گرفتاری های معنوی و مشکلات مادی برادران دوقلوئی هستند، که مأموریت شان هرچه بیشتر سخت تر کردن زندگی مردمان یک مملکتی است؛ که در حاکمیت ناکسان بی کفایت یک کشور به اشغال درآمده باشد. این دو که زاده زوج بدسرشتی به نامهای فقر فرهنگی و فقر اقتصادی می باشند؛ اینها در نخستین تولید مثل، به دنیا آورنده موجودی توأمان هستند؛ که با همه دوقلو بودنشان، در شکل ظاهری و خلق و خوی باطنی، شباهتی به یکدیگر ندارند، بلکه تفاوت های زیادی نیز با همدیگر دارند. اما در زمینه آزار رسانی و ایجاد نگرانی برای دیگران بسیار کارکشته هستند و با مهارت خاصی هم عمل می کنند!
ولی همه تلاش این دو، شامل احوالات و زندگی همه مردمان نمی شوند؛ چون بالاخره در کنار این دسته از ساکنان یک سرزمین، که معمولا بخش وسیع تری از آن جامعه را تشکیل می دهند؛ بخش کوچکتری هم زندگی می کنند که یا به لحاظ کوشش های فراوان ایشان در زمینه های مادی، با مشکلات مادی بیگانه اند؛ و یا به دلیل جهد و تلاش در مورد کسب دانش و معرفت و علم و هنر، بر مراحل فرهنگی پیشرفته ای دست می یابند؛ که آنان را از گرفتاری معنوی دور نگاه می دارد.
هر دو مسئله بالا مواردی هستند که به ملت یک مملکت لطمه می زنند؛ اما در بیشتر موارد، دولت و حاکمیت یک کشور، یا اصلا با این دو موضوع بیگانه اند؛ و یا فقط در یکی از این دو مسأله دارای نقطه ضعف گشته و از آن آسیب می بینند. آن دسته از حکومت هائی که مشکلات مادی گریبان ایشان را نگرفته است، از مصیبت مشکلات معنوی در عذاب می باشند؛ عکس این قضیه هم صادق است؛ آنی که معنوی را ندارد، از لحاظ مالی، و آزار های مادی در مصونیت آسایش بخشی می باشند.
در میان ملتها و دولتهای سراسر جهان، ملت شریف ایران، و دولت و حکومت ناشریف مملکت ما، با آنکه یکی از ثروتمندترین ممالک دنیا را دارند؛ از نوادری در این رابطه می باشند؛ که چه در بخش گرفتاری های معنوی، و چه در مورد مشکلات مادی، در سخت ترین شرایط ممکن به سر می برند. فقر اقتصادی مردم، زائیده از فقر شعور و کفایت حاکمیت آن است؛ در حالی که فقر فرهنگی ایشان هم، حاصل همان فقر اقتصادی است که پایش به هر کجا که برسد؛ پای برادر دوقلوی خودش را نیز به میان می کشد. که البته هر دوی این معضلات، خودشان برآمده از ناکارآمدی حکومت و دولتی است، که با همه بی کفایتی های خودشان، مسؤلیت اداره امور سرزمینی به بزرگی میهن ما را برعهده گرفته اند!
اگر تا به حال نمی دانستیم حکومت منفور اسلامی، تا چه اندازه زبون و بی اصالت است؟ به مدد دولت یازدهم، این معما هم برای ما حل شد، و اکنون به خوبی بر این موضوع آگاهی یافته ایم. و اگر هم تا کنون بر این باور بوده ایم، که دست یافتن حسن روحانی بر مسند ریاست جمهوری در حکومت آخوندی، عادی و بدون دوز و کلک بوده است؟ با شکل گیری کابینه ایشان، و انتخاب وزرای مربوطه، که تعدادی شان از صافی مجلس شورای اسلامی عبور کرده و در وزارتخانه شان مسقتر گردیده اند؛ به خوبی واقف گشته ایم، که باز هم یک بار دیگر ساده انگارانه به عملکردهای سران این رژیم خبیث پرداخته ایم!
با انتخاب شدن محمد جواد ظریف برای پست وزارت امور خارجه، در این اندیشه افتادیم که وی را از آن جهت برای احراز این پست مهم برگزیده اند؛ که سالهای زیادی از عمرش را در خارج از کشور به سر برده؛ و نیز به سبب حضورش در سازمان ملل متحد، با بسیاری از سران و مسؤلان دیگر کشورها آشنائی یافته است؛ بهترین مورد برای مقام وزارت امور خارجه می باشد!
اما دریافت این خبر که احتمال سپرده شدن پرونده فعالیت های هسته ای ایشان به این وزارتخانه بسیار زیاد است؛ و پرونده اتمی ایران، به زودی از شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، به وزارت امور خارجه آن تحویل داده خواهد شد. ظاهر امر حکایت از این دارد، چون محمد جواد ظریف از این پس رهبری مذاکرات اتمی این حکومت با شش قدرت بزرگ گیتی را عهده دار خواهد گردید؛ بنابراین چنین مصلحت دیده اند، که پرونده مورد نظر هم در اختیار وزارتخانه ایشان باشد؛ تا مانند سفره کوچک نان و پنیر کارگری شهری یا کشاورزی روستائی، که به کمر می بندد و با خود به محل کارش می برد که هر وقت گرسنه اش شد بخورد؛ به درخواست خود ایشان، مقرر شده که پرونده هسته ای جمهوری اسلامی در دسترس ایشان باشد؛ تا هرگاه که به آن احتیاج داشته باشد، مورد استفاده قرار بدهد!
اما چرا ظریف برای رهبری هیأت مذاکره کننده جهوری سلامی با گروه پنج به علاوه یک انتخاب شده است که تا پرونده مورد نظر هم، از شورای امنیت ملی به این وزارتخانه تحویل داده بشود؟ از آنجائی که حکومت اسلامی قصد دارد که همچنان این موضوع را کش بدهد؛ و نیز از آنجائی که در میان کسانی که در این رژیم بتوانند چنین امر مهمی(طولانی تر کردن برنامه مذاکرات هسته ای) را عملی نماید؛ فرد مناسبی برای تحقق این امر نداشته اند؛ این اندیشه به وجود می آید، که در حکومت ننگین و بی کفایت جمهوری اسلامی، چنان قحط الرجال می باشد؛ که ناگزیر گشته اند تا محمد جواد ظریف را که مناسب تر از بقیه تشخیص داده اند؛ دوباره در داخل کشور مقیم گردانند؛ تا از حضور وی برای رهبری مذاکرات اتمی خودشان استفاده بکنند!
البته دلیل این تصمیم هم کاملا آشکار است؛ چون اگر باری دیگر از خود حسن روحانی که رئیس شورای امنیت ملی در این حکومت بوده استفاده می نمودند؛ ضمن آنکه قحط الرحال بودن نیروی کارآمد در میان دولتمردان رژیم آخوندی لو می رفت؛ مسأله مهم تر این بود، که طرف های مذاکره کننده، با توجه به این که روحانی در گذشته رهبری گروه مذاکره کننده را بر عهده داشته است؛ دست اش برای طرفهای مذاکره کننده رو بود، و رژیم قادر نبود که در این رابطه از ترفندهای قبلی هم سود ببرد!
اما اکنون با حضور ظریف در پست وزارت امور خارجه، که از این به بعد با بسیاری از این طرفهای مذاکره کننده در مجامع گوناگون بین المللی نشست و رویاروئی خواهد داشت؛ نه فقط در جریان مذاکرات رسمی در این باره، بلکه در هر نشستی که با یکی از این قدرتهای جهانی داشته باشد؛ می تواند منویات حکومت شان را در این خصوص، با بهره گیری از روشهای سیاستمدارانه به گونه ای به آنها بنمایاند؛ که مناسب شرایط حکومت آخوندی جلوه بکند!
غافل از آنند: ” که بار کج به منزل نمی رسد. “!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی