دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
پيماني كه سه كشور روسيه، بيلاروس و قزاقستان امضاء كردند و بر اساس آن ييوندي جديد را با نام “اتحاديه اوراسيا” (به مثابه بديلي در مقابل اتحاديه اروپا) معرفي كردند، واقعه اي است بسيار مهم كه مي تواند در صورت حركت در مسيري درست موجب هويتي جديد از كشورهاي منطقه شكل دهد، رشد و پيشرفت كشورهاي عضو را بدنبال داشته باشد و رقيبي جدّي در كنار اتحاديه اروپا باشد و در آن گاه نقطه عطفي تاريخي براي منطقه و حتي جهان خواهد بود.
البته كشورهاي عضو و به خصوص روسيه نبايد از ياد ببرند كه اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي كمونيست بسياري نيز در گذشته اتحاديه هاي قدرتمندي تشكيل داده بودند، اما به جز بعد هويتي در هيچ زمينه ديگري موفق نبودند و نبايد كشورهاي اتحاديه اوراسيا اشتباهات آنان را تكرار كنند و در دام مشابه اي بيافتند. نخست بايد توجه كنند كه اين اتحاديه زماني موفق است كه بر عليه اتحاديه اي ديگر نباشد (اتحاديه اروپا) گرچه مي تواند رقيب اتحاديه هاي ديگر باشد. دوم اتحاديه نبايد در حد بعد سياسي فرو كاسته شود يا ابعاد سياسي و امنيتي بر ساير ابعاد آن تسلط يا اشراف داشته باشد. اينها از علل اصلي شكست بلوك شرق سابق بودند. سوم اين اتحاديه فرصت خوبي است تا كشورهاي عضو سيستم مديريتي جديدي را تجربه كنند: “سيستم مديريتي غيرمتمركز”. سيستم مديريت متمركز از اصلي ترين دلايل فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي اقماري كمونيستي بود. اتحاديه اروپا يكي از موفق ترين اتحاديه هاي جهاني تاكنون نشان داده كه هر بعد از آن (اجتماعي، سياسي و فرهنگي و اقتصادي و غيره) نقشي متعادل بازي مي كند. به خصوص ابعاد اجتماعي و فرهنگي آن يكي از موفق ترين و متعادل ترين اتحاديه ها در تاريخ جهان را معرفي مي كند و مهمتر از همه، در حد دولت ها فروكاسته نشدند و از طريق مجلس و نمايندگان، مردم را نيز در كنار دولت ها وارد اتحاديه كردند. اتحاديه اورسيا نيز در صورتي موفق و قابل رقابت خواهد بود، كه “مجلس و نمايندگاني” داشته باشد كه با آراي مستقيم مردم كشورهاي عضو انتخاب شوند و مكمل دولت ها باشند. در كنار دولت ها و پارلمان، “جامعه مدني” ضلع سوم موفقيت هر اتحاديه اي براي قرن بيست و يكم خواهد بود. بايد امكان رشد ابعاد اجتماعي و فرهنگي را به كشورهاي عضوشان از طريق آزادي به جامعه مدني كشورشان داده و حتي تقويت شان را جدّي بگيرد و تنها در آن صورت است كه آن اتحاديه از دولت ها فراتر مي رود و به درون جامعه رسوخ مي كند و كارهاي بزرگي توسط جامعه مدني صورت مي گيرد كه از عهده هيچ دولتي ساخته نيست.
پوتين كه ابتكار عمل اين اتحاديه را نيز برعهده دارد، اميدوارم با عضويت داوطلبانه كشورهاي كوچك ديگري امكان رشد و بالندگي بيشتري به آن بخشد: خودمختاري هايي چون اوستياي جنوبي، آبخازيا و كشورهاي كوچك يا خودمختاري هاي ديگري كه تمايل داشته باشند. چون خودمختاري هاي مذكور پس از اعلام استقلال بسيار منزوي شده و دور افتاده اند و بايد كاري كرد كه مردم شان از بابت تصميمات دولتمردان متضرر نشوند و در قالب اتحاديه اي جديد هم هويتي جديدي كسب مي كنند و هم امكان تبادلات اقتصادي و تجاري افزون تري مي يابند و از انزوا و ركود بيرون مي آيند. كشورهاي ارمنستان و قرقيزستان نيز ابراز تمايل براي پيوستن به اين اتحاديه نشان داده اند و در حال بررسي آن هستند. اي كاش پوتين به جاي ضميمه ساختن شبه جزيره كريمه نيز آن را به مثابه يك خودمختاري در اتحاديه جديد مي پذيرفت. در آن صورت هم بقيه اوكراين را از دست نمي داد، هم از بابت تحريم هاي كشورهاي غربي متضرر نمي شد و روابط شان با آنان نيز خصمانه نمي گشت و هم تقريباً تمام كشورهاي اتحاد جماهير شوروي به اين اتحاديه اورسيا مي پيوستند، اما اينك اكثرشان مي ترسند تا به روسيه نزديك شوند، چون بيم آن دارند كه دستخوش جاه طلبي ها روسيه همچون شبه جزيره كريمه قرار گيرند. شبه جزيره كريمه واقعاً ارزش اين همه هزينه را براي روسيه نداشته و نخواهد داشت (آن هم وقتي مهمترين بندرش براي سال ها در اجاره روسيه بود) و آيندگان از آن به عنوان بزرگترين اشتباه استراتژيك روسيه ياد خواهند كرد. گرچه تصور مي كنم كه اينك ديگر براي هر گونه تجديدنظري پيرامون كريمه بسيار دير شده است.