…و اينك در نقاط عطف شطرنج خاورميانه؛ جستجوو شكار

0
184

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

كجاي صفحه شطرنج سوريه ايستاده ايم؟ دقيقاً در نقطه عطف حركات كليدي مهره ها در صفحه خاورميانه. چون نبردهاي سوريه قرار نيست كه تنها سرنوشت آن مرز و بوم را تعيين كند، كه سرنوشت باخت ساير حاميان اسد را نيز.

اينك شكي نيست كه تداوم قيام در سوريه، به شكلي مستقيم و غيرمستقيم بهار عربي را در عراق كليد زد و دولت مالكي را دچار چنان بحراني كرده كه هنوز سقوط نكرده، عملاً حاكميت اش را بر بخش اعظم عراق، از جمله كردستان و مناطق سني نشين از دست داده است و مخالفان سني دولت نيز داراي سلاح شده اند كه هر چه زمان مي گذرد، بر كميت و كيفيت شان افزوده نيز مي شود و دولت عراق حتي اگر بخواهد از طريق نظامي، قيام را سركوب كند، ديگر نمي تواند و كشور را هم عملاً وارد جنگ داخلي مي كند. مهمتر از همه، حكومت به شدت در مضيقه ايران، خود را زير بار حفظ اين دو حكومت بدون آينده برده و به همراه تحريم هاي اقتصادي جهاني، زنگ هاي خطر را براي همه حكومتي ها به صدا در آورده است. هر روزي كه حكومت اسد دوام مي آورد، تنها يك روز بيشتر بر هزينه هاي تصاعدي اش براي عراق و به خصوص ايران مي افزايد. حاكمان ناشي ايران تصور مي كردند كه هدف استراتژيست هاي غربي اتمام كار سريع اسد است، و تازه متوجه شده اند كه تنها تداوم نبرد در آنجا قرار است سرنوشت ساير مناطق را نيز تعيين كند و حكومت هاي ياغي ديگر منطقه را كه حامي اسد هستند، به همراه او زمين بزند. پس بايد به صفحه بزرگتر شطرنج نقبي بزنيم.

ضربات ويرانگري كه رژيم اسد طي حملات كوبنده موشكي در چند روز گذشته دريافت كرد و همراه شد با حملات اسرائيل، چنان موثر بودند كه حاميان عاقل اش را به اين فكر فرو برد كه اسد به طريقي كه انتظار ندارند، دارد سقوط مي كند و اگر در بازي تغييراتي ندهند، چه بسا ديگر خيلي دير شده باشد. بنابراين، روس ها طي مذاكره با مقامات آمريكايي پذيرفتند كه سوريه بدون اسد را بپذيرند. اما همزمان بر فروش سلاح و به خصوص سيستم موشكي S-300 به اسد با وجود مخالفت غرب و اسرائيل پافشاري مي ورزند. علاوه بر آن، چون فشار مذاكرات و مقاومت تنها روي روسيه است، سعي كرد تا با وارد كردن ايران به صحنه، بر فشارهاي جهاني بر خود بكاهد و لااقل بخشي از آن را به ايران منتقل سازد. حكومت ايران كه به شدت در انزواي جهاني است و دست خود را در هر نوع معادلات منطقه اي كوتاه مي بيند، به صرف دعوت اش به كنفرانسي براي نقشه راه سوريه ذوق زده شده است؛ چون اينك فشارها به رهبران ايران از طرف ساير حكومتي ها چنان زياد شده كه بحران هاي پيش آمده را حاصل سياست هاي غلط شان مي دانند و آنقدر سراسيمه شده اند كه از ترس تداوم حرف شنوي رژيم از رهبران مذكور، سقوط نظام حتمي شود و از اين روي پا برهنه دويده اند به صحنه انتخابات. اما ايران قرار نيست تا طي مذاكرات به تفاهمي با جامعه جهاني براي رفتن اسد برسد، بلكه صرف حضورش چنان كه گذشت مصرف داخلي دارد، تا عدم مشروعيت رو به سقوط رهبران ايران را جبران كند. راهكار ايران چون گذشته، گوش دادن به سخنان طرف مقابل، نه به جهت تأمين خواسته هاي جهاني و انقلابيون سوريه، بلكه بدتر كردن همان موارد است. در مقابل آن، انتظار گرفتن باج هايي از آمريكا و سايرين نيز دارد. بنابراين، شرط ائتلاف سوريه بايد عدم حضور ايران در كنفرانس پيش رو باشد و آن هم بدين سبب كه ايران شريك جنايت هاي اسد است و حتي در كاربرد سلاح شيميايي عليه مردم، فشار ايران بوده كه موجب پذيرش آن توسط اسد شده است. در صورتي كه روسيه با اين اقدام مخالفت ورزد، مقامات آمريكايي بايد براي مقامات روس توضيح دهند كه اين شرط ائتلاف سوريه است، نه آمريكا و روسيه به جاي خود تصميم بگيرد، نه به جاي كشورهاي ديگر و نوع رابطه با ايران را ائتلاف سوريه تعيين مي كند، نه روسيه يا آمريكا.

