وقتی که ستاد بحران، بحران آفرینی می کند! محترم مومنی روحی

0
173

بحران می تواند در نگاه نخستین دو مفهوم متضاد در موضوعات گوناگون را بیان کند. این دو معنا با توجه به نوع مشکلی که پدید آمده باشد؛ یا به دلیل کمیت و ازدیاد در ارتباط با یک امر ناخوشایند، به موارد ایجاد کننده آن قضیه اشاره می نماید؛ و یا به ناکافی بودن لوازمی ضروری، در برطرف کردن مشکلی که در یک جامعه رخ داده می پردازد. مانند بحران کمبود آب، بحراناپیدمی بیماری های واگیردار، بحران نارسایی های اقتصادی، در سرزمین ثروتمندی مانند ایران، بحران آلودگی در هوای غیر قابل تنفس در تهران، بحران بی سوادی در میان مردم کشور، بحران بی کاری در مملکت، بحران اعتیاد … فحشا… بی خانمانی … کمبود دارو… مسکن و دهها نمونه دیگر از این دست، که در سرزمین مبتلا به وبای آخوندزدگی ایرانزمین، که جایهیچگونه تردیدی، از بی کفایتی و نادانی و عدم مدیریت صحیح مسؤلان در رژیم واپسگرای اسلامی را باقی نمی گذارد!
اما اگر ستاد مبارزه با هر بحرانی، بتواند به موقع و با کاردانی، در برابر هر رویداد غیر منتظره ای بایستد؛ و به موقع به اقدامات لازم مشغول شود. بدیهی است که تا حدود زیادی هیچ مشکلی باقی نمی ماند؛ و هر اتفاقی با هر وضعیت و ابعادی که داشته باشد. هیچگاه کم ترین خللی در اداره یک کشور را ایجاد نکند. اما چنانچه این سازمان خودش، به خاطر مدیریت ناکارآمد،دچار بحران بی خردی و نادانی و کم کاری یا کم سوادی عوامل خویش باشد. می بایست به حال ساکنان آن مرز و بوم، نه آنکه گریست؛ بلکه از بطن وجود و از ته دل زار زد!
با توجه به رخ دادن زلزله مخرب و نیستی آفرین اخیر در غرب میهن مان، دیدیم و شنیدیم و خواندیم؛ که نه ستاد مبارزه با بحران در استان های غربی، بلکه سازمان کشوری مبارزه با هر بحرانی هم، کم ترین اقدامی جهت رساندن کمک های ضروری اولیه به مردم زلزله زده را انجام نداد. البته این امر، زیاد هم اعجاب برانگیز نیست. در شرایطی که هیچ اداره و سازمان و نهاددولتی، حتی بیت بی کفایت رهبری نیز، برای هر چه سریع تر به داد مردم رسیدن، و کم نمودن مشکلات موجود آنان در قیامت زلزله زدگی، یک گام هم برنداشته اند. انتظار هرگونه امداد رسانی از سوی ستادهای بحران در استانداری های مورد نظر، حتی سازمان دولتی مبارزه با به وجود آمدن بحران های غیرمترقبه نیز، ستاد مربوطه ضمن آن که هیچ کار مثبتی برای آسیبدیدگان زلزله انجام نداده است. حتی اظهار عجز و ناتوانی هم نموده است؛ که امکانات لازم برای یاری رسانی به ملت ساکن در بخش های زلزله زده مملکت را ندارد!
ملا علی و ملا روحانی و بقیه ملاهای به اصطلاح مسؤل در این نظام منفور، که همواره بی نظم می باشد. و تمامی دست اندرکاران جمهوری پلید آخوندی در ایران، در نهایت زبونی و پستی، نتوانسته اند کم ترین یاری رسانی را به زلزله زدگان کشور داشته باشند!
از اینرو باید که به ایشان گفت: پس همگی تان سرتان را زمین بگذارید و دست جمعی بمیرید و نابود گردید. اگر در چنین مواقع و اینگونه شرایطی، نتوانید به ملت کمک کنید؟ اگر در صورت نیاز صد در صدی مردم به حکومت خودکامه و دولت جاه طلب و فرومایه، به ویژه در روی دادن چنین رخدادهای غیر منتظره ای، قادر به یاری رساندن به آسیب دیدگان مملکت نباشید؟پس حضور ننگ آمیز و حقارت آفرین تان، در یک سرزمین آکنده از همه گونه نعمت های فراوان، و بهره مند از هر نوع موهبتی که طبیعت به مردم ایران ارمغان نموده و در اختیار ساکنان آن قرار داده است؛ به چه مفهومی است؟!
البته این مهم را، بهتر است ایرانیان درونمرزی توجه داشته باشند. حاکمیتی که در وانفسای قیامتی همچون این زلزله و امثال آن، نتوانند به هنگام و سر وقت به ایشان کمک کنند. چرا بایستی که همچنین راس امور مملکتی باشند. تا همه روزه و در هر ساعت، فقط به فکر بیشتر دزدیدن و چاپیدن دارایی های شما ملت مالباخته و شکست خورده باشند؟!
محترم مومنی

مقاله قبلیهالیوود ستاره متهمان رسوایی اخلاقی را پس نمی‌گیرد
مقاله بعدیکشف مومیایی با ماسک آبی و طلایی در مصر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.