“وصیت نامه خدا”، قصه ای است تخیلی که بر مبنای مستندات تاریخی و دینی، در گسترۀ جولان اندیشه دربارۀ خدای یکتا، نوشته شده است. خدایی که تاکنون در باره اش جز توصیف صفات وی، سخنی نگفته اند و هیچ کس هم او را تعریف نکرده است، چه پیغمبران و عارفان، چه فیلسوفان و اندیشمندان، در کتب آسمانی هم به همه چیز اشاره شده، بجز تعریف خدا.
در کتاب حاضر، برای اولین بار خدا تعریف می شود. نویسنده علاوه بر این که حقایق مربوط به خدا را مطرح می سازد، واقعیت او را هم شرح می دهد. بخصوص این که چطور در طول تاریخ، خدا پرستان را بجای خدای واقعی، به دنبال خدای خاص این و آن کشیده اند. چنانکه در سه هزار و سی صد سال پیش، موسی با آوردن “ده فرمان”، خدای کوهستان سینا را که خدای پنداری او بود، بر مسند خدایی قوم یهود نشاند و دین یهود را بر پا کرد. بعد هم همین خدا را با کمک دو فرزند خلف دین یهود، یعنی مسیحیت و اسلام بنام خدای یکتا، بر بخش عظیمی از اعتقادات دینی مردم جهان مسلط کردند.
بنابراین، جای تعجب نیست که این خدا، در پایان عمر خدایی اش، وصیت نامه ای بنویسد و با فرامین تازه اش، واپسین پیام و آخرین رهنمودهای خود را به باورمندانش بدهد و راه رستگاری و رها شدن آنها را از دست خدامداران دروغین ارائه نماید. خدای یکتایی که با “ده فرمان” موسی زاده شده، دوران نوزادی و کودکی اش را در دامان دین یهود، جوانی و میانسالی اش را با مسیحیت و روزگار پیری و کهنسالی اش را با اسلام گذرانده است. اکنون هم که مانند هر موجود زاده شده ای به زمان رفتن خود نزدیک شده، وصیت نامه اش را می نویسد و با جایگزین کردن “هفت فرمان” تازۀ خود با “ده فرمان” قدیمی موسی، از باورمندانش میخواهد که پس از او به دامان خدایان دیگر نیفتند و از نو به گمراهی کشیده نشوند. در عین حال، با کمال فروتنی با خداپرستان وداع میکند و از همۀ آنهایی که به نام وی از طرف نمایندگان دروغین او مورد جور و جفا قرار گرفته اند، پوزش خواهی میکند و حلیّت می طلبد.
بخش دوم کتاب، اختصاص به وصیت نامه نویسنده دارد که خدا در آخرین دیدارش به او گفته است : تو هم مثل ما پیر شده ای. بهتر است پیش از این که از دنیا بروی، وصیت نامه ات را بنویسی، چون راه چندان درازی در پیش نداری!
و نویسنده به توصیه خدا وصیت نامۀ خود را نوشته که آن هم حکایتی دیگر است…