واقعیتی چهار دهه ای نمایان شد؛ و بر تمامی جهانیان آشکار گشت! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
182

نزدیک به چهل و یک سال، از اشغال شدن میهن عزیزمان، به دست سردمداران ضد ایرانی رژیم منحط آخوندی می گذرد. از همان آغاز تا کنون، آنچه که کاملا بر ایرانیاران راستین آشکار بود. اما دشمنان ایران و ایرانی بر آن صحه نمی گذاشتند. همراهی کردن ها و هم سوئی گاهی پنهان و زمانی آشکار دولتمردان کشورهای قدرتمند اروپائی، با دست اندرکاران جمهوری پلید اسلامی بوده است؛ که به خاطر منافع اقتصادی ممالک خودشان، و سودهای میلیارد دلاری که در این خصوص نصیب شان می گشت. با حاکمیت استبدادی و جنایت پیشه ملاها در ایران، داد و ستد و همکاری های مختلف را داشته و انجام می دادند!

سرانجام بعد از اینهمه سال، اکنون که در اثر خودمحوری ها و زیاده طلبی های رژیم سر تا به پا خطاکار آخوندی در ایران، کارد به استخوان اکثریت مردم کشورمان رسیده، و آنان را جهت حق طلبی های آزادیخواهانه ی خودشان، به داخل خیابان های سراسر ایرانزمین کشانده است. همچنین با تمامی جنایاتی، که سران حاکمیت رو به زوال اسلامی در چهار دهه اخیر، و به ویژه در چند روز گذشته، نسبت به مردم به پا خاسته ایران نموده و می نمایند. برخی از اعضای اتحادیه اروپا، خوشبختانه به این حقیقت پی برده اند؛ که در تمامی این مدت طولانی، چه ظلم و ستم مضاعفی از سوی آنان، نسبت به شهروندان رنجدیده ایرانزمین شکل گرفته و به انجام رسیده اند؟!

به گزارش « دویچه وله » خانم « گوته لند » نماینده کشور سوئد در پارلمان اروپا، به این خبرگزاری گفته است: « ایران، موضوع جلسه هفته آینده ما درون اتحادیه اروپا خواهد بود. ما(اعضای پارلمان اروپا) قصد داریم. با خانم فدریکا موگرینی(ریاست سیاست خارجی این اتحادیه) صحبت بکنیم؛ و از او بخواهیم؛ که در این باره، به رژیم ایران فشار بی آورد. زیرا آنچه که اکنون درون ایران می گذرد. غیر قابل قبول است. اگر رژیم ایران در رفتار خود نسبت به مردم این کشور تجدیدنظر نکند؟ به روابط حکومت ایران با پارلمان اروپا لطمه خواهد خورد.» !

در حقیقت مفهوم سخن خیرخواهانه ایشان این است: اکنون وقت آن فرا رسیده، که اروپائیان، از سازشکاری با حاکمیت قدرت پرست و شرور جمهوری ملاها در ایران، و نیز همکاری و معاملات فوق تصور پر حجم و گرانبها با دولت های دون و بی کفایت آن دست بردارند؛ و در چنین شرایطی، که مردم حق طلب ایران، برای بیان آلام و دردها و مشکلات ناشی از حضور این دیکتاتوری محض در میهن شان به خیابان ها آمده اند؛ و در این رهگذر، تعداد زیادی از هم میهنان عزیزمان به ناحق کشته شده و چندین برابر شان نیز زخمی گشته و عده بی شماری هم در این رابطه دستگیر و زندانی گشته اند. دیگر هیچگونه سکوتی، از سوی هیچ مملکتی و هر نهاد بین المللی جایز و پسندیده نیست؛ که همچنان بر روی خطاهای بی شمار سران ددمنش این حاکمیت دیکتاتوری جلاد چشم فرو ببندند؛ و به آنان اجازه گستاخی های بیشتر نسبت به مردم تنها و بدون پشتیبان ایران را بدهند!

آنها(دولتمردان کشورهای اروپائی) اکنون باید از سازشکاری با سران جنایتکار جمهوری پلید آخوندی دست بردارند؛ و به هر طریق ممکن، به یاری مردم ایران بشتابند. زیرا در غیر این صورت، چنین حاکمیت اهریمنی، که ننگ همه بشریت است. بیش از پیش گستاخ می گردد؛ که در چنین شرایطی، نه فقط منطقه خاورمیانه، بلکه سراسر این جهان بزرگ، مورد تعرض های پیاپی اینها قرار می گیرند؛ و دنیا به چنان آشوبی کشانده می شود؛ که دیگر هیچ مدیریتی در هیچ سرزمینی از این گیتی پهناور، کم ترین کاری را نتواند انجام بدهد!

دست اندرکاران ننگین دامان و سیه دل این رژیم قدرت پرست و فرقه تبهکار، جهت بقای ننگین حاکمیت اهریمنی خویش، تمامی تلاش های شیطانی خود را به کار گرفتند. تا با راه اندازی یک جنگ فراگیر درون منطقه یا فراتر از آن، بتوانند سالیان سال بر کرسی قدرت در ایران تکیه بزنند؛ و با شرارت های بی پایان خود در همه جا، قدرت ظاهری خویش را به نمایش بگذارند!

از آنجائی که در این رابطه تیرشان به سنگ خورد و نیرنگ شان کارساز نگشت. بر آن شده اند، که با راه انداختن تشنج بیش از حد درون کشور، بلوای جدیدی را بر پا کنند. تا که شاید به این وسیله بتوانند؛ پای برخی از کشورهای دیگر، به ویژه آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و امارات را، به میان این معرکه بکشانند؛ تا همچنان بر سر قدرت ظاهری خویش، که در باطن پشیزی هم نمی ارزد باقی بمانند!

از اینرو، با سه برابر کردن بهای بنزین در ایران، و سخت تر نمودن نحوه ی زندگانی مردم کشور، بر آن گشته اند؛ که در این برهه زمانی، قصد پلید شان را به مرحله اجرا بگذارند؛ و نتیجه ای را که در نظر داشته و دارند را، با عملی نمودن نقشه شوم شان تحقق ببخشند!

با توجه به چند حقیقت روشن، بنزین و مصرف روزانه آن در ایران کنونی، در حقیقت ابزاری مهم جهت تامین درآمد روزانه برای تعداد بی شماری از مردم ایران است. برای کسی که با دهها رنج و سختی توانسته، از جائی(بانکی یا یکی از صندوق های قرض الحسنه) وامی بگیرد؛ و با آن یک مینی بوس دست دهم بخرد. تا که با انجام دادن سرویس روزانه چند مدرسه، بتواند هزینه زندگی خود و خانواده اش را تامین نماید. برای فردی که از دوست و فامیل و آشنا پول قرض نموده، تا با آن یک اتومبیل کهنه بخرد؛ که هنگام رفتن به محل کار خود، و زمان بازگشت به خانه اش، به مسافرکشی بپردازد؛ تا به این وسیله بتواند، که کسری بودجه خانواده اش را تامین و تکمیل نماید. سه برابر شدن نرخ یک لیتر بنزین، یعنی سی برابر شدن غم و غصه او، که با چنین تغییر ناگهانی در بهای بنزین، همه امید و دلخوشی اش را از دست می دهد؛ و کاملا مستاصل و درمانده، نمی داند که با بنزین لیتری سه هزار تومان، چگونه برای کاری که با وسیله نقلیه خویش به انجام می رساند؛ و دست کم در طول ماه به بیش از پانصد لیتر بنزین نیاز دارد. از این پس چگونه به این مهم بپردازد؟!

بهای پانصد لیتر بنزین به ازای لیتری سه هزار تومان، می شود یک میلیون و پانصد هزار تومان پول رایج مملکت، و این بدان معناست؛ کسانی که بیشتر درآمد ماهیانه شان را، از این طریق به دست می آورند. چنانچه در ماه دو میلیون تومان هم کسب درآمد نموده باشند؟ دست کم بیش از هفتاد درصد از درآمد ماهیانه خودشان را، می بایست جهت خریدن بنزین مورد نیازشان هزینه کنند. اینها چگونه خواهند توانست، که با سی درصد بقیه، سایر مخارج ماهیانه ی زندگی خویش را نیز تامین کنند؟!

رؤسای تیره دل و پلید اندیش رژیم خونخوار آخوندی، و صدالبته خود مقام عظما، به وضوح می دانستند؛ که طرح کردن و به اجرا گذاشتن این موضوع، موجب به پا خیزی مردم کشور می شود. سپس آنها می توانند؛ با عملی نمودن طرح مزورانه دیگری، مانند پرداخت نمودن یارانه شصت میلیون تن از مردم کشور، که استحقاق دریافت کردن این کمک های دولتی را دارند؛ به اهداف پلید خویش رخت تحقق یافتن بپوشانند!

پرداخت کردن مبلغ چهل و پنج هزار تومان، به شصت میلیون تن افراد مورد نظر، حدود دویست و هفتاد میلیارد تومان در ماه می شود. اما، با سه برابر گران تر فروختن بنزین به همین مردم، بیش از دو برابر این مبلغ هنگفت را از جیب های این مردم ستمدیده در می آورند. که آن را، جهت رساندن خودشان به مطامع شخصی خویش، در سوریه و عراق و لبنان و یمن هزینه کنند!

داخل مملکت شورش به پا نمایند؛ و به این وسیله خارجی ها را به دخالت تشویق کنند. تا به این وسیله حیله ای دیگر، جهت بروز یک جنگ فرسایشی را فراهم بی آورند. تا در این رابطه و با تحت تاثیر قرار دادن مردم میهن پرست ایران جهت دفاع از مملکت خودشان، بر طول عمر رژیم سفاک و طماع و جانی اسلامی اهریمنی شان بی افزایند! از احساسات میهن پرستانه مردم ایران به نفع خودشان سوء استفاده بکنند!

امید که مردم با هوشیاری به این نیرنگ های جنایت پیشگان جمهوری واپسگرای آخوندی پی ببرند. تا با ادامه دادن به خیزش میهن پرستانه خودشان، جلوی رسیدن این گروه فاسد و دزد و جنایتکار به آرمان های ضد بشری ایشان را بگیرند!

محترم مومنی

مقاله قبلیشهروندان معترض عراقی با تظاهرکنندگان ایرانی احساس همبستگی می‌کنند
مقاله بعدیگردهمایی در کلن در ابراز همبستگی با معترضان ایران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.