وضعیت بالا رفتن آمار تلفات « کروناویروس» در ایران، فاجعه بارتر از آن است که رژیم می گوید!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
160

در نهایت تاسف، از همان موقعی که پای نحس بنیانگزار جمهوری ننگین اسلامی به ایران رسید؛ و حاکمیت شوم آخوندی در کشورمان شکل گرفت. در طول تمامی این چهل و یک سال گذشته، آنچه که از بلاهای آسمانی و زمینی بوده، بر سر مردمان بی پناه ایرانزمین آوار گشته اند. از آنجائی که بد یمنی و شومی موجودیت پلیدشان، از چنان سطح و گودی عمیقی بر آمده و می آید؛ که خود اهریمن را نیز دچار اعجاب می کند. در این آخرین نکبت کشنده ای که نصیب مردم ایران گشته است. و بسیاری از مردم ممالک دیگر در جهان را هم در بر گرفته و در آتش خود سوزانده و می سوزاند. لزوم شناخت چنین بیماری کشده ای، و نحوه ایجاد کردن راه های مثبت جهت عدم مبتلا شدن به آن، نه فقط در ایران، بلکه در همه جا الزام حیاتی دارد!

و آن هم چیزی نیست مگر بیماری نوظهور و واگیردار کرونا، که به تعبیر متخصصان، که این بیماری آزار دهنده و دردناک و کشنده، و مشکلات برآمده از رنج های فراوان مربوط به ابتلای آن را، موضوعی جهان شمول و اپیدمی گردانده است. تا جائی که اندیشیدن به آن هم موجبت آزار می گردد!

اما وقتی که این مشکل بسیار سرسخت و کشنده همچون « کرونا » در جهان و در ایران هم پدید می آید؛ و تقریبا همه گیر نیز می شود. وظیفه مسؤلان کشورهائی، که چنین بلای عظیمی نصیب ملت های شان می شود این است. چنانچه به اندازه کافی اهل انجام دادن وظایف مدیریتی خود باشند؛ و به درستی بدانند و آگاه باشند؛ که بهترین روش مهار کردن این مشکل یا بیماری کشنده و نابود کننده، رساندن آگاهی های لازم در این ارتباط به شهروندان کشور خودشان است. چون که کار مداوا و معالجه مبتلا شدگان به این بیماری خطرناک، تقریبا برای شان راحت تر می شود؛ و نتایج مثبتی هم به بار می آورد!

اما از « بد حادثه » ، هم اکنون و در تمامی چهل و یک سال رنج و تعبی که بر ملت شریف ایران مستولی و نازل گشته است؛ مسؤلانی در سرزمین اهورائی ما حکومت می کنند؛ که در تمامی آمارهای به دست آمده بین المللی، که از سوی سازمان ها و مراکز آمارگیری جهانی بررسی و پژوهش می شوند. شرایط آماری چگونگی مدیریت ایشان در کشور، یا به عبارتی دیگر، موقعیت برتری های عملی حاکمیت استبدادی آخوندی در ایران، همیشه از آخر و از انتهای لیست آمارهای به دست آمده مربوطه نشان می دهند؛ که ایشان از آخر اول!!! هستند؛ و این یعنی یک بیماری بزرگ تر و وخیم تر از کرونا، تا زمانی هم که این بی خردان در میهن ما حضور همواره زیانبار خودشان را دارند. این بیماری خطرناک هرگز هم شفا یافتنی و به پایان رسیدنی نخواهد بود. زیرا که این آقایان، با خودبینی هائی که خاص ایشان است؛ و مشابه آن در هیچ جای دیگری وجود ندارد. جهت آن که همواره همین تسلط غیر انسانی خویش بر مردم ایران را داشته باشند. هیچگاه و در هیچ موقعیت زمانی و مکانی، با مردم ایران رو راست و صمیمی و بدون پرده پوشی نبوده و نخواهند بود. به ویژه اکنون و در رابطه با مشکل اخیر(شیوع « کروناویروس » در ایران، ) کم ترین روراستی و صداقت را با مردم کشورمان نداشته و ندارند!

