وودی آلن فيلمساز، نويسنده، نوازنده و بازيگر مشهور اول دسامبر ۸۰ ساله شد.
وودی آلن بازیگر، نویسنده و كارگردان مشهور آمریكایی كه یك نوازنده قدر هم هست، برای سخنان قصارش شناخته میشود.
به گزارش مهر به نقل از تلگراف،تولد او بهانه مناسبی برای یادآوری برخی از نقل قول های خاص اوست.
۱. من بسیار به ساعت جیبی طلایم افتخار میكنم. پدربزرگم روی تخت مرگش این ساعت را به من فروخت.
۲. اگر همه چیز یك وهم و خیال باشد و هیچ چیز وجود نداشته باشد چه میشود؟ اگر این طور باشد پس من مسلما برای فرشام بیش از حد پول پرداخت كردم.
۳. تنها پشیمانی من در زندگی این است كه فرد دیگری نیستم.
۴. مغز من دومین عضو مورد علاقه بدنم است.
۵. هشت درصد از موفقیت، رسیدن است.
۶. زندگی به افتضاحها و بدبختها تقسیم میشود.
۷. گروچو ماركس. ویلی میز. جنبش دوم سمفونی ژوپیتر. ضبط لویس آرمسترانگ از پوتیتو هِد بلوز. فیلمهای سوئدی. تدریس احساسی توسط فلوبر. مارلون براندو، فرانك سیناترا. آن سیبها و گلابیهای سِزان. خرچنگ رستوران سَم وو… و، اوه، صورت ترِیسی.
۸. یك جوك قدیمی هست كه میگوید دو زن مسن در اقامتگاه كوهستانی كتاسكیل هستند و یكی از آنها میگوید «پسر، غذای اینجا واقعا افتضاحه» زن دوم میگوید «آره، میدونم، تازه كم هم هست» خب، این عملا احساسی است كه من نسبت به زندگی دارم.
۹. من را به خاطر تقلب كردن در امتحان نهایی متافیزیك از دانشگاه نیویورك انداختند بیرون. داشتم درون روح پسری كه كنارم نشسته بود نگاه میكردم.
۱۰. پول بهتر از فقیر بودن است، حتی اگر فقط بخواهیم به دلایل اقتصادی بررسی كنیم.
۱۱. مساله این نیست كه نمیخواهم بمیرم، فقط وقتی اتفاق میافتد نمیخواهم آنجا باشم.
۱۲. اگر فیلمهایم یك نفر دیگر را هم بدبخت كنند، آن وقت احساس میكنم كارم را انجام دادهام.
۱۳. در زندگی چیزهایی بدتر از مرگ هم وجود دارند. آیا تا به حال یك عصر را با فروشنده بیمه سپری كردهاید؟
۱۴. من تعلیم و تربیت افتضاحی داشتم. به مدرسهای برای معلمان مشكلدار از نظر احساسی میرفتم.
۱۵. دوتا از بزرگترین افسانهها درباره من اینها هستند كه چون این عینك را میزنم آدم روشنفكری هستم و چون فیلمهایم پول بر باد ده هستند، هنرمند هستم. این دو افسانه سالهاست كه شایع هستند.
۱۶. وقتی ربودهشده بودم، پدر و مادرم وارد عمل شدند. آنها اتاقم را اجاره دادند.
۱۷. به خاطر قدم نتوانستم وارد تیم شطرنج بشوم.
۱۸. نمیخواهم از طریق آثارم به ابدیت دست پیدا كنم. میخواهم از طریق نمردن به آن برسم.
۱۹. زندگی پر از بدبختی، تنهایی و زجر است – و همهاش هم خیلی زود به پایان میرسد.
۲۰. نمیتوانم آنقدرها هم واگنر گوش كنم. این احساس بهم دست میدهد كه میخواهم لهستان را اشغال كنم.
۲۱. آیا هنر از زندگی تقلید میكند یا زندگی از تلویزیون تقلید میكند؟
۲۲. من تمام زندگیام طرفدار بزرگ موسیقی جاز بودهام. ژانر مورد علاقهام جاز نیو اورلانز است. یكی از بزرگترین شكلهای هنری آمریكا.