هیچ کاسه ای زیر نیم کاسه نیست، اوباما بازی را به پوتین باخت!

0
166

بالاخره پس از گذشتن نزدیک به سی ماه از ماجرای ایستادگی مخالفان بشار اسد در مقابل او، سرانجام وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه، موافقت خودشان را برای پایان دادن به برنامه تسلیحات شیمیائی کشور سوریه، در یک چارچوب معین اعلام نمودند. بر اساس این توافقنامه، حکومت دمشق ملزم گشته که ظرف مدت یک هفته، فهرست کاملی از چنین سلاح هائی را که دارد ارائه بدهد!

در کنفرانس خبری روز شنبه 14 سپتامبر 2013 در ژنو، که سرگئی لاوروف و جان کری وزیران امور خارجه دو کشور آمریکا و روسیه در آن شرکت داشتند؛ در ارتباط با مسائل مربوط به رویدادهای اخیر کشور سوریه، و نیز موضوع توافق این دو کشور با تنظیم یک برنامه عملی، جهت ارائه شدن همه تسلیحات شیمیائی سوریه به جامعه بین المللی، و با کنترل سازمان ملل متحد، جان کری به طور مبسوط به تشریح این توافقنامه پرداخت و گفت ما ( روسیه و آمریکا) در باره مقدار و نوع تسلیحات شیمیائی رژیم اسد به ارزیابی مشترکی رسیده ایم؛ و متعهد هستیم جامعه بین المللی کنترل این تسلیحات را به سرعت به دست بگیرد.

در سخنان مشروح جان کری در این کنفرانس، اشاره شده که آنها(آمریکا و روسیه) موافقت کرده اند؛ که سوریه باید بی درنگ اجازه دهد، تا از کلیه مراکز چنین تسلیحاتی بازرسی شود؛ و این اقدامی است که به از بین بردن این سلاح ها در خارج از سوریه منجر خواهد شد. این برنامه می خواهد تا تمام تسلیحات شیمیائی و تجهیزات تولید کننده آنها، تا نیمه 2014 حذف گشته و یا کاملا برچیده شود!

جان کری گفت اگر این برنامه موفق شود، پیآمدهای گسترده خواهد داشت؛ او افزود: ” اگر ما بتوانیم به یکدیگر بپیوندیم، و برای موفقیت این چارچوب کار بکنیم؛ نه فقط جانهای زیادی را نجات خواهیم داد؛ بلکه تهدیدی را که متوجه منطقه است کاهش خواهیم داد؛ و یک معیار بین المللی را اجرا خواهیم کرد.” !

در اصل مثبت بودن این موضوع (انجام شدن کاری برای پیشگیری نمودن از رخ دادن عملیاتی مشابه با حمله شیمیائی به مردم سوریه)، تردیدی نیست که تهیه چارچوب موافقتنامه دو کشور روسیه و آمریکا، برای برچیده شدن مراکز تولید و نگهداری این سلاحها، و استفاده شدن آنها برای کشتار مردم بی گناه سوریه، هیچ جای سخنی نیست و کار بسیار شایسته ای هم می باشد. اما سخن اینجاست که تفاوت جانهای این تعداد افرادی که در حملات اخیر توسط دولت سوریه با سلاح شیمیائی به قتل رسیده اند؛ با جان صد هزار نفری که از آغاز اغتشاشات در سوریه تا کنون کشته شده و هستی شان را باخته اند چیست و چه فرقی با هم دارند؟ که این آقایان تمام دو سال و اندی گذشته را، خیلی جدی نگرفته و کشتار صدهزار انسان بی پناه، و آوارگی هزاران شهروند سوریه به کشورهای دور و نزدیک، و سایر بلاهائی که بر سر ملت سوریه آورده اند؛ را به وادی فراموشی سپرده اند؛ وهمه اشاره شان فقط به همین کشته شدگان اخیر شیمیائی شده توسط دولت سوریه است؟!

جز این نیست که موضوع فراتر از اینهاست که ما می بینیم و می شنویم؛ هیچیک از دو طرف امضاء کننده این توافقنامه، یک لحظه هم دلشان برای مردم سوریه و چگونگی سرنوشت ایشان و مملکت ایشان، نه سوخته و نه شور می زند. آنچه که همه فکر و احساس اینها را به خودش مشغول می دارد؛ دستیابی به منافع شخصی خودشان می باشد و بس!

