آنچه که ما و میهن باستانی مان را، در نزدیک به چهار دهه گذشته، به روز سیاه نشاندند. فقط عامل بی خردی مردم فریبخورده ایران نبود. و این رویداد آکنده از آشوب و خشم علیه یک پادشاه ایرانساز، و حکومت سربلند او، بخشی از یک توطئه فرا ضلعی به حساب می آمد و می آید؛ که دشمنان متعدد ایران و ایرانی، ضلع های مهم این کثیرالاضلاع بزرگ و خطرناک را تشکیل داده بودند. از یک سو، دانشجویان کنفدراسیون دانشجوئی در آمریکا، از سوئی دیگر، روشنفکران تاریک اندیش داخل کشور، و از یک طرف، فشارهای بین المللی به حکومت پادشاهی پهلوی در دوران پادشاهی اعلیحضرت محمد رضا شاه پهلوی، از آن سوتر، فشارهای بسیار جدی حکومت دموکرات وقت آمریکا به شاهنشاه ایران، جهت رساندن سلاح های سبک و سنگین جنگی به مسلمان های فلسطینی، که هم اکنون این کار سودجویانه برای آمریکا، به دستور ارباب ینگه دنیائی جمهوری وقیح اسلامی، توسط این اهریمنان به انجام می رسد(جهت ادامه یافتن جنگ نزدیک به شصت ساله میان اسرائیل و فلسطین، بر سر اراضی اشغال شده ایشان(فلسطینی ها، که یهودیان با پرداخت کردن بهای افزون تر از نرخ اصلی آن زمین ها، آنان را چنان فریب داده بودند؛ که برخی شان، هر دو سه خانوار در یک خانه زندگی می کردند؛ تا با فروختن آن دو خانه ی دیگر به یهودیان سود بیشتری را میان خودشان تقسیم نمایند. و زمین ها و خانه های اعراب فلسطینی به وسیله یهودیان اسرائیلی به تصرف آنها در آمده بود. با تشکیل شدن کشور اسرائیل، وقتی که بعد از جنگ دوم جهانی، سازمان ملل متحد نیز به وجود آمد؛ کشور اسرائیل نیز مانند سایر ممالک گیتی از اعضای اصلی آن محسوب گردید. آنگاه فلسطینی ها متوجه کلاه بزرگی که بر سرشان گذاشته بودند شدند. از آن موقع تا کنون نیز جنگ میان آنها ادامه دارد. و برای آمریکا نیز واجد اهمیت می باشد که این جنگ نا برابر همچنان میان آنها برقرار باشد. به همین خاطر، و به دلیل خاموش نگشتن آژیر کارخانه های اسلحه سازی در آمریکا، آنها می خواستند و همچنان نیز مایل هستند، که این جنگ ادامه داشته باشد.)!
از سمتی دیگر، مخالفت های ضد بشری آخوند روح اله خمینی، با فصل هائی از انقلاب سپید چند گانه شاه و مردم، که خمینی آن اصول تثبیت شده در ششم بهمن سال هزار و سیصد و چهل و یک خورشیدی را، مغایر با قوانین بی اصالت عقاید اسلامی خودش می دانست(او و همفکران وی، با افکار پوسیده و متحجرشان)، داده شدن حقوق یکسان اجتماعی به زنان ایران با مردان جامعه، و دادن حق رأی به زنان ایرانی را، نمی توانستند تحمل کنند. سهیم شدن کارگران ایرانی در سود کارخانه ای که در آن کار می کردند را، خلاف اقتصاد اسلامی می دانستند. تقسیم شدن زمین های فئودال های مستبد، به کشاورزان بی نوائی، که فقط صدمات دهقانی آن زمین ها را متحمل می شدند؛ و اربابان و خان ها و مالکین ظالم آن زمین ها، سودهای کلان اش را به جیب می زدند را، و تعدادی دیگر از پیش بینی های میهن پرستانه آن پادشاه عادل و حقیقت بین را، که برای رشد ایران و همسوئی ایرانیان با مردمان دنیا را، نتوانست به خوبی درک و تحمل کند. و ایجاد شدن یک ایران کامل و آزاد را، که پادشاه ایرانساز در صدد آماده کردن پایه های آن بود را تاب بیاوردند. دلائلی بودند که بهمن شکوهمند سال چهل و یک را، با زهر خصومت و انتقامجوئی یک آخوند بی خرد و خودکامه، در بهمن سیاه و ایران ویران گردان سال شوم پنجاه و هفت، حل نموده و مضمحل کردند؛ تا انقلاب خونین و پلید اسلامی را پدید بیآوردند!
