در میان موجودات هستی، و همه پدیده های بی شمار این جهان، تشابهات فراوانی وجود دارند. این شباهت ها که هم جنبه ظاهری و هم جنبه باطنی دارند؛ می توانند در هر دو شکل برونی و درونی آنها، که شامل خصوصیات اخلاقی و رفتاری ایشان نیز هست تأثیر به سزائی بگذارند. حضور داشتن شباهت هائی از این دست، در میان دو گروه سیاسی در آن سوی دنیا، و دو گروه سیاسی دیگر در این سوی گیتی، باورکردنی نیست؛ اما شواهد امر نشان می دهند که این شباهت ها، بدون کوچکترین تردیدی مانند یکدیگر هستند؛ و تأثیرات فراوانی هم بر همدیگر می گذارند.
اما گاهی از اوقات، می توان شباهت های اخلاقی ، سیستم فکری، و نوع واکنش های دیگران نسبت به مسائل پیرامون آنها را، به راحتی مشاهده کرده و در مورد شان قضاوت نمود. از جمله این تشابهات فکری و رفتاری را، می توانیم در میان چهار دسته از افرادی که ظاهرا کوچکترین شباهتی به همدیگر ندارند را دید؛ و از نتیجه ای که کسب می شود دچار اعجاب گردید. احتمالا شاید خود آنها هم ندانند که اینگونه به همدیگر شباهت دارند؛ اما حتما خیلی خوب می دانند، که چرا این وجوه تشابه و اشتراک در میان آنها موجود است؟!
بارها اشاره کرده ام، یکی از خصلت های رندانه دولتمردان رژیم آخوندی در ایران، این است که با همه اختلافاتی که بر سر موضوعات گوناگون با یکیگر دارند؛ هر زمان که منافع جمهوری اسلامی در موضع خطر قرار می گیرد؛ این قوم شیاد اهریمن تبار، بلافاصله خصومت و اختلاف نظرهای شان را به کناری می گذارند؛ و مانند دوستان بسیار صمیمی و یکدل و یکجهت، با هم کنار می آیند؛ و به طور موقت دشمنی را فراموش می کنند!
این روش در میان اعضای دو حزب مشهور جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده نیز موجود است. اختلافات حزبی معمولا اجتناب ناپذیر هستند؛ ولی اینکه در یک موقعیت استثنائی، این دو حزب تفاوت های فکری و عملی و سیاسی خودشان را به کناری می گذارند؛ تا ابتدا مشکل مشترک شان را حل نمایند؛ و بعد از رها شدن از آن مسائل غامض، دوباره اختلافات پیشین را از سر بگیرند؛ درست همان شیوه ای هست، که گروه های غیر همفکر در میان سیاستمداران جمهوری آخوندی دارند. اما این شباهت آشکار میان آخوندهای دولتی و اعضای احزاب دوگانه آمریکا، یک اختلاف عمده با هم دارند!
قضیه از این قرار است، اصولگرایان تندروی حکومت جاهلانه اسلامی در ایران، با اصلاح طلبان بی اختیار صاحب عنوان در این رژیم، فقط زمانی دست از اختلاف با یکدیگر بر می دارند؛ که منافع مشترک ایشان، و بقای حکومت ننگین اسلامی شان در خطر قرار بگیرد. به عبارتی دیگر، هرگاه که منافع مادی و مقامی و معنوی سران ریز و درشت جمهوری اسلامی، در حال از بین رفتن هستند؛ کارگزاران آخوند و مکلّای رژیم جنایتکار اسلامی، در ظاهر امر اختلافات با همدیگر را کنار می گذارند؛ و اگر ضرورت ایجاب بکند، در همه جا خودشان را، بسیار صمیمانه و دوستانه به دیگران می نمایانند!
در حالی که این خصوصیت( کنار گذاشتن اختلافات میان جمهوریخواهان و دموکراتهای آمریکا)، زمانی مورد استفاده آنها قرار می گیرد؛ که مورد یا مواردی در خارج از کشورشان، منافع ملی آنها، یا یکی از متحدان ایشان را به مخاطره بیندازد. به طوری که می دانیم، سناتورهای جمهوریخواه و دموکرات سنای آمریکا، و نیز مجلس نمایندگان این کشور، در مسائل مربوط به عملکردهای دولتمردان آمریکا، به ویژه رئیس جمهور دموکرات آنجا، مشکلات و مخالفت های زیادی با یکدیگر دارند. اما به محض رخ دادن امری که منافع کشور اسرائیل را در موضع خطر قرار می دهد؛ سعی می کنند، که بسیاری از اختلافات درونی خویش را کنار بگذارند؛ تا همه تمرکزشان را بر روی محافظت از منافع کشور متحد خودشان اسرائیل متمرکز سازند؛ و دشمنان آنها را سر جای شان بنشانند !