برخی از کسانی که به چنین مسائلی توجه دارند؛ در باره این موضوع که دولتمردان کشور آمریکا، با چه شور و حرارتی برای اقدام به حمله نظامی علیه سوریه سخن می گفتند. و گرفتن تصمیم نهائی در این مورد را، میان خودشان به این سو و آن سو پاس می دادند؛ اظهار کرده و می گفتند: ” حتما کاسه ای زیر نیم کاسه اینها هست که مراد اصلی خودشان را آشکار نمی کنند.” باید خدمت این افرادی که چنین می پنداشتند عرض شود، دیدید که هیچ کاسه ای زیر نیم کاسه رئیس جمهور آمریکا و سناتورهای برجسته کنگره شان، که با آنهمه ژست های سیاسی، موضوع تصمیم گیری در باره حمله نظامی به کشور سوریه، و گوشمالی دادن به بشار اسد را به همدیگر پاس می دادند نبود؟!

آنچه که غیر از مسأله اسد و کشور و ملت آن تا کنون به نمایش گذاشته شده است، جلوه ظاهری قضیه دارندگان سلاح هسته ای و شیمیائی، و استفاده کنندگان از این ابزار جنگی بسیار خطرناک می باشد. حقیقتی که مسأله اصلی مورد توجه مخالفان ایشان با عملکردهای آنها می باشد؛ همینطور مورد نظر سایر قدرتهای جهان نیز بوده و هست؛ مربوط می شود به حکومت جمهوری اسلامی و سران قدرت پرست آن در ایران، که سر اژدهای دارنده چنین سلاح هائی است، که خطر وجودش صدها بار بیشتر از دم او که سوریه و رئیس جمهورش می باشد است. علت اصلی به طول انجامیدن گرفتن چنین تصمیمی هم، مربوط می شود به حمایت های کشور روسیه از این دو حکومت خطرآفرین، که در حقیقت با فروختن تجهیزات و مواد اولیه تولید چنین سلاح هائی به آخوندهای اشغالگر در ایران، و نیز به نوچه شان بشار اسد جانی در سوریه است؛ که البته هزینه های چنین معاملاتی، همگی شان به وسیله حکومت خودکامه و دولت بی کفایت اسلامی، و از سرمایه های ملی مردم ایران به روسها، که این کار را برایشان انجام می دهد؛ و وسایل مورد نیاز آنها را در اختیارشان می گذارد است؛ که البته همه هزینه هایش هم به وسیله جمهوری اسلامی به روسها پرداخته می شود. به همین دلیل هم، روسیه که قیمّ سران حکومت در این دو جمهوری، و جلب نظر رئیس جمهور روسیه در ارتباط با نشاندن خامنه ای و اسد بر سر جایشان است!

دولتمردان کشور آمریکا، و چه بسا متحدان آنها در مسائل بین المللی، ناگزیر بودند که این مهم را اول از طریق ولادیمیر پوتین حل و فصل بکنند. بر همین اساس، موضوع را ” کش می دادند” تا بتوانند وی را جهت هم آوائی با خودشان در این قضیه همراه کنند. اما برای روسها که بهره مند شدن از پولهای کشور ایران که توسط آخوندها، و در ازای حمایتهای روسیه در اختیار دولت این کشور قرار می گیرد؛ دارای اهمیت بیشتری است!

و….. سرانجام مشاهده می کنیم، که آقای اوباما و مردان کنگره اش، قافیه را به پوتین باختند؛ و با نقشه ای که خود روسها کشیدند و می خواهند به نام مواجهه دیپلماسی با سوریه و اسد، با خود آمریکائیان به اجرا بگذارند؛ به انتهای چاه ناکامی سقوط کردند. زیرا با محو و نابود کردن تسلیحات شیمیائی در کشور سوریه، چندی بعد که آبها از آسیاب بیفتد، دوباره روسها شروع می کنند به گرفتن پول از آخوندها، و فروختن این تجهیزات و مواد اولیه به ایران و سوریه، ماجرا را دوباره تکرار بکنند. چون اگر مراجع بین الملللی در نظر داشته باشند، که همین کار را با جمهوری اسلامی هم انجام دهند؟ باز هم روسها متحمل هیچ زیانی نخواهند شد و دوباره در بازی بعدی هم برنده جایزه به کارگیری روشهای دیپلماسی، توسط یگنه دنیا در جهان خواهند شد!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلینسرین ستوده در نامه ای به روحانی، خواستار استیفای حقوق شهروندی اقلیت‌های مذهبی و بهاییان شد
مقاله بعدیپولانسکی در جشنواره‌ای لهستانی دیده شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.