مردم از این بلائی که سی و اندی سال است به سرمان آمده، هنوز عبرت نگرفته و چیز زیادی نیاموخته اند. اگر فقط به موارد عادی توجه کنیم؟ به مسائلی که به سبب ساده بودن و در دسترس ما قرار داشتن و در مقابل چشمان مان قرار گرفتن آنها، نیاز چندانی به موشکافی و دقت بیشتر ندارند توجه کنیم؛ به راحتی در می یابیم که حقیت چقدر به ما نزدیک بوده و ما آن را ندیده ایم؟!
بخوانید حکایت پیر فرزانه را که چه ساده و بدون پرداختن به فرع، چگونه اصل ماجرا را به سادگی زیاد برای ما بیان می کند. متن کوتاه این یادداشت آموزنده را، یکی از دوستان هنرمند من که از اهالی هنر نیز هست، و همه روزه ایمیل های جالب و آموزنده ای را از ایشان دریافت می کنم برایم ارسال کرده است. دریغم آمد که فقط خودم آن را بخوانم؛ از این رو مایلم که آن را به شما دوستان گرامی نیز منتقل نمایم. حتی اگر یک نفر از کسانی که این متن کوتاه را می خوانند، بتوانند پیام پند این پیر فرزانه را درک نموده و به دوستان خویش هم انتقال بدهد؛ هم ارسال کننده این ایمیل، و هم شما که آن را به دیگران نیز می رسانید؛ پاداش خدمت خودتان را گرفته اید.
در روزگارانی دور، غریبه ای وقت اذان ظهر وارد قریه ای شد؛ چون هنگام اقامه نماز بود، برای خواندن نمازش به مسجد آن روستا رفت. امام جماعت را دید، که فقط یک دست و یک پا داشت. که یک گوشش را هم بریده بودند؛ و یک چشمش را نیز از کاسه درآورده بودند!
از ریش سپیدی که در میان نمازگزاران نشسته بود، علت این که چنین مرد بدون دست و پا چشم و گوشی را امام مسجد آن قریه کرده اند پرسید.
آن پیرمرد فرزانه لبخندی زده و به آن مرد غریبه می گوید : ” راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم؛ دزدی کرد، دستش را بریدیم؛ گوش به خطا و یاوه سپرد، گوشش را کندیم؛ و چشم به نامحرم دوخت، چشمش را هم از کاسه درآوردیم. “!
مرد بیگانه طعنه ای زده و می گوید: ” با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کرده اید؟ “!
پیرمرد سری تکان داده و در جواب مرد گفته است: ” آخر، اگر جلوی چشم مان نبود، وقت نماز کفش های مان را هم می دزدید. “!
این حکایت نزدیک به حقیقت را (چون نمونه های مشابه این را خود در جامعه مان بارها دیده ایم)، بدان جهت برای شما می نگارم و به محضرتان می آوردم؛ که یادتان نرود چرا دزد و بز را در کنار هم نشانده اند؟ و امروزه روز که احمدی نژاد هم، که از سوی سید علی خامنه ای به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شده، و در کنار شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی نشسته است؛ دزدانی هستند که در مجلس بزها، ( مجمع تشخیص مصلحت نظام که به پندار من بیشتر نقش ” پارلمان جمهوری خبیث حکومت پلید اسلامی” را ایفا می کند)؛ نه فقط به گونه غیر مستقیم نقش نماینده رهبری در این شورا را بر عهده اش گذاشته اند؛ بلکه چون به میزان بلاهت و سفاهت وی آگاهند، او را در آنجا و در کنار رئیس مجمع نشانده اند؛ تا ضمن آن که بدعت جدیدی را در مبانی حکومت ننگین شان ایجاد می کنند (مأموریت دادن رؤسای جمهور پس از تمام شدن دوره ریاست شان بر قوه مجریه در مجمع تشخیص مصلحت نظام، جهت ادامه فعالیت های سیاسی او)، همواره فردی که به خواست رهبر عمل بکند، در این مجموعه حضور دائمی داشته باشد!
شایسته است که ما مردم، از رخ دادن چنین اموری با ساده انگاری عبور نکنیم؛ بلکه بیش از پیش بیاموزیم و عبرت بگیریم، که میهن عزیز ما در دست چه کسانی گرفتار آمده ؛ و وظیفه ایرانیاری ما چه مسؤلیت بزرگ و خطیری را بر عهده ما قرار داده است؟!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی