دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
اينك براي موفقيت و به نتيجه رسيدن مذاكرات ژنو 2 كه وقفه و حتي انسدادي در آن ايجاد شده مي توان ارزيابي چند جانبه اي بر اساس آخرين بازخوردها از مذاكرات داشت.
مسائل و اختلافات را مي توان در سه سطح ديد كه تصميمات و توافقات بايد بر اساس اين سطوح با اولويت هاي متفاوت هدفگيري شوند. سطح نخست موضوعات با اولويت اول است كه به مسائل انساني و بحران هاي انساني در سوريه برمي گردد و گرچه توافق نظري پيرامون شان بدست آمده، اما توافق عملي چنداني حاصل نشده است؛ مثل كمك رساني به مناطق در محاصره، آتش بس، تبادل اسرا و زندانيان و انهدام سلاح هاي شيميايي. سطح دوم به دولت انتقالي و مبارزه با تروريست ها برمي گردد كه هر يك از طرفين تنها به يكي از آن ها اهميت مي دهد و حاضر به همكاري در مورد ديگر نيستند. سطح سوم، به آينده سوريه مربوط مي شود كه نه از طرف هاي درگير جنگ ميداني و نه طرف هاي سياسي آمده به ژنو 2 نمي توان آينده اي روشن براي تشكيلات كشوري داشت كه قرار است آزاد و دموكرات باشد و به حقوق و خواسته هاي همه اقوام و اقليت ها احترام بگذارد.
در سطح اول كه توافق نظر حاصل شده اما گشايش چنداني عملي رخ نداده است، از حالا مي توان دست رژيم اسد را خواند: او با حل “قطره چكاني” مسائل مذكور سعي مي كند تا بدون اين كه از بابت مانع تراشي در كمك هاي انسان دوستانه از طرف جامعه جهاني محكوم شود، عملاً چندان گشايشي در اين زمينه احساس نشود تا طرف مقابل به سبب انسداد حاصل شده ناگزير به عقب نشيني و امتيازي شود كه طي مذاكرات بدان نياز دارد. به همين سبب است كه مناطق در محاصره را هنوز در محاصره دارد و تنها اجازه ورود اندكي از كمك هاي انسان دوستانه را داده است، آتش بس را نه در همه مناطق كه تنها در يكي دو منطقه مثل حلب و حمص مي خواهد و خلاصه سلاح شيميايي را با تأخير بسيار براي انهدام تحويل مي دهد. راه حل در اين مورد مشخص است در صورتي كه طرف مقابل اسد نيز مصمم در تصميمات اش باشد و نه بدنبال فرار از آن! اهرام هاي فشارهاي غيرديپلماتيك بايد افزايش يابد، به طوري كه اسد احساس كند كه اگر به اين بازيش ادامه دهد، تهديد و به خصوص تهديد نظامي از حد حرف فراتر مي رود كه با گرفتن آرايش نظامي متحدان ائتلاف سوريه در مديترانه و افزايش سطح آماده باش واحدهاي موجود ارتش آمريكا در خاورميانه و منطقه مي تواند كليد بخورد. اسد بايد دريابد كه طرف هاي مقابلش با كسي شوخي ندارند، آن هم وقتي كه پاي جان انسان ها و فجايع انساني در ميان باشد. فقط آمريكا در سناريوهاي حمله نظامي اش بايد حمله و نابودي مراكز نظامي تروريست هاي داعش و القاعده را نيز بيافزايد و سطح تضعيف ارتش اسد و القاعده اي بايد به يك ميزان كاهش يابد و نابود شود تا كشور به دست هيچ يك نيافتد.
سطح دوم، مربوط به دولت انتقالي و مبارزه با تروريست مي شود. راه حل پذيرش هر دو مورد توسط هر دو طرف مذاكره است و واقعيت آن است كه اگر اسد برود و القاعده همچنان حضور داشته باشد، خطرش كمتر از حضور اسد نيست كه حتي بيشتر است و حضور اسد نيز يعني تداوم كشتار بي وقفه مردم به اسم دفاع از كشور در مقابل تروريست ها. بايد يك نقشه راه تهيه شود كه دولتي انتقالي و توافقي تشكيل شود كه همزمان مبارزه با تروريست اولويت اول باشد و با شروع به كار دولت انتقالي همزمان مبارزه با تروريست ها نيز عملياتي شود.
