وقتی بعضی ها از رو نمی روند چه باید کرد ؟!

0
455

به روال چهل و شش سال گذشته ، امسال هم مراسم خفت بر انگیز ۲۲ بهمن رژیم آخوندی ، البته با حجم بسیار کمی از تماشاچیان ، و صد البته فقط با حضور همان اندک طرفدارهای بی خردشان در تهران برگزار شد . اما با این حال رهبر خودکامه حکومت اسلامی ، در روز چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ خورشیدی ، در سخنانی که حتی برای خودی های مزدوران شان نیز هیچ اهمیتی نداشت چنین گفته است : « راهپیمائی بیست و دو بهمن امسال ، قیام مردمی در زیر بمباران های رسانه ای دشمن بود . ملت اتحاد خود را فریاد زد ؛ و در مقابل تهدیدهای مکرر دشمن ، هویت ، شخصیت ، توان و پایداری خود را نشان داد . » !

خامنه ای با ادعای بمباران تبلیغاتی و جنگ نرم موذیانه و بی وقفه دشمن علیه صاحبان انقلاب اسلامی ، یعنی ( خود جنایتکارش و خمینی ملعون ) افزود : « ملت در چنین شرایطی ، به هنگام و فرصت شناس ، در همه شهرها و روستاها به خیابان آمد و حرف ها و مواضع خود را بیان کرد. » !

او همچنین گفته است : « این ۲۲ بهمن اخیر ، یکی از یرجسته ترین جشن های انقلاب بود . یکی از مهم ترین ها بود . مردم در واقع در روز دوشنبه قیام کردند . این که آمدند توی خیابان ها و شعار دادند و حرف زدند و در رسانه ها نظرات خودشان را گفتند ؛ و این در سراسر کشور اتفاق افتاد . این به درستی یک قیام مردمی بود . » !

خامنه ای در شگرد « جمعیت سازی » آنچنانی خودش در مورد زیاد بودن جمعیت در مراسم مربوطه ، اراجیفی را مطرح نمود ؛ که نه فقط ایرانیان داخل و خارج از کشورمان ، بلکه همان ایادی و مزدورانش را نیز بر این باور می رساند ؛ که او دروغگوترین فرزندان اهریمن است !

رهبر و سرکرده حکومتی که شگردهای « لو رفته اش » ، حکایت از نهایت قدرت پرستی اوست ؛ تلاش کرد که مراسم ۲۲ بهمن امسال را رونق ببخشد . اما با توجه به شرایط استثنائی سال جاری در ایران ، و نتایج عملکرد مزدورانش علیه ملت حق طلب کشورمان ، سخنان فضاحت بار او فقط قدرت نمائی اش را به نمایش گذاشت ؛ و پایه های حکومت رسوایش را بیش از همیشه سست و متزلزل نمود !

کم ترین نتیجه ای که از صحبت های بری از حقیقت این آخوند جاه طلب می توان گرفت این است : که رهبر درمانده رژیم در حال سقوط حاکمیت پلید و رسوای اسلامی ، چاره ای جز « جمعیت سازی » نداشت و ندارد !

او کاملا از موقعیت بسیار بد کنونی کشور زیر سلطه اش خبر دارد . زیرا تعدادی از « وطن فروشان » ایرانی ، که در نهایت پستی و دنائت با این اشغالگران میهن شان همکاری می کنند . در پشت پرده نیز دارای یک شغل آبرومندانه !!! می باشند ؛ که حتی اگر خانواده خودشان هم از این ننگ بزرگ آگاه بشوند ؟ یک روز هم با این « آدم فروشان » زندگی نمی کنند !

این شغل تحقیر آمیز که افراد مورد نظر همه روزه به آن اشتغال دارند . شنیدن و دیدن اخبار رادیو ها و تلویزیون های خارج از ایران است ؛ و تهیه گزارش از این فعالیت تحقیر آمیز خود جهت ارائه به بیت آقا می باشد . تا این آخوند بری از شرافت انسانی ، از آنچه که تحلیلگران مسائل سیاسی در بیرون از مرزهای ایران در مورد او و حکومت رسوایش می گویند آگاه بشود !

رهبر جلاد رژیم آخوندی ، امروز هم در بخش دیکری از سخنان خودش گفته است : « بنده اصرارم بر حضور حداکثری و عمومی ملت ایران به خاطر این است ؛ که می بینم و می دانم ، که حضور یکپارچه مردم ، حضور پر شوق و امیدوارانه و قدرتمندانه مردم موجب می شود ؛ که دشمن مایوس گردد . وقتی دشمن مایوس شد ، کارآئی خود را از دست خواهد داد . مصونیت کشور ، وابسته به حضور مردم است . کم شدن فشارهای دشمنان ، وابسته به حضور مردم است . وابسته به اتحاد و انسجام مردم با نظام و با دستگاه جمهوری اسلامی ، و حس اعتماد متقابل بین مردم و مسؤلان است . این احساس باید روز به روز تقویت بشود » !

