آیا می دانید که چرا مسلمانها، بخصوص سردمداران رژیم آخوندی در ایران، به مورد ” حجاب ” برای زنان مسلمان توجه زیادی دارند؛ و برای آن اهمیت بسیاری قائل هستند؟ وقتی شما در محیطی باشید که در آن، هیچ اجباری برای محجبه بودن خانمها وجود نداشته باشد؛ مثلا در سواحل زیبای دریاهائی، که زنان و مردان در کمال آزادی به ورزش شنا و تفریح مشغول می باشند. در چنین محیطی به ندرت دیده می شود، که آقایان با ولعی که مردان مسلمان به زنی با حجاب نگاه بکنند بنگرند. این امر بدان معنا نیست که مردان مورد نظر، خواص مردی خودشان را از دست داده اند؛ و یا آنکه بی اندازه چشم پاک می باشند. خیر، اهمیت موضوع فقط در بخش حضور ” آزادی ” در آنجاست. چون هیچ نوع محدودیتی در آن مکان برای بودن زنان و مردان نیمه لخت در کنار همدیگر وجود ندارد؛ عطش چشم چرانی و هیزی هم در آنجا نقش خودش را از دست می دهد!
به همین دلیل است که جاذبه حجاب داشتن زنان برای مردان، به ویژه مسلمان هائی که بیشترین مسأله ایشان، مربوط به اندام های پائین بدن آنها می باشد؛ بسیار بیشتر از بقیه زنانی است، که خودشان را سفت و سخت نمی پوشانند. به قول یکی از همین مردان که می گفت: ” وقتی یک زن را می بینیم، اگر بی حجاب باشد، نیازی نیست که در مورد ریزه کاری های اندام او کنجکاوی کنیم. اما با دیدن یک زن باحجاب آرزو می کنیم؛ اگر شده به اندازه یک سکه دوریالی، بتوانیم بخشی از اندام مخفی شده در زیر پوشش حجاب وی را ببینیم.” مفهوم سخن او و همفکران وی، می تواند بیانگر این حقیقت باشد؛ که هر چه محدودیت بیشتر بشود، میزان گریز از آن، و انجام شدن آنچه که ممنوع بوده افزایش می یابد!
از اینرو، موضوع مذاکرات اتمی آخوندها با 1+5 ، بخصوص اخیرا که فقط با آمریکا در پشت درهای بسته جلسه دارند؛ بیش از آنکه متصور باشد ایجاد کنجکاوی نموده است. درصد این کنجکاوی نزد خود سردمداران حکومت اسلامی، خیلی بیشتر از مردمان دیگر نسبت به این موضوع است. البته در شرایط کنونی، این امر در میان جناح اصولگرای رژیم، خیلی بیشتر از سایر مسؤلان غیر جناحی آن می باشد. حکایت هم از این قرار است، که در میان همگی ایشان هیچگونه اعتماد متقابلی وجود ندارد. و از آنجائی که تیم دولت حسن روحانی و خودش، از نظر قشریون رژیم، از ابواب جمعی اصلاح طلبان به حساب می آیند. میزان این بی اعتمادی بسیار بالا می باشد؛ و برای هر دو سوی قضیه نگران کننده تر نیز هست!
همان طوری که این مورد هم اکنون، در میان سناتورهای جمهوریخواه آمریکا، نسبت به دموکراتها به همین منوال است؛ در میان سران درجه دوی حکومت( بخش های پائین تر از رهبر و بیت او و دولت ) اسلامی نیز اینچنین است. جمهوریخواهان بیشترین گله شان از دولت اوباما، مخفی ماندن مفاد مورد مذاکره در پشت درهای بسته است(البته اگر این امر سیاست بازی آمریکا نباشد؟)؛ اصولگرایان رژیم آخوندی نیز به این موضوع اشاره دارند و به آن اعتراض می کنند. مخصوصا نماینده های اصولگرای مجلس آخوندی، خیلی بیش از بقیه به خرمن این آتش دامن می زنند!
در نشست امروز (پنج شنبه سوم اردیبهشت 1394 خورشیدی برابر با 24 آوریل 2015 میلادی)، در وین پایتخت اتریش، مذاکره کنندگانی که برای نگارش متن توافق جامع اتمی تشکیل جلسه دادند بسیار اندک بودند. در این نشست فقط چهار تن مذاکره کننده گرد یکدیگر آمدند؛ تا به این مسأله بسیار مهم بپردازند. معاونان وزرای امور خارجه ایالات متحده و جمهوری اسلامی، به اضافه معاون مسؤل سیاسی اتحادیه اروپا، تشکیل دهنده چنین جلسه پر اهمیتی، که در پشت درهای بسته تشکیل گردید بودند. هیچ خبرنگاری هم در آنجا حضور نداشت؛ چون که قرار نیست تا اطلاع ثانوی، جزئیات موارد مورد مذاکره در این جلسه افشاء بشوند!
خانم وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه آمریکا، عباس عراقچی و مجید تخت روانچی معاونان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، به اضافه خانم هلگا اشمیت معاون خانم فدریکا موگرینی مسؤل سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اعضای شرکت کننده در پر اهمیت ترین نشست های مربوط به فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی بودند. وقتی به انتقادهای جمهوریخواهان در آمریکا، و اصولگراها در حکومت آخوندها توجه بکنیم؛ بیش از بقیه اعضای طرفین مذاکره کننده در این انشست ها، این چهار تن که مستقیم در باره نگارش متن توافق جامع مذاکره می کنند؛ مورد بی اعتمادی معترضان می باشند!
حرکت واقعیت در مسیر منطق، بیانگر این حقیقت است؛ که این دو فرد شرکت کننده از سوی آخوندها در این نشست، عباس عراقچی و مجید تخت روانچی، گزارش مبسوطی از آنچه که در این جلسه و در جلسات احتمالی بعدی گذشته و بگذرد را، جهت آگاهی مافوق شان تنظیم نموده و به او تحویل خواهند داد. بنابراین آنچه که ایجاد شبهه می کند؛ فقط این دو تن نیستند؛ بلکه کلیت دولت یازدهم به ریاست شیخ حسن روحانی در مظان اتهام قرار دارد!
از سوئی دیگر هم نمی توان کاملا به آنها اعتماد داشت. چرا که در امور سیاسی، یک سیاستمدار ناگزیر است، که در بیشتر مواقع به همه چیز با چشم تردید بنگرد. همین دیدگاه نیز می رساند، از کجا معلوم که این حضرات(روحانی و دار و دسته اش)، در نظر نداشته باشند که با آمریکائیان، جهت براندازی حکومت کنونی جمهوری اسلامی، و بر روی کار آورده شدن حکومت اصلاح طلبان اسلامی در ایران، با این تفاوت که نرم تر از حاکمیت کنونی عمل بکنند سازش نکرده باشند؟!
اگر کاسه ای زیر نیم کاسه نبوده و نیست؟ اگر محمدجواد ظریف، که سالها در آمریکا بود و کاری هم به سیاست های آنچنانی نداشت؛ اما به مجرد رئیس جمهور شدن روحانی، برای ایفای نقش وزارت خارجه دولت او، به سرعت خودش را به ایران رساند. و از همان موقع نیز، سیاه بازیها و پنهانکاری های مذاکره کنندگان در هر دو سو بیشتر شده است. و اگر روحانی رفیق فابریک سیاستمداران بریتانیای کبیر نبود؛ معترضان و منتقدان دلیلی برای تردید نمودن به اکیپ دولت کنونی را نداشتند. اما اکنون، با توجه به این امور، و نیز با در نظر گرفتن حقایقی از جمله مذاکرات در پشت درهای بسته، می توان به این مورد اشاره داشت؛ که باز هم کشورهای آمریکا و انگلیس در صدد بازی دادن ملت ایران هستند. اما این بار مسآله را مانند رویداد منحوس 57 ، با حضور مردم فریب خورده به خیابانهای ایران نمی کشانند. بلکه با یک کودتای دولتی به این امر خواهند پرداخت. آنهم از پشت درهای بسته!
محترم مومنی