سطح سوم بسيار پيچيده تر است و به نظر مي رسد براي تأمين آينده سوريه اي دموكرات و مترقي، از نحوه چينش ميز و طرف هاي مذاكره پيداست كه آن از چنان اهدافي بسيار دور است. مهمتر از اين كه طرف هايي كه به ژنو 2 دعوت شده اند، همه بازيگران صفحه شطرنج سوريه و حتي نبردهاي ميداني سوريه نيستند و دولت انتقالي و دولت بعدي اگر بخواهد تنها از دو طرف كنوني ميز مذاكره ژنو 2 بيرون بيايد، يعني فاتحه جامعه آزاد و دموكرات از حالا خوانده است. به عبارت واضح تر، شما نمي توانيد از ميزي كه روي آن 500 چوب ريخته ايد، هزار چوب برنده شويد، و حداكثر مي توانيد 500 چوب برنده شويد، حتي اگر بسيار خوش بين، توانا و حتي زرنگ باشيد. تمام طرف هاي اسلامگرايي كه اينك در سوريه مي جنگند، بدنبال تشكيل كشوري اسلامي هستند. ما با اخواني هاي مصر كه مدعي بودند به آراي همگان از اسلام گرا و غيراسلام گرا به يك ميزان اهميت مي دهند و به دموكراسي پايبندند، ديديم كه در عمل به چه مشكلاتي بخورديم و حالا چه دورنمايي را براي اين اسلام گراياني كه به صراحت از حكومت اسلامي سخن مي گويند، مي توان متصور شد؟ اخواني هاي مصر حتي خود را به قراداد كمپ ديويد با اسرائيل پايبند نشان دادند، اما اينك اسلام گرايان سوريه كه به قول خودشان معتدل نيز هستند حتي حاضر به مذاكره با آمريكا و كساني كه به آنان كمك مي كنند و سلاح مي رسانند، نيستند! متحدان ائتلاف سوريه و مشخصاً كشورهاي غربي و آمريكا – به سبب پاره اي از ملاحظات، طرف هاي اصلي و سكولار سوريه را از ميز مذاكره حذف كرده اند!؟ اپوزيسيوني كه اسد تحت عنوان اصلاحات اخيراً وارد ساختار دولت كرده بايد به عنوان تيمي مجزا از تيم اسد حضور داشته و در دولت انتقالي و آينده سوريه حضور داشته باشند. آنان هم دست شان به خون بي گناهان آلوده نيست و هم از ترس اسلامگرايان آدم خوار رفتند در حاكميت مشاركت كردند كه از مقامات رژيم سوريه كه سال ها در آنجا حكومت كردند، متمايزند و هم سكولار هستند، هم اهل گفتگو و هم تحصيل كرده و باتجربه. اگر آنان را در يك تيم با اسد جمع كنيد –چنان كه اينك هستند- مي روند زير چتر تيم اسد و خنثي مي شوند. گروه ديگر كردهاي سوريه هستند كه برخلاف اعراب سوري به هيچ وجه از مشكل اسلام گرايان رنج نمي برند و هم سكولار و هم توانا در كار تشكيلاتي هستند و منبع قوانين را به جاي كتب مقدّس، “قرارداد اجتماعي” مي دانند و زنان نه فقط در یکی دو پست که در تمامی پست ها مشارکتی کاملاً برابر با مردان دارند و اقلیت ها نیز در کنار احزاب کرد نه به شکلی نمایشی، بلکه در تمام ساختار قدرت حضوری فعال و پررنگ دارند و كافي است در همين دولت خودگرداني كه در مناطق كردنشين تشكيل داده اند، يك ارزيابي كوچك كنيد تا دستان بيايد كه اين ها بايد بخشي از پازلي باشند كه سهمي در دولت انتقالي آينده دارند و طيف سكولار و غيرمذهبي آن را قوت مي بخشند و كامل مي كنند. واقعيت اين است كه آمريكا در اين خصوص