وجه اشتراک دو خیانتکار آمریکائی به ملت ایران!

0
360

آنچه که ما و میهن باستانی مان را، در نزدیک به چهار دهه گذشته، به روز سیاه نشاندند. فقط عامل بی خردی مردم فریبخورده ایران نبود. و این رویداد آکنده از آشوب و خشم علیه یک پادشاه ایرانساز، و حکومت سربلند او، بخشی از یک توطئه فرا ضلعی به حساب می آمد و می آید؛ که دشمنان متعدد ایران و ایرانی، ضلع های مهم این کثیرالاضلاع بزرگ و خطرناک را تشکیل داده بودند. از یک سو، دانشجویان کنفدراسیون دانشجوئی در آمریکا، از سوئی دیگر، روشنفکران تاریک اندیش داخل کشور، و از یک طرف، فشارهای بین المللی به حکومت پادشاهی پهلوی در دوران پادشاهی اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، از آن سوتر، فشارهای بسیار جدی حکومت دموکرات وقت آمریکا به شاهنشاه ایران، جهت رساندن سلاح های سبک و سنگین جنگی به مسلمان های فلسطینی، که هم اکنون این کار سودجویانه برای آمریکا، به دستور ارباب ینگه دنیائی جمهوری وقیح اسلامی، توسط این اهریمنان به انجام می رسد(جهت ادامه یافتن جنگ نزدیک به شصت ساله میان اسرائیل و فلسطین، بر سر اراضی اشغال شده ایشان(فلسطینی ها، که یهودیان با پرداخت کردن بهای افزون تر از نرخ اصلی آن زمین ها، آنان را چنان فریب داده بودند؛ که برخی شان، هر دو سه خانوار در یک خانه زندگی می کردند؛ تا با فروختن آن دو خانه ی دیگر به یهودیان سود بیشتری را میان خودشان تقسیم نمایند. و زمین ها و خانه های اعراب فلسطینی به وسیله یهودیان اسرائیلی به تصرف آنها در آمده بود. با تشکیل شدن کشور اسرائیل، وقتی که بعد از جنگ دوم جهانی، سازمان ملل متحد نیز به وجود آمد؛ کشور اسرائیل نیز مانند سایر ممالک گیتی از اعضای اصلی آن محسوب گردید. آنگاه فلسطینی ها متوجه کلاه بزرگی که بر سرشان گذاشته بودند شدند. از آن موقع تا کنون نیز جنگ میان آنها ادامه دارد. و برای آمریکا نیز واجد اهمیت می باشد که این جنگ نا برابر همچنان میان آنها برقرار باشد. به همین خاطر، و به دلیل خاموش نگشتن آژیر کارخانه های اسلحه سازی در آمریکا، آنها می خواستند و همچنان نیز مایل هستند، که این جنگ ادامه داشته باشد.)!

 از سمتی دیگر، مخالفت های ضد بشری آخوند روح اله خمینی، با فصل هائی از انقلاب سپید چند گانه شاه و مردم، که خمینی آن اصول تثبیت شده در ششم بهمن سال هزار و سیصد و چهل و یک خورشیدی را، مغایر با قوانین بی اصالت عقاید اسلامی خودش می دانست(او و همفکران وی، با افکار پوسیده و متحجرشان)، داده شدن حقوق یکسان اجتماعی به زنان ایران با مردان جامعه، و دادن حق رأی به زنان ایرانی را، نمی توانستند تحمل کنند. سهیم شدن کارگران ایرانی در سود کارخانه ای که در آن کار می کردند را، خلاف اقتصاد اسلامی می دانستند. تقسیم شدن زمین های فئودال های مستبد، به کشاورزان بی نوائی، که فقط صدمات دهقانی آن زمین ها را متحمل می شدند؛ و اربابان و خان ها و مالکین ظالم آن زمین ها، سودهای کلان اش را به جیب می زدند را، و تعدادی دیگر از پیش بینی های میهن پرستانه آن پادشاه عادل و حقیقت بین را، که برای رشد ایران و همسوئی ایرانیان با مردمان دنیا را، نتوانست به خوبی درک و تحمل کند. و ایجاد شدن یک ایران کامل و آزاد را، که پادشاه ایرانساز در صدد آماده کردن پایه های آن بود را تاب بیاوردند. دلائلی بودند که بهمن شکوهمند سال چهل و یک را، با زهر خصومت و انتقامجوئی یک آخوند بی خرد و خودکامه، در بهمن سیاه و ایران ویران گردان سال شوم پنجاه و هفت، حل نموده و مضمحل کردند؛ تا انقلاب خونین و پلید اسلامی را پدید بیآوردند!

اما مهم ترین عامل چنین رویداد ایران براندازی، تمایل شدید حزب دموکرات آمریکا، بخصوص رئیس جمهور وقت آنجا، جیمی کارتر دغل بود؛ که به همراه تصویب شدن پنهانی ماده قانون فرو پاشیدن حکومت پهلوی در ایران، که در مجالس سنا و نمایندگان آمریکا تصویب گشته بود. این آرمان بزرگی بود، که از سالیان خیلی پیش تر از 57، طراحی و برنامه ریزی شده بود. چنین شد که آنها، هدف شوم و ضد بشری شان در مورد فروپاشی حکومت پهلوی، و قرار دادن کشور ایران در دست های ناتوان قشر مذهبی در ایران را، برای منافعی که برای شان داشت آماده و برنامه ریزی نمودند. تا با به کار بستن آن، به کشورهای دیگری که به لحاظ پیشرفته بودن، یا با ایران  یکسان به شمار می آمدند؛ و یا پائین تر از ایران بودند؛ به طور غیر مستقیم هشدارهای سیاسی داده باشند!

آماده کردن خمینی ملعون برای فرستاده شدن به ایران، و به وجود آوردن بلوای آن انقلاب شوم و سیاه و ویرانگر، صدها هزار دلار برای حکومت وقت آمریکا آب خورد. اما هدفی که آنها دنبال می کردند، بسیار پر منفعت تر، از دوستی شان با شاه فقید ایران(که هیچگاه فریب شان را نمی خورد و به حرف شان اهمیت نمی داد)، و بودن آرامش در جهان، ساکت و بدون آشوب بودن منطقه خاورمیانه(به سبب حضور همان پادشاه فکور و سیاستمداری های مثبت و مؤثر او، در آرام نگاه داشتن منطقه، و به همان نسبت، جلوگیری شدن از هر ناآرامی در گیتی) بود!

سی سال از این سیه روزی ایرانیان می گذشت؛ که شخصیت دیگری از همان حزب دموکرات در آمریکا(حسین باراک اوباما) به ریاست جمهوری در کشور اش رسید. خیلی ها انتظار داشتند، که او هم در ایران، هم در منطقه، و هم در جهان تغییرات سودبخشی به وجود بیآورد. ولی تا کنون که فقط نزدیک به دو ماه از دور دوم ریاست جمهوری وی باقی مانده است. ملاحظه می کنیم که خطاهای پرزیدنت اوباما، اگر دست کمی از زمان جیمی کارتر نداشته باشد؛ از اشتباهات او بیشت نیز هست. اوباما با دفاع از روش دیپلماسی در همه زمینه های سیاسی، به ویژه در رابطه با مسأله مخالفت قدرت های بزرگ در دنیا، با فعالیت های هسته ای جمهوری ننگین اسلامی، کار را تا بدانجا کش داد. که سرانجام با به تصویب رسیدن توافق جامع میان مذاکره کنندگان نشست های مربوط به فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، و پذیرش ” برجام ” از سوی همگی شان، بیش از شش هزار میلیارد دلار از سرمایه های نقدی ملت ایران را، به سردمداران جنایتکار و زیاده طلب رژیم واپسگرای آخوندی در ایران دادند. و نوع زندگانی سخت و پر مصیبت مردم را، بدون بها دادن به آن، به وادی فراموشی سپرده اند!

خیانت های کارتر و اوباما، ممکن است که در سایر نقاط دنیا نیز پیسی زیادی به بار آورده باشند؛ اما آنچه که مسلم است، هیچیک از ممالک گیتی به اندازه کشور ما و هم میهنان ستمدیده مان، از خطاها و خیانت های این دو زیان ندیده اند!

محترم مومنی

مقاله قبلیترامپ خواستار اخراج میلیون‌ها “مهاجر غیرقانونی” از آمریکا شد
مقاله بعدیشیرسیاه آلمانی در دستان رضا درمیشیان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.