وثیقه های میلیاردی »!!

0
419

چرا حکومت اسلامی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را می کشد ؟ ولی بعضی از آنها را ، با گرفتن وثیقه های میلیاردی از خانواده شان آزاد می کند ؟!

پرداخت کردن « ده میلیارد تومان » وثیقه از خانواده یک زندانی برای آزاد سازی عزیزشان از محبس رژیم آخوندهای حاکم بر میهن ما ، بیانگر چه حقیقتی از رسوائی های همیشگی سران تبهکار حاکمیت آخوندها و همدستان ظاهرا ایرانی آنها است ؟!

آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید ؟ چرا در پریود زمانی چند سال اخیر در میهن تان ، بر تعداد اسیران در زندان های مخوف جلادهای حاکم بر کشور شما افزوده می شود ؟!

شاید برای کسانی که توجه چندانی به رخدادهای اینچنانی در کشور خودشان را ندارند . این موضوع غیر عادی اهمیت چندانی نداشته باشد . اما برای آنهائی که با دغدغه های فراوان در رابطه با شرایط کنونی هم میهنان درونمرزی شان روزگار خود را می گذرانند ؛ و به طور پیوسته اخبار سرزمین شان را پیگیری می کنند . بسیار حائز اهمیت است تا که بدانند . چرا به گونه ای مستمر ، افراد بی گناهی در داخل کشور ایشان ، از سوی سردمداران حاکمیت خونخوار ملاها ، بدون خطاهای خیلی بزرگ ( البته در بیشتر مواقع هر کاری که با مصالح سران خودکامه رژیم مغایرت داشته باشد ؛ از نظر اشغالگران ایرانزمین خطائی بزرگ خواهد بود ؛ و منجر به کشته شدن آنها توسط سران بیدادگر رژیم می گردد . ) و این کار حربه ای است که جانیان حاکم بر میهن ما ، جهت پر نمودن جیب های بلند و گشاد « لباده شان » از آن غفلت نمی کنند !

مساله شنیع اعدام بی گناهان ایرانی توسط ملاها ، در حالی در حکومت آخوندها رایج گشته است ؛ که در بیشتر ممالک متمدن دنیا ، عمل وحشیانه و بری از خلق و خوی بشری « اعدام » دیگر رایج نیست و انجام نمی شود . و به طور قانونی مطرود گشته است !

اما سران رژیم دیکتاتوری اسلامی ، از همان آغاز به پا خیزی اخیر معترضان ایرانی نسبت به کنش های ددمنشانه و ضد بشری خودشان دریافته اند . که به زودی زوال حکومت ننگین ایشان در کهندیار ایرانزمین نزدیک و نزدیک تر می شود ؛ و به زودی باید که یا « جول و پلاس شاز » را جمع کنند و از کشور زیر سلطه خویش بگریزند . و یا تسلیم ملت سلحشور ایران بشوند ؛ و دست از حکومت استبدادی خویش بردارند !

به همین خاطر ، حیله گرانه در صدد اندوختن سرمایه های نقدی کلان برای خودشان می باشند . تا هنگام گریختن از ایران ، با دست پر از کشور بگریزند ؛ و با اندوخته هائی که در بانک های خارجی دارند . در ممالکی دیگر زندگانی مجللی را برای خود تدارک ببینند . تا از بقیه زندگی ننگین شان لذت کافی را نصیب خویش و خانواده شان بکنند !

آنها آسان ترین روش در ارتباط با تحقق بخشیدن به اهداف خودمحورانه و خشونت آمیز شان را ، که ایشان را زودتر به سر منزل مقصود اهریمنی شان برساند برگزیده اند !

بازداشت کردن بی دلیل مردم ایران ، و زندانی نمودن ایشان همان راهکار شیطانی آخوندها است . تا خانواده های اسیران خود را ، برای آزاد سازی عزیزشان ، وادار به پرداخت نمودن وثیقه های چند میلیارد تومانی به « قوه قضائیه » منفورشان بکنند . تا خویشتن را به ایده های غیر انسانی که دارند برسانند !

بدیهی است که خانواده های این محکومان به اعدام ، ناچار هستند از هر طریقی که برای شان میسر باشد . به تهیه نمودن این مبالغ بسیار سنگین و گزاف بپردازند . تا عضو عزیز خانواده خود را ، از خطر اعدام رها سازند و به کانون خانواده شان باز گردانند !

بعضی از هم میهنانی که با رسانه های پارسی زبان در خارج از کشور تماس می گیرند . با مطرح نمودن گلایه شان از ایرانیان برونمرزی از آنان می خواهند ؛ تا برای حل نمودن چنین معضلاتی که داخل میهن شان وجود دارند . جهت یاری رساندن به ایرانیان درونمرزی اقدام بکنند !