بر همین اساس، نگارنده معتقد هستم؛ که در تاریخ قید شده ضرب الاجل برای جمهوری اسلامی، که باید تا سوم آذر ماه سال جاری، امکانات به وجود آمدن شرایط یک توافق جامع با آمریکا، که در نشست های دوطرفه میان این دو کشور را مطرح گشته را فراهم سازد. تا هر چه زودتر مسائل مورد اختلاف بر سر موضوع مذاکرات هسته ای را، با رسیدن به یک توافق جامع به پایان برسانند؛ هیچ توافقی چه جامع و چه نصفه نیمه میان ایشان به عمل نخواهد آمد. چون آمریکائیان بر آنند، که اگر اختلافات میان سران جمهوری اسلامی با اسرائیل، تا چهارصد سال دیگر هم طول بکشد؛ دست از سر آخوندهای حکومت اسلامی بر ندارند؛ و هیچ تحریمی را نیز تعلیق و حذف ننمایند!
ظاهر آرام دولتمردان کشور اسرائیل در جریانات اخیر، که واکنش های کمتری از ایشان به گوش می رسد و به چشم می خورد؛ حکایت از یک آتش زیر خاکستر دارد. بدین معنا که مردان سیاست در کشور اسرائیل، تردیدی ندارند که جمهوری اسلامی، به مجرد دست یافتن به سلاح هسته ای، اولین تولیدات اتمی خودش را، در مورد اسرائیلیان به کار ببرد. سیاستمداران آمریکا به این امر واقفند؛ به همین خاطر نیز تلاش می کنند تا جلوی هر حمله پیشگیرانه ای از سوی اسرائیل به ایران را بگیرند. و این امر بستگی مستقیم به رسیدن به یک توافق جامع دارد. به زبان ساده مفهوم دسترسی به یک ” توافق جامع ” هم این است؛ که میان حاکمان رژیم آخوندی و آمریکا، یک بده بستان سیاسی – اقتصادی اجرا بشود. این بده و بستان شامل رد و بدل شدن مقداری آوانس های مادی و معنوی به میان دو کشور است؛ که با توافق کامل در مورد نوع این آوانس ها، و نحوه ارائه دادن آن به همدیگر، به منافع هیچیک از طرفین لطمه نزد!
از آنجائی که تا کنون، آخوندها در موارد دیگری هم، ناگزیر شده اند که به پذیرفتن کوتاه آمدن بر سر چند موضوع دیگر، خواسته های معامله کنندگان با خودشان را قبول نمایند؛ چون هرگز نمی خواهند که با ایستادگی بر سر دیدگاه های اعلام شده سابق از سوی خمینی و احمدی نژاد، در ارتباط با نابودسازی کشور اسرائیل، موجب ورشکستگی سیاسی بشوند و حکومت شان سرنگون گردد؛ آنقدر ادامه یافتن مذاکرات هسته ای را کش خواهند داد؛ که عمر نسل کنونی برای دیدن به ثمر رسیدن این جلسات قد ندهد!
مگر آنکه صبر سیاستمداران اسرائیل آنقدر نباشد که برای نجات دادن کشورشان از یک حمله خطرناک اتمی، همچنان ساکت بمانند و کاری نکنند. به موجب پیمانی که میان آمریکا و اسرائیل موجود است؛ چنانچه این کشور در شرایط سختی از جمله جنگ با کشورهای دیگر قرار بگیرد؛ آمریکا طبق قرار ناچار به مداخله خواهد بود. و چون آمریکا در این مقطع زمانی، درگیر مسائل فراوانی مانند موارد افغانستان و عراق و سوریه و داعش است؛ نمی تواند خودش را در ارتباط با همکاری با کشور همپیمان خویش، برای مبارزه با دشمنان اسرائیل در یک دردسر جدید بیندازد؛ نهایت تلاش خود را به کار می برد؛ تا آخوندها را مجبور به رسیدن به یک توافق جامع کند!
محترم مومنی