« زرق و برق » و تبلیغات بی محتوا !

خامنه ای در پی آن بود ، تا با جمعیت سازی « مصونیت کشور » ( بخوانید مصونیت حاکمیت ) و « کم شدن فشارهای دشمنان » را تضمین نماید . ولی مشخص شد ؛ که دیگر حتی توان جمعیت سازی با این شیوه های رسوا و لو رفته را نیز ندارد !

این بار رهبر حکومت اسلامی ، با افزودن « پیاز داغ » بیشتر به این نمایش ، و بزرگ کردن مسائل حاشیه ای و تبلیغاتی آن : مانند « پرواز بادکنک از برج آزادی » ، « نمایش عملیات چتربازان » و ذکر رقم « ۷ هزار و ۲۰۰ خبرنگار و عکاس پوشش دهنده به تظاهرات » ، سعی کرد نشان بدهد ؛ که جمعیت زیادی به تظاهرات آمده بودند . علاوه بر آن اعلام کرد ؛ که این مراسم به صورت همزمان در « هزار و چهارصد بخش ، شهرستان و بیش از ۳۸ هزار روستای کشور » برگزار شده است !

به قول ضرب المثل شیرین پارسی « آفتابه لگن هفت دست *** شام و ناهار هیچی » !

در واقع در پایان چهل و ششمین سالگرد انقلاب خمینی ، با قاطعیت می توان گفت : که دوران این حکومت ننگین به سر آمده است . و شرایط و وضعیت رژیم خامنه ای بحرانی تر از آن است که در ظاهر به چشم می آید !

این را نیز باید اضافه کرد ؛ که رهبر حکومت اسلامی در حالی از جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی سخن می گوید ؛ که بر اساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس خودشان ، طی سال های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ ، میانگین سرانه کالری دریافتی مردم ایران به کمتر از ۲۱۰۰ کالری در روز تقلیل یافته است ؛ که این میزان ، معیاری برای سنجش فقر مطلق در استاندارد های جهانی محسوب می شود . زیرا یک آدم بالغ در روز به ۲۵۰۰ واحد کالری نیاز دارد . بنابراین ، تقلیل یافتن مصرف کالری روزانه مردم به ۲۱۰۰ واحد ، به این معناست که بخش قابل توجهی از مردم ایران ، به دلیل کاهش قدرت خرید ، قادر به تامین حداقل مواد خوراکی مورد نیاز خویش نیستند !

در این میان ، نرخ تورم مواد خوراکی به شکل نگران کننده ای ، از تورم عمومی پیشی گرفته ، و معیشت اقشار ضعیف و متوسط جامعه را بیش از پیش تحت تاثیر قرار داده است !

بر اساس آمارهای رسمی مرکز آمار ایران ، تورم « نقطه به نقطه » در دیماه ۱۴۰۳ به ۳۱/۰۸ درصد رسیده است !

اما آنچه که بیش از این رقم نگران کننده به نظر می رسد ؛ تاثیرات مستقیم این افزایش قیمت ها بر خانوارهای کم درآمد کشور و ساختار اقتصادی آن است . چون که با افزایش چشمگیر قیمت کالاهای اساسی ، شکاف طبقاتی در جامعه عمیق تر شده ، و ایران در حاکمیت خامنه ای ، بیش از هر زمان دیگری در آستانه بحران گرسنگی قرار گرفته است !

نتیجه این تورم افسار گسیخته مواد خوراکی در ایران ، در کنار سیاست های اقتصادی ناکارآمد ، و کاهش قدرت خرید مردم ، شرایط را به مرحله بحرانی رسانده است . کاهش سرانه مصرف مواد خوراکی ، افزایش فقر مطلق ، و ناکارآمدی برنامه های حمایتی نشان می دهند ؛ که اقتصاد ایران در مسیر سقوط آزاد قرار گرفته است !

فریاد روزانه اقشار کم درآمد از جمله بازنشستگان در کف خیابان ها نشان می دهد ؛ که مردم ایران این وضعیت غیر قابل تحمل را بر نخواهند تابید ؛ و یک انفجار بزرگ اجتماعی در کمین « ایران خواران » است !

وقتی بعضی ها یعنی « مقام عظما و همدستان او » از رو نمی روند . بهترین و مهم ترین کاری که باید در ایران به انجام برسد . ایجاد اتحاد بیشتر میان همین ملت ستمدیده است . تا به کمک همدیگر ، حکومت پلید و ضد بشری آخوندها و رهبر قدرت پرست آن ، و همراهان مزدور او را ، به هر شکل ممکن از حیطه اختیار ساقط نمود !

مقاله قبلیهشدار واشنگتن‌پست: نطنز و فردو در تیررس اسرائیل
مقاله بعدیاینک زمان راه حل های عاجل است و بس؛با هم و در هماهنگی با هم، در مقابل آدم فروشی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.