با علم به این مورد ، که بسیاری از ایرانی های ساکن در برون از مرزهای میهن مان ، همواره با تجمع در مقابل دفاتر نمایندگی های رژیم منحط آخوندی ( سفارت خانه های حکومت ملا ها ) در کشوری که اقامت دارند تجمع می کنند . تا به نیابت از سوی هم میهنان بی پناه خویش که در یوغ اسارت چنین حاکمیت مستبدی قرار گرفته اند . فریاد های دادخواهی را سر بدهند ؛ تا صدای عزیزان درونمرزی خویش را ، به دیگر مردمان جهان برسانند ؛ و دنیا را از بیدادها و ستمگری های سران خونریز حاکمیت منحط آخوندی آگاه نمایند . منطقی است که این حقیقت روشن را هم در نظر بگیریم ؛ که چنین مشکل بزرگی ، فقط باید در داخل کشور حل بشود . چون ضمن آنکه بیگانگان قدرتمند در جهان در هر زمینه ای ، ابتدا منافع خودشان را در نظر می گیرند ؛ و سپس اگر سودی در آن وجود داشته باشد ؟ به یاری مردم زیر فشار حاکمیت دیکتاتورها می روند. بنا بر این حقیقت آشکار ، نباید از بیگانگان انتظار هیچگونه کمکی را داشت . و از مبارزه با اشغالگران دست برداشت !

باید این واقعیت را هم در نظر گرفت ؛ که تعداد زیادی از برونمرزی های ایرانی ، امکانات مالی کافی ، جهت یاری رساندن به عزیزان رنجدیده درون کشورشان را ندارند . و برخی از ایشان هم ، نه به قدر کافی با قوانین سرزمینی، که به آن پناه برده و در آنجا به زندگی شان ادامه می دهند آشنا می باشند . تا در چنین شرایطی بتوانند ؛ برای یاری رساندن به هم میهنان خود در داخل کشور ، کمک های کارسازی را انجام بدهند !

آن دسته از برونمرزی های ایرانی هم ، که دست شان به دهان شان می رسد . به دلائلی که برای خودشان مهم است . نمی توانند در رابطه با کمک کردن به ایرانیان داخل کشورشان یاری رسان آنها باشند !

آنچه که تا کنون سرنگون شدن حاکمیت آخوندها را به تعویق انداخته است ؛ فقط عدم توانائی های مادی و معنوی ملت برون و درون مرزهای میهن مان نیست . اگر در موقعیت کنونی ، همه جوانب کار را در نظر بگیریم ؟ متوجه خواهیم شد که اساسا تحقق یافتن این امر مهم ، فقط و فقط در صورتی شکل خواهد گرفت ؛ که خود فروختگان خیانتکار ایرانی به سران انیرانی میهن مان ، مقصرترین کسانی می باشند ؛ که با خیانت های نیم قرنی خودشان به این ملک و ملت ، اسباب ادامه یافتن حاکمیت ابلیس در ایران کنونی را مهیا می سازند . تا با مزدوری شان برای اهریمن ، ضمن رساندن آسیب های فراوان به مردم رنجدیده کشورمان ، در صدد تهیه نمودن « مال و منال » بیشتری برای خود خیانتکارشان باشند !

تا چه شود ؟ تا هنگام سرنگونی خفت بار حکومت اهریمن در ایران اهورائی ، در التزام رکاب خامنه ای دجال و سپاهیان افسار گسیخته رهبر جلاد رژیم ، به خارج از ایران بگریزند و با پهن نمودن بساط نوکری و مزدوری شان برای این تازی تباران ، به همه نشان بدهند . که بازماندگان حقیقی حرامزاده از دوران سلطه چند صد ساله ( امویان و عثمانی ها و عباسیون ) در ایران اشغال شده به دست اعراب وحشی و بیابانگرد می باشند ؛ و کوچک ترین سنخیتی با ایران و ایرانی های اصیل و میهن پرست ندارند !

هر چند که این مزدوران رژیم پلید آخوندی ، درون « مرز همواره پر گهر » ایران هم زاده شده و رشد یافته باشند ؟ با خیانت های آشکاری که در کسوت بسیجی و سپاهی و حجاب بان و امثال چنین مشاغل خفت بر انگیزی به این ملک و ملت می کنند . حتی از سردمداران حاکمیت استبدادی آخوندی جانی تر و پلیدتر و کثیف تر و وحشی تر می باشند . و جایز است که همگی شان از سرزمین ایرانیان پاک سرشت و میهن پرست ، رهسپار دوزخ خیانت هائی که در حق ملت شریف ایران می کنند بشوند !

« دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست » !

مقاله قبلیکمک نظامی ۸ میلیارد دلاری بایدن به اسرائیل: تقویت توان مقابله با تهدیدات جمهوری اسلامی
مقاله بعدینتیجه برداشتن « لقمه ای » که هضم شدنی نیست!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.