در اولین مذاکره ای که پس از انتصاب حسن روحانی به ریاست جمهوری حکومت تشکیل گردید؛ محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه، به اتفاق عراقچی معاون خود و تعدادی دیگر از صاحب منصبان وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، که مسؤلیت مذاکرات هسته ای با 1+5 بر عهده این وزارتخانه گذاشته شده بود در آن شرکت نمودند. در همان نشست، ظریف به عنوان سرپرست تیم مذاکره کننده از سوی جمهوری اسلامی، پیشنهادی به طرف مقابل داده بود، که پشت درهای بسته و بدون حضور هیچ خبرنگاری، به اتفاق طرفهای مذاکره کننده به آن پرداختند!
البته تردیدی وجود ندارد که سیدعلی خامنه ای، و حسن روحانی با سمت اشخاص شماره یک و شماره دو رژیم، کاملا از جزئیات این پیشنهاد سرّی با اطلاع بوده اند. اگر غیر از این بود، تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی، هرگز اجازه انجام دادن آن را نداشت. اما از آن به بعد، مسؤلان دیگر رژیم آخوندی، به ویژه رؤسای دو قوه مقننه و قضائیه، و نیز فرماندهان و سرداران سپاه پاسداران، و احتمالا برخی از اعضای کابینه روحانی، چون از موضوع کوچکترین اطلاعی ندارند؛ شروع نموده اند به زدن ساز مخالف !
ابراهیم محمدی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس اسلامی رژیم، به خبرنگاران گفته است: ” ما از پنهانکاری های تیم مذاکره کننده ایران در بحث هسته ای، و توافقات حاصله میان ایران و گروه 1+5 در هر موضوعی واهمه داریم ” !
نفس و ذات ماجرا برای ایشان ترس آور نیست؛ بل، آنچه که موجب بروز واهمه در این افراد می گردد؛ عدم اعتماد شخص آنها به محمد جواد ظریف و خود رئیس جمهور می باشد. که تا حدود زیادی هم منطقی به نظر می رسد. آن وقتی که در مورد مسأله ای سیاسی و اقتصادی در ایران، فقط پای آمریکا یا فقط پای انگلیسی ها در میان بود؛ سرتا سر ماجرا بوی شرارت و بدخواهی و خرابکاری برای مسدود ساختن راه پیشرفت های ایرانیان در موارد گوناگون می شدند. وای به اکنون، که پای هر دوی اینها داخل ماجرا شده؛ و هیچ تردیدی برای آنهائی که عقلائی و منطقی می اندیشند باقی نمی گذارد؛ که این دو( ظریف و روحانی )، از سوی دو کشور نامبرده، بر مقام معظم رهبری تحمیل گشته اند؛ و او ناگزیر است که به چنین خفت آشکاری تن بدهد!
وجه المصالحه مادی این قرار و مدار پنهانی هم، مبالغ هنگفت دلارهائی هستند؛ که قرار است به مرور از جریان مسدود بودن خارج گردند؛ و به سران نابکار حکومت اسلامی تحویل داده بشوند. اگر غیر از این باشد، چگونه بوده است که تا کنون هیچ سخنی در باره این سرمایه عظیم نقدی، که به ازای فروش نفت در حسابهای خریدارانی که هنوز آن را نپرداخته اند مسدود بود؛ برای ملت ایران هیچ اشاره ای به آن نکرده بودند( اگر بگذارند که متعلق به ملت ایران گردد و باقی بماند.) ؟!
بالاخره پس از سی و اندی سال، یک بار دیدیم که نمایندگان مردم در مجلس حکومت آخوندی، به یکی از شبهات عملکردهای دولتی ها اشاره کرده، و به گونه غیر مستقیم به آن اعتراض نموده اند. اما این نیز به سبب خیرخواهی آنها در جهت مصالح مردم ایران نیست. بلکه واهمه اصلی ایشان به این لحاظ است؛ که مبادا در این رابطه، منافعی مادی وجود داشته باشد و سر اینها بدون کلاه بماند!
هرگاه فردی از دار و دسته خودشان( برخی از نوکران و مزدوران شخصیت های تراز اول حکومت ننگین اسلامی )، جهت افشاگری مطالبی علیه مخالفان ارباب خود، مواردی را مطرح نموده اند؛ دیده و شنیده شده است؛ که سودجویان برای رساندن خودشان به ثروتهای بادآورده، و حفظ نمودن آنها برای خود و خانواده شان، بیشترین باجها و رشوه های نقدی را، جهت بسته نگاه داشتن دهان نمایندگان مجلس شورای اسلامی، به آنها داده اند!
موقع محاکمه جزایری در دادگاه رژیم، وی اعتراف نمود که رشوه های میلیاردی به نمایندگان مجلس و رئیس آن داده بوده است. زد و بندهای میلیاردرهای اخیر با مجلسی ها را هم که شنیده ایم؛ بنا براین، شکوائیه آقایان از پنهانکاری ظریف و همراهانش در مذاکرات مورد نظر، و ارائه پیشنهادی که از سوی ظریف به نمایندگان کشورهائی که عضو پنج به علاوه یک می باشند؛ با این شرط که جائی درز نکند؛ بوی بده و بستان پول را به مشام مجلسی ها رسانده؛ و ترس ایشان از این پنهانکاری ها، صرفا به لحاظ خالی ماندن دست خودشان می باشد و بس !
ملت ستمکش ایران، به یاد بیاورید که شخصی به نام عباس پالیزدار، فردی از میان شما، یا دست کم مردی که گردنش نمی توانست یوغ چپاول کردنهای ثروتهای ملی شما به دست آقازاده های مفسد، و مهره های درشت مافیای اقتصادی در ایران، که از مقامات دولتی هم به شمار می آیند را تاب بیاورد. کسی که اعمال غیر قانونی دزدها و فاسدان حکومتی را افشاء کرد؛ مردانه و باشرف جلوی جباران ایستاد، که دزدی های پنهان ایشان را آشکار نماید؛ و به شما و ما و همه دنیا بگوید؛ رگهای اقتصاد فعلی ایران، توسط چه افرادی خشکیده شده اند؛ و طی این سالها، چه کسانی هست و نیست شما را به یغما برده اند؟!
زمستان2572 شاهنشاهی هلند
محترم مومنی روحی