و فاسق و دروغپرداز و چپاولگر جنایت پیشه شان دارند. بعید به نظر می رسد، که عمر منفور حاکمیت کثیف و ضد ایرانی ایشان، و حکومت بری از برخورداری از قاعده های مورد پذیرش سایر ممالک جهان و خود ملت ستمدیده ایران در میهن اشغال شده ما، تا به جائی قد بدهد که بتوانند؛ بیشتر از « پورشه » ها و « کرایسلر » های خویش استفاده کنند و لذت ببرند و به دیگران فخر بفروشند!
به تعداد همگی شان، که فعلا صدقه سر ملت فریبخورده سال منحوس ۵۷، به چنین ثروت هنگفتی دست یافته و بر این اتومبیل های بسیار گرانبها سوار می شوند. از قبرس که کاری ترین الاغ های جهان را پرورش می دهد. بهترین آنها برای شان خریده ایم. تا که به مجرد سر آمدن عمر نکبت اثرشان در ایران، و سرنگون گشتن حاکمیت اشغالگر و دزد و جانی شان در دیار آریائیان یکتاپرست و راستی محور ایرانزمین( که به مدد یزدان پاک هر چه زودتر، شاهد سقوط کاخ حاکمیت مستبدانه این دیکتاتورهای اشغالگر خواهیم بود.)، « پورشه » های شان را که متعلق به مردم ایران می باشند را پس بگیریم؛ و همگی شان را سوار بر همان الاغ هائی که در پیش از این انقلاب شوم و سیاه داشتند؛ نموده و از کشورمان می رانیم؛ تا که ایشان را یکسره به ناکجاآباد این گیتی پهناور ببرند. تا از این پس، نه فقط ملت شریف ایران اهورائی، بلکه مردمان سراسر این دنیا نیز، از شر آسیب حضور این ریاکاران در امان بمانند!
محترم مومنی