از سويي ديگر، اسرائيل پس از اين كه متوجه شد، اوباما تا اين لحظه پيشدستي در حمله به ايران نمي كند و استراتژي اش آن است تا اسرائيل را براي آن مختار گذارد، حملات اش را عليه مراكز نظامي و آزمايشگاهي ايران آغاز كرد. انفجارهايي كه پيش از همه، رسانه هاي اسرائيلي مخابره مي كنند و تازه دنيا از وقوع شان مطلع مي شود! حملات همچون گذشته نه عملياتي نظامي، كه امنيتي است. تسلط امنيتي اسرائيل براي انفجار در حساس ترين مراكز امنيتي و نظامي ايران آنچنان بي نقص است كه حكايت از اشراف كامل امنيتي دارد. موساد ثابت كرده هر موقع اراده كند مي تواند هر نقطه از مراكز سري رژيم ايران را منهدم سازد، بدون آن كه كوچكترين سرنخي باقي گذارد و مقامات ايراني مجبورند براي حفظ آبرو يك داستان ناشيانه و خيالي جيمزباندي براي مردم تعريف كنند تا عوامل جاسوسي فرضي را دستگير و چنين و چنان كردند. توقف عمليات موج اول نيز كه دستورش توسط نتانياهو صادر شده بود، به اين سبب بود كه اسرائيل اميد داشت تا هدف اصلي اش كه شروع جنگي منطقه اي با پشتوانه آمريكا بود، عملي شود و حالا كه اين خواست اش لااقل به تعويق افتاده، دوباره دستور عمليات موج دوم را مدتي است صادر كرده و چندين نقطه را در اطراف تهران، اصفهان و قم منهدم كرده است كه رسانه هاي اسرائيل آن ها را مخابره كردند. حكومتي هاي ايراني كه از آن مطلع اند، متوجه شده اند كه وضع چقدر خراب است و دستپاچه شده اند. اين از آن روي حائز اهميت در صفحه سوريه است كه اگر اسرائيل مي خواست حمله به سايت هاي ايراني را با عملياتي نظامي و بمباران هوايي صورت مي داد، رسماً جنگي منطقه اي شروع مي شد و در سناريويي مشابه جنگ جهاني اول، پاي بسياري از كشورها بدون آن كه بخواهند عملاً به سوي جنگ كشيده مي شد. اين بدان معناست، استراتژيست هايي كه مي خواهند حاميان اسد را در سوريه زمين بزنند، حال فرصت بيشتري براي تداوم درگيري ها در آنجا دارند. از سويي، اسرائيل كه با فروش سيستم هاي دفاع هوايي روسيه به اسد مخالف است، براي حملات ديگري به پايگاه هاي هوايي و مابقي سيستم هاي دفاعي اسد تا پيش از رسيدن سيستم هاي جديد روسي مردد است. آيا تهديدهاي روسيه را بايد جدّي گرفت و به چه ميزان؟

