همین « امر به معروف و نهی از منکر » ریشه ی حکومت تان را می خشکاند! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
275

همه موجودات هستی، بنا بر یک برنامه تنظیم شده توسط آفریدگار یکتا، از میلیاردها سال پیش به این جهان می آیند و می روند. نه آمدن ما با خواست خودمان شکل می گیرد؛ و نه رفتن مان بنا بر تصمیم ما جامه عمل می پوشد. این امری نیست که آدم ها خودشان برای خویشتن تعیین کنند و به آن گردن بنهند!

اما مورد مهمی که وجود دارد این است؛ که افراد به آدم بودن خود بسنده نکنند؛ چون که ادامه چرخه هستی با انسان گشتن و در همین مقام ماندن مردمان دنیا ارتباطی ناگسستنی دارد!

برخی از ساