بهار بود، هنوز در ابتدای راه بهارانه اش گام بر می داشت؛ که ما در دوازدهمین روز آن، که همچنان در گرماگرم ادامه جشن های نوروزی مان بودیم؛ سراسیمه به سوی حوزه های رأی گیری، برای دادن پاسخ آری یا نه خویش به جمهوری واپسگرای آخوندی دویدیم. تا خود و هم میهنان و کشور کهنسال آبرومندمان را، به چنین روز سیاهی بنشانیم؛ و همه فرصت های مناسب گذشته را، به سی و پنج سال الم و رنج و حرمان و ناکامی بدل سازیم!
وقتی سخنی از ناملایمات فراوانی که این رژیم جنایتکار بر سرمان آورده و می آورد مطرح می شود؛ یکباره همه دم از مخالفت های از ابتدا تا انتهای خودمان با این رژیم ددمنش را می زنیم. اگر هیچکس به استقرار جمهوری ننگین اسلامی در مملکت مان رأی ” آری ” نداده است؛ پس آن نود در صد رأی آری را، از کجا آورده بودند که به دنیا و ساکنین آن خبررسانی کنند؛ که….. ما حکومتی کاملا قانونی، با خواست و آراء خود ملت ایران را تشکیل داده ایم؟!
همکارانی داشتم، که تا همین بیست سال پیش که در میان شان بودم؛ هر از چندگاهی کارت آری خویش، که قسمتی از آن را در صندوق رأی انداخته بودند؛ و بقیه اش را می توانستند برای خودشان نگاه بدارند؛ از درون کیف های شان در می آوردند و به رخ همکاران دیگر می کشیدند. خیلی مایلم بدانم، اکنون که یک لحظه هم آرامش و آسایش گذشته را ندارند؛ آیا هنوز هم آن کارت لعنتی را برای پز دادن حفظ نموده اند؟ آیا هنوز یکی از جلوه های مباهات آنها شرکت نمودن شان در رفراندوم کذائی جمهوری اسلامی ” آری ” یا ” نه ” ، در دوازدهم فروردین 57 می باشد؟ آیا هنوز تلاش می کنند، که خودشان را از جرگه نخستین کسانی بدانند و معرفی نمایند؛ که چنین ننگ و خفت ابدی را برای میهن و هم میهنان خویش رقم زده اند؟!
نپرسیده می توان دریافت، که اکنون دیگر از شدت ستمهائی که حکومت ضد مردمی اسلامی به آنها روا می دارد؛ طاقت شان طاق شده؛ و همان آمار نود در صدی هستند؛ که روزگاری به برپائی این رژیم منحوس قیام نمودند؛ ولی اکنون با تمام وجودشان در انتظار سرنگونی آن به سر می برند!
درست است که در طول این سی و پنج سال محنت افزا، هیچگاه روزگار خوشی نداشته اند؛ به خوبی هم می دانند، که با وجود حاکمیت منفور و غیر قابل تحمل این فرومایگان، از این به بعد نیز هرگز نخواهند داشت. اما آیا درست هم هست، که به جای یافتن مفری برای نجات دادن خود و خانواده و همطونان خویش، به جای اندیشیدن تدابیری کارساز جهت کوتاه ساختن دست این جانیان از مملکت باستانی، و رهائی هم میهنان دربند خویش از زیر بار اینهمه ناجوانمردی و جباری و ددمنشی حکومت پلید اسلامی، با سکوت بی معنا و برخاسته از بی تفاوتی غیرمنطقی، نسبت به مصائبی که به طور مدام تحمل می کنند؛ چنین خاموشی گزین هم باشند؟!
” گفتا ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست ” !!
محترم مومنی