آمريكا متوجه است كه موج اول حملات اگر اسد را سر عقل نياورد، اما حاميان اش را متوجه كرد كه غرب براي سقوط اسد نياز به پياده كردن نيرو و حتي جنگي علني ندارد و نيروهاي اسد حتي متوجه نخواهند شد، از كجا خورده اند. آمريكا دو سناريو در پيش رو دارد: پيش از رسيدن سيستم دفاع موشكي جديد روسيه به اسد، موج دوم حملات را ويرانگرتر از موج اول به تمامي مراكز نظامي و فرماندهي كه تنها محدود به دمشق نباشد، در دستور كار قرار دهد و حتي مكان هايي را كه اسد و سران رژيم بعث در آن حضور دارند، هدف قرار دهد. يا طي سناريوي ديگر، به اميد كنفرانس دوم بايستد كه اين يعني خريد وقت كه گرچه روسيه فكر مي كند، به نفع اوست، اما براي كساني كه تداوم بحران سوريه به كشورهاي حامي سوريه را مي خواهند، برايشان مفيد است، گرچه اوباما و تيم او، خواهان پايان زودتر بحران باشند تا از تلفات انساني و بحران پناهندگان كاسته شود. پس، اگر اوباما گزينه انتظار تا كنفرانس بعدي را برگزيد، بايد به حجم كمك هاي خود و اتحاديه اروپا به ائتلاف و آوراگان سوريه بيافزايد؛ چه كمك هاي انساني، چه مالي و چه نظامي. تركيه كه با حملات تروريستي در مرز سوريه مواجه شده براي برخورد با آن، راه اش نه دخالت رسمي و تلافي رسمي براي اسد است و نه عدم اقدام با اين تصور كه نمي خواهد به جنگ سوريه كشيده شود. اگر مقامات ترك، بخواهند عمليات تروريستي اسد را بدون پاسخ بگذارند، اين بدان معناست كه او بايد به اين عمليات ها ادامه دهد، چون تركيه نمي خواهد وارد درگيري شود! پس، راه اش نه اقدامي رسمي است كه منجر به ورود تركيه به درگيري هاي سوريه شود و نه بي عملي است. تركيه بايد عمليات نظامي موثري را به شكلي پنهاني و غيررسمي توسط تيم هاي حرفه اي بر عليه كليدي ترين مراكز فرماندهي اسد ترتيب دهد. يعني تيمي كه كارش جستجو و شكار باشد. از نيروهاي ويژه و كماندويي ترك بوده و چند نفر از مليت هاي ديگر را به شكلي صوري با خود داشته باشند تا در صورتي كه در هر عملياتي دستگير شدند، نيرويي چند مليتي به نظر رسند. عمليات ترجيحاً بايد شب هنگام بوده و با پيشرفته ترين تجهيزات نظامي روز صورت گيرد و متوجه مقامات و فرماندهان اسد باشد؛ آن هم در مناطقي كه نيروهاي اسد براي خود امن مي پندارند و انتظار ضربه را ندارند. اين پاسخي موثر به شيطنت هاي اسد خواهد بود تا بداند كه اگر او مردم بي دفاع را مي كشد، هم رفتارش بي پاسخ نخواهد بود و هم جواب آن متوجه او و فرماندهان جنايتكار و تروريست اش خواهد بود و نمي تواند با اين اقدامات رسماً كشورهاي همسايه را به درون بحران سوريه بكشد؛ يعني پاسخي موثر و درست، آن هم نه به شيوه اي كه اسد مي پسندد، بلكه به طريقي كه انتظار ندارد.

در اين ميان، چيزي كه استراتزيست هاي غربي را همچنان اميدوار ساخته، آن است كه توانسته اند چنان سوريه را براي حاميان اسد ناموسي كنند كه آنان ديگر به سود و زيان شان در آنجا نمي انديشند و اين بدان معناست كه مي توان آنان را به اميد حفظ اسد به همه جا كشاند، حتي ته دره سقوط! ايران و مالكي ناگزيند كه كمبود نفرات، سلاح و پول رژيم اسد را جبران كنند؛ البته تا زماني كه داشته باشند. اين بدان معناست كه جنگ در سوريه بايد به همين شيوه كجدار و مريض ادامه داشته باشد و تا وقتي ظاهراً اسد در قدرت هست، حملات كشنده و ويرانگر القاعده و بعثي هاي سوريه و پاسداران ايران به يكديگر، يك بازي چند سر برد براي غرب خواهد بود. تو گويي، آنان بايد تاوان جنايت هايشان را با قصاص به دست يكديگر پس دهند. آيا هيچ فيلم هاليوودي اي را با چنين پايان خوشي سراغ داريد؟