پایان مشابهی برای رهبر حکومت آخوندی !

0
346

سرنوشت دیکتاتور های رومانی و عراق و لیبی با سرعت به سوی خامنه ای هم در حرکت است !

آنچه که صفحات تاریخ در نیم قرن اخیر ، در معرض مشاهده مردم جهان گذاشته و می گذارد . بیانگر این حقیقت آشکار است ؛ که عدالت نمرده و همچنان در مسیر اجرای مفاد خویش پیش می رود . و هیچ مستبد زورگوئی در دنیا وجود ندارد ؛ که از نتایج شوم عملکردهای ضد بشری خودش مصون باشد و در امان بماند !

نیمه دوم ماه جاری میلادی ، مصادف با سی و پنجمین سالگرد سقوط دیکتاتور رومانی ( نیکولای چائوشسکو در ۱۹۸۹ میلادی ) رهبر کمونیست این کشور از قدرت است . که مانند بسیاری دیگر از دیکتاتورهای جهان هرگز گمان نمی کرد ؛ که حکومت مستبدانه اش ظرف مدت کوتاهی سرنگون بشود !

حکومت چائوشسکو از سال ۱۹۶۵ آغاز گشت . او نماد آشکاری از دیکتاتوری کمونیستی در اروپای شرقی بود . سیاست های اجتماعی و اقتصادی او ، از جمله تلاش های ناکام وی برای صنعتی نمودن و بازپرداخت بدهی های این کشور ، شرایط زندگی مردم رومانی را به شدت دشوار کرده بود . در کنار چنین شرایط سختی ، همزمان محدودیت های سیاسی و اجتماعی ، و سرکوب های ملت زیر سلطه خویش را نیز آغاز نمود ؛ و به عنوان سفاک ترین رهبر کمونیست در اروپای شرقی به تاریخ این بخش از جهان پیوست !

دیکتاتور عراق « صدام حسین تکریتی ) نیز ، پس از آنهمه سخت گیری و فشار بر ملت عراق ، سرانجام توسط سربازان آمریکا از درون یک چاله متعفن که در آنجا مخفی شده بود دستگیر گشت !

دیکتاتور دیگر « معمر قذافی » رهبر کشور لیبی نیز سرنوشتی مشابه آن دو یافت و به درک واصل گشت !

اما سیه روزترین شان ( سید علی خامنه ای ) رهبر جلاد حکومت اسلامی ، حتی اگر درون عمیق ترین چاه موجود در ایران مخفی بشود ؟ توسط ملت آزادیخواه ایران دستگیر و به محکمه عدالت سپرده خواهد شد !

ولی امیدوارم ، که هم میهنان دلیر ما ، پس از کشف نمودن اندام مخفی شده منفور دیکتاتور خبیث کشورشان از درون آن چاه ، به او آسیب زیادی نرسانند . چون ما با این موجود اهریمن تبار و خودکامه کار داریم ؛ و اجازه نخواهیم داد ، که فقط به دست توانای عدالت سپرده بشود !

او باید پس از پیچیده شدن زنجیر حقارت بر دست و پای منحوسش ، برای مدتی طولانی همچون یک حیوان درنده و وحشی ، درون یک قفس آهنین در یکی از میدان های پایتخت نگهداری بشود . تا همه روزه مردم رنجدیده کشورمان که از بیدادهای او در بدترین شرایط موجود زندگی می کنند . مجانی و بدون پرداخت نمودن هیچ مبلغی ، از آن « باغ وحش » انفرادی دیدن بکنند ؛ و با ملامت های خویش بر این جلاد وحشی ، دقیقه ای هزار بار او را بکشند و به سزای اعمال جنایتکارانه اش برسانند !

کشته شدن برای رهبر درمانده رژیم آخوندی ، نعمتی است که مردم ایران به او هدیه کنند . اما ما هرگز چنین هدیه ای را به این روضه خوان مفلوک نخواهیم داد !

زیرا چنین مرگی برای سید علی خامنه ای ، دست یافتن او به همان « خلد برین » است ؛ که حدود نیم قرن پیش ، هنگام خواندن زیارتنامه در حرم امام هشتم شان در خراسان رضوی برای زیارت کنندگان گورستان نوه پیامبر اسلام ، و دریافت نمودن مزد خود از آن زوار نابخرد ، زندگی حقارت بارش را می گذراند !

شاید که خامنه ای مستبد و جلاد از همین حالا در حال مرگ تدریجی است . زیرا تعداد زیادی از دست اندکاران حکومت او ، که نسبتا از رهبرشان عاقل تر می باشند . در بعضی از مصاحبه هائی که با خبرنگاران رسانه های داخلی دارند . با مطرح نمودن مشکلات کنونی در کشور ، مراتب اشتباهات مدیران دستگاه های اداری حکومت خامنه ای را بیان می کنند ؛ و به گونه غیر مستقیم به مردم ایران پیام می دهند ؛ که ما از کاستی های کشور اسلام زده مان آگاهی داریم ؛ و موافقت مان با حق طلبی های شما را ارج می نهیم !

خیر آقایان ، « هیچ انسان عاقلی هرگز از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود » ؛ شما اگر به اندازه « یک ارزن » شرف می داشتید ؟ به همدستی با دشمنان مردم ایران مشغول نمی شدید . اکنون هم که از این طریق در حال حق دادن به ملت شریف ایران می باشید . با همه خرفتی و نادانی تان فهمیده اید ؛ که رهبر معظم تان به خواست و اراده ملی مردم ایرانزمین ، به زودی در همان جهنمی که رهبر دیکتاتور رومانی « نیکولای چائوشسکو » و « صدام حسین تکریتی » و « معمر قذافی » به سر می برند رهسپار خواهد شد . برای فریب دادن ملت ایران در حال مضحکه نمودن خودتان می باشید !

همان موقعی که مردم کشورمان از « سوراخ اسلام » گزیده شدند و شما انیرانی ها را در کهندیارشان به قدرت رساندند برای شان کافی است . پس بروید برای آقای تان کفن گرانبهائی که با مقام او تناسب داشته باشد تهیه کنید . زیرا :

« آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت » !

مقاله قبلییک میلیون دانش‌آموز ایرانی از تحصیل بازماندند
مقاله بعدیپندی از « وینستون چرچیل » !
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.