افزایش همه روزه تعداد قربانیان این بیماری در میهن مان، گزارشات ضد و نقیض مسؤلان در رابطه با تعداد قربانیان و نیز مبتلا شدگان به این بیماری، بیانگر بالا رفتن سیکل دروغ های آنان می باشد؛ که برآمده از چند مورد منفی مربوط به ایشان، مانند بی کفایتی، فساد همه جانبه، سوء مدیریت، و پنهانکاری های مداوم آنان در هر موضوعی، به خصوص در مورد کرونا و مبتلایان به آن می باشد؛ که هیچ نتیجه مثبتی را هم برای شان در بر نداشته، بلکه زیان های آن را بالاتر هم برده است. به گونه ای که نه فقط ملت شریف ایران، بلکه ملل و دولتمردان سایر ممالک دنیا، مخصوصا کشورهای نزدیک و همسایه با ایران را هم، بر کمال بی کفایتی های آنان به اطمینان کامل رسانده است. به گزارش روزنامه شرق، از آنجائی که همه روزه، آمار قربانیان کرونا در ایران افزایش می یابد؛ و نیز از باب آن که نحوه اقدامات و چگونگی عملکرد حکومت جمهوری اسلامی در این باره، ارزیابی چندان مناسب مثبتی از کنش های مسؤلانه سران جمهوری اسلامی در این باره را، مورد مشاهده قرار نمی دهد. و با توجه به مقایسه جمعیت کشور چین با جمعیت ایران، درصد آماری قربانیان کرونا در ایران، که بالاتر از کشور چین است. همه روزه در تمامی نشریات گیتی، دست کم چند سطری در این خصوص نگاشته می شود؛ و مرور گزارش های مربوطه در این نوشته ها، موجبات شک نمودن عمومی در جهان، برای اطمینان یافتن از گفته ها و کنش های سران رژیم ایران را کمرنگ و باورنکردنی می نمایند. کم ترین جلوه ای از صداقت نداشته آنان را مطرح نمی سازد!

مساله دیگر، عبور و مرور، و رفت و آمدهای روزانه تعدادی از ایرانیان از طریق مرزهای مشترک ایران با تعدادی از کشورهای همسایه با آن است؛ که موجبات نگرانی همسایگان ما را فراهم آورده است. البته بیشترشان مرزهای خود با ایران را بسته اند؛ و صدالبته در این ارتباط حق با ایشان است. چرا که به خاطر وضعیت ساختار متزلزل کنونی دولت های شان، امکانات آنها نسبت به ایران، جهت مبارزه با شیوع کرونا در کشورشان، بسیار محدود و کم تر می باشد؛ و حکومت ها و دولت های شان نیز، به سنگیندلی سردمداران جمهوری ننگین رژیم ملاها در ایران نیستند؛ که اجازه بدهند. تا به خاطر ناکارآمدی سران دزد و فاسد و شیاد و جنایتکار حکومت اسلامی در ایران، چنین ویروس جان ستانی، ملت های آنها را نیز، مورد ابتلا به چنین خطر کشنده ای قرار بدهند. راه ورود ایرانی ها از طریق مرزهای مشترک به داخل کشورهای شان را مسدود کرده اند. چون که اگر ابتلای مردمان این ممالک به اپیدمی برآمده از شیوع کرونا در آن ممالک نیز افزایش بی یبند. باید گفت که « خاورمیانه » باید به زودی در انتظار فاجعه ای عظیم باشد!

محترم مومنی

مقاله قبلیمحمد رسول اف با فیلم “شیطان وجود ندارد” خرس طلائی برلیناله را روبود
مقاله بعدیمایک پنس: رژیم جمهوری اسلامی را برای اقدامات مخرب و ویرانگرش پاسخگو می‌دانیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.