آیا با این کلمه آشنا هستید؟ آیا به یاد می آورید، اگر به هر دلیلی داخل یک بیمارستان می شدید و بشوید؛ در جاهائی از کریدورهای آنجا، بخصوص داخل بخش هائی که بیماران بستری هستند؛ یک تابلوی کوچک که بر روی آن قاب عکسی قرار دارد، توجه کسانی را که به درون بیمارستان می روند را جلب می کند. در این قاب عکس، تصویر چهره یک پرستار زن دیده می شود، که انگشت سبابه اش(انگشت اشاره) را بر روی بینی اش گذاشته است. و زیر این تصویر نیز واژه بالا، یعنی ” هیس ” را که در کنار آن یک علامت تعجب(!) بزرگ نیز هست؛ کاملا درشت نوشته شده، تا که در معرض دید همه مراجعین به بیمارستان قرار بگیرد. و آنها با دیدن این تصویر حواس شان جمع باشد؛ که در اینجا کاملا سکوت را رعایت کنند!
تصور بفرمائید در چنین محیطی، که ایجاد آرامش برای بیماران آن از ضروریات اولیه است؛ به بهانه ماه محرم، و به منظور مستفیض نمودن بیماران محترم از برکات این ماه، نوار نوحه سرائی گذاشته بشود؛ تا بیمارانی که در آنجا بستری می باشند؛ از فیض محرم محروم نمانند. تا به یاد شهدای مظلوم کربلا، نوحه ای گوش بکنند و اشکی بریزند. همانطوری هم که در بستر بیماری هستند، با دست بر روی سینه شان بزنند؛ یا با کاردی که ملاقات کننده شان برای آنها میوه پوست کنده و در دهان وی گذاشته بود؛ فرق سرشان را به نیت قمه زدن خراش بدهد. تا به این ترتیب در مراسم عزاداری های محرم شرکت غیر مستقیم داشته باشند؛ و با شنیدن نوحه ای که از بلندگوهای بیمارستان برای ایشان پخش می گردد؛ قطرات اشکی هم نثار شهیدان صحرای کربلا بنماید!
آخوند محله شان می گفت: ” ای مردم، از اشک ریختن برای امام حسین غفلت نکنید؛ اگر کسی فقط چند قطره اشک برای سیدالشهداء بریزد؛ پس از مرگ اش، یکسره به بهشت می رود و نزد مولایش حسین به او ملحق می گردد.” بیمار بیچاره ای که با این شرایط نامساعد در بیمارستان بستری است؛ ناگزیر است، که همزمان با رسیدن صدای گوشخراش نوحه سرا، که با تصمیم نا به جای رؤسای بیمارستان، به گوش های او رسانده می شود؛ به جای گریستن برای حسین و علی اکبر و علی اصغر شیرخواره و قاسم داماد، و مصیبت هائی که از آن پس نصیب زینب و رقیه و سکینه و صغرا گردیده بود؛ چون مأموران یزید که برندگان آن جنگ قدرت پرستانه میان دو عموزاده قریشی بودند؛ خانواده حسین را که بازماندگان او به حساب می آمده اند؛ را با پای پیاده و نواختن بر چوب خیزران بر اندام ایشان، آنها را از عراق به شهر شام در سوریه کنونی برده بودند. باید به حال زار خودش گریه کند، که در چنین دیوانه خانه ای که به غلط نام بیمارستان بر آن نهاده شده مورد مداوا قرار بگیرد!
” بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین *** کاین اشارت زجهان گذران ما را بس ” !
قصد اهانت به هیچ کسی را ندارم، اما از وقتی که رپرتاژ یک گزارشگر در این باره را شنیده ام؛ آنقدر از هم میهنانی که به این بیمارستان ها می روند و باز می گردند، و هیچگونه واکنشی نسبت به آن از خودشان نشان نمی دهند عصبانی هستم که اندازه ندارد. بیمار بیچاره شما که کاری از دست اش بر نمی آید؛ شما که شکر خدا تندرست هستید و به ملاقات بیمارتان می روید؛ چگونه می توانید مصیبت عزاداری برای شهدای کربلا در بیمارستان را متحمل بشوید؟ چگونه به خودتان اجازه می دهید، که با وجود چنین متخصصانی(که شرکای آن بیمارستان ها نیز هستند) ؛ و به جای نجات دادن جان بیمار شما، با این کارهای ابلهانه و نامردمانه و خودپرستانه، جان بیماران بیمارستان را می گیرند؛ رو به رو بشوید و چیزی به آنها نگوئید؟!
میان آبرومندی و خفت پذیری فقط یک گام فاصله است. به مصداق بیت بالا، که جریان آب جوی را نشانه گذشتن عمر تعبیر می کند؛ شما هم به این نشانه روشن و گویا توجه نمائید. وقتی این پزشکان که بیشترشان شرکای این مکانها هستند؛ حتی یک لحظه آرامش را به این بی نواهای بستری در بیمارستان شان روا ندارند. وقتی به خودشان اجازه می دهند؛ که بر روی دیوارهای بیمارستان(چاپخانه های پول سازی و انباشتن اسکناس های درشت بر روی همدیگر)، تصویر ” هیس ” را بیآویزند؛ ولی خودشان به آن کمترین توجهی را نداشته باشند. چگونه حکومت و دولتی که اینها را، برای عذاب دادن به شما و بیمارتان ساپورت می کنند؛ را می پذیرید؟ چگونه برای گرفتن حق مسلم تان از این ناانسان ها، به پا نمی خیزید و احقاق حق نمی کنید؟!
آیا می دانید که گناه مظلوم بیشتر از ظالم است؟ اگر کسی که مورد ظلم واقع می شود، حق خویش را از ظالم نگیرد؛ تردیدی نخواهد بود، که شما فقط مظلوم نیستید؛ بلکه ظالم پرور هم می باشید!
محترم مومنی