اما مهم ترین عامل چنین رویداد ایران براندازی، تمایل شدید حزب دموکرات آمریکا، بخصوص رئیس جمهور وقت آنجا، جیمی کارتر دغل بود؛ که به همراه تصویب شدن پنهانی ماده قانون فرو پاشیدن حکومت پهلوی در ایران، که در مجالس سنا و نمایندگان آمریکا تصویب گشته بود. این آرمان بزرگی بود، که از سالیان خیلی پیش تر از 57، طراحی و برنامه ریزی شده بود. چنین شد که آنها، هدف شوم و ضد بشری شان در مورد فروپاشی حکومت پهلوی، و قرار دادن کشور ایران در دست های ناتوان قشر مذهبی در ایران را، برای منافعی که برای شان داشت آماده و برنامه ریزی نمودند. تا با به کار بستن آن، به کشورهای دیگری که به لحاظ پیشرفته بودن، یا با ایران یکسان به شمار می آمدند؛ و یا پائین تر از ایران بودند؛ به طور غیر مستقیم هشدارهای سیاسی داده باشند!
آماده کردن خمینی ملعون برای فرستاده شدن به ایران، و به وجود آوردن بلوای آن انقلاب شوم و سیاه و ویرانگر، صدها هزار دلار برای حکومت وقت آمریکا آب خورد. اما هدفی که آنها دنبال می کردند، بسیار پر منفعت تر، از دوستی شان با شاه فقید ایران(که هیچگاه فریب شان را نمی خورد و به حرف شان اهمیت نمی داد)، و بودن آرامش در جهان، ساکت و بدون آشوب بودن منطقه خاورمیانه(به سبب حضور همان پادشاه فکور و سیاستمداری های مثبت و مؤثر او، در آرام نگاه داشتن منطقه، و به همان نسبت، جلوگیری شدن از هر ناآرامی در گیتی) بود!
سی سال از این سیه روزی ایرانیان می گذشت؛ که شخصیت دیگری از همان حزب دموکرات در آمریکا(حسین باراک اوباما) به ریاست جمهوری در کشور اش رسید. خیلی ها انتظار داشتند، که او هم در ایران، هم در منطقه، و هم در جهان تغییرات سودبخشی به وجود بیآورد. ولی تا کنون که فقط نزدیک به دو ماه از دور دوم ریاست جمهوری وی باقی مانده است. ملاحظه می کنیم که خطاهای پرزیدنت اوباما، اگر دست کمی از زمان جیمی کارتر نداشته باشد؛ از اشتباهات او بیشت نیز هست. اوباما با دفاع از روش دیپلماسی در همه زمینه های سیاسی، به ویژه در رابطه با مسأله مخالفت قدرت های بزرگ در دنیا، با فعالیت های هسته ای جمهوری ننگین اسلامی، کار را تا بدانجا کش داد. که سرانجام با به تصویب رسیدن توافق جامع میان مذاکره کنندگان نشست های مربوط به فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، و پذیرش ” برجام ” از سوی همگی شان، بیش از شش هزار میلیارد دلار از سرمایه های نقدی ملت ایران را، به سردمداران جنایتکار و زیاده طلب رژیم واپسگرای آخوندی در ایران دادند. و نوع زندگانی سخت و پر مصیبت مردم را، بدون بها دادن به آن، به وادی فراموشی سپرده اند!
خیانت های کارتر و اوباما، ممکن است که در سایر نقاط دنیا نیز پیسی زیادی به بار آورده باشند؛ اما آنچه که مسلم است، هیچیک از ممالک گیتی به اندازه کشور ما و هم میهنان ستمدیده مان، از خطاها و خیانت های این دو زیان ندیده اند!
محترم مومنی