از طرف خودش مشكلي ندارد و بر اثر فشار مقامات اسلام گراي ترك و دولتمردان عربستان و كشورهاي عربي كه كردها را خطوط قرمزشان اعلام كرده اند، ناگزير به كنار آمدن با آن ها شده است. نكته اساسي همين اصطلاح “خطوط قرمز” است كه مدتي است در محافل سياسي خاورميانه باب شده و هر كس به شكلي دلبخواهي براي خود خط و نشان مي كشد. خطوط قرمز هر فرد يا نهاد يا كشوري مربوط و محدود به حقوق آن شخص يا نهاد يا كشور مي شود و نمي تواند كسي خطوط قرمز خود را روي حقوق ديگري بگذارد. كشور تركيه مي تواند پيرامون شهروندان تركيه – ترك و كرد- اظهار نظر كند و آن هم در صورتي كه به ضايع كردن حقوق انساني كردها و شهروندانش منجر نشود، اما نمي تواند آن را روي حقوق كردهاي سوريه بگذارد و می تواند به جای آن، روی حقوق ترکمن های سوریه متمرکز شود، بدون خط قرمز، چون ترکمن ها شهروندان سوریه هستند، نه ترکیه. بندر به سلطان كه خاورميانه را با تروريست ها به آتش كشيده، با چه رويي براي ديگران اصلاً خطوط قرمز تعيين مي كند، چه رسد انتظار داشته باشد كه ديگران نيز آن رعايت كنند و عربستان با اين پرونده حقوق بشري مفتضح (امروز عربستان تنها كشوري در جهان است كه زنان در آن از حق رأي برخوردار نيستند) حق ندارد كه در اين زمينه اظهار نظر كند و اين آمريكا و اتحاديه اروپا بايد باشند كه به آنان حالي كنند زمان قرباني نمودن حقوق انساني ملت ها و اقوام و اقليت ها در خاورميانه گشذته است و خطوط من درآوردي شان را براي خودشان نگه دارند كه بخش بزرگي از مسائل و مشكلات و بحران هاي كنوني خاورميانه به سبب همين خطوط قرمزشان است كه ديگران را قرباني مي كند. نكته اي را براي سياستمداران، مقامات و نامسئولان خاورميانه از هم اينك روشن كنم: عصري كه حقوق ملت ها را به بهانه امنيت، رشد اقتصادي و تمايلات تبعيض آميز و حتي تروريست مي خورديد گذشته است و كافي است به دور ور خودتان نگاه كنيد تا دريابيد كه اتفاقاً آناني كه بيشتر مقاومت كردند، بيشتر قرباني دادند. بن علي از همه زودتر تونس را ترك كرد و در خارج به زندگي اش مشغول شد. مبارك كه تنها كمي بيشتر ماند، اينك به تدريج از تمام اتهامات اش دارد تبرئه مي شود تا به زندگي عادي برگردد. اما قذافي و اسد با مقاومت نظامي نه تنها مانع از انقلاب مردم نشدند، بلكه قذافي كه خودش و اقوام اش را هلاك كرد و بخشي از كشورش را نيز و اسد با چنين مقاومت و پشتيباني در سوريه هنوز تعيين تكليف نشده بخش بزرگي از اقوام و نزديكان و سران امنيتي و نظامي اش را از دست داده و تمام كشور را به ويرانه اي بدل كرده، و از اين پس حتي اگر برادران اسد و اطرافيان شان اگر كشتنه نيز نشوند (كه بسيار بعيد است)، بايد تمام عمر از ترس دادگاه جنايت جنگي در فرار و ترس از دستگيري سپري كنند و پنهان شوند. تمام اين سران كشورهايي كه سرنگون شدند، خود را مقتدر مي پنداشتند و تصور نمي كردند كه چنان بلايي بر سرشان بيايد و حالا بسياري از آنان يا در قبرستان هستند يا در زندان. مقامات خاورميانه اگر مطالبات مردمي را پذيرفتند و نه در حرف كه در عمل اصلاحاتي را كليد زدند و تبعيض تاريخي نسبت به تمامي اقليت ها را برطرف كردند، خوشا به سعادت شان در دنيا و آخرت و هم نامي نيك از خود در تاريخ مي گذارند و هم به زندگي عادي شان ادامه مي دهند و گرنه براي شان روشن سازم كه زمان تعبير تمامي كابوس هايش فرا رسيده است و با هيچ ديكتاتور و زورگويي شوخي نداريم، چه رسد آدم كشان. (حجت تمام)
وضعيت ايران كمي پيچيده تر است. ايران بي شك يكي از طرف هاي تأثير گذار در سوريه بوده و هست و عاملي موثر در ويراني هاي حاصل شده در سوريه و تنها اگر بخواهد با تغيير رويكرد از اين پس نقشي مسئولانه ايفاء كند بايد بتواند در مذاكرات حضور داشته و مشاركت كند، همچنان كه روسيه چنين كرده است. مسأله اساسي براي ايران در رابطه با سوريه اين است، تيمي كه مي خواهد مذاكره كند دولت ايران است كه نقشي در تصميمات ايران در سوريه نداشته و هنوز ندارد، اما تيمي كه تصميم گيري پيرامون سوريه مي كند، سپاه قدس است، كه هيچ كاري با دولت جديد ايران و نقطه نظرات اش ندارد. اين مشكلي بود كه در عراق نيز وجود داشته و دارد و دولت مالكي توافقاتي با سني ها و اپوزيسيون مي كرد كه هرگز عملي نمي شد، چون كارها بر مدار سپاه قدس و نيروهاي امنيتي عراقي تحت امرشان مي چرخيد كه مالكي اختيار و كنترلي روي شان نداشته و ندارد. پرونده سوريه اگر از سپاه گرفته شده و به دولت ايران سپرده مي شد، بي شك امكان گشايشي وجود داشت، همان گونه كه در مسأله هسته اي ديديم. علاوه بر آن مسأله سوريه چون براي بالاترين رهبران ايران ناموسي شده، در آن گير كرده و وامانده اند و نمي خواهند از مواضع خود نسبت به اسد عقب نشيني كنند، تا بدان ميزان كه عملاً ناچار شده اند به جاي آمريكا به جنگي نيابتي با تروريست هاي اسلامي كشيده شده اند.
ائتلاف سوريه نيز پخته تر از گذشته شده است و آن در رفتار و گفتارشان به وضوح قابل شناسايي است؛ از شركت در مذاكره با رژيم اسد تا سخنان پخته الجربا پيرامون دستاوردهاي شان از مذاكرات. براي موفقيت در سوريه اي با آينده اي آزاد، دموكرات و مترقي نياز به دعوت از از همه طرف هاي درگير و مربوط در سوريه، به خصوص اقليت ها و اقوام در قالب هيئتي مجزا از مقامات و سياسيون (يعني به جاي دو طرف بايد چند طرف سوري –كه ذكرشان رفت- در مذاكرات آينده شركت كنند و مهمتر از آن در دولت انتقالي باشند تا تكثر عملاً همگان را به سوي دموكراسي بكشاند) و به بازي گرفتن همه طرف هاي درگير در بلندمدت داريم و گرنه حتي اگر اسد خودكشي هم كند، مشكلات كنوني سوريه و مردم حل نمي شود. عدم رسيدن به توافق نيز موجب زمينگير شدن بيشتر حاميان اسد خواهد شد؛ با تلفات انساني، مالي و نظامي بيشتر، همان گونه تداوم جنگ در سوريه موجب شد كه درگيري ها به ديگر متحدان ايران در منطقه يعني عراق و جنوب لبنان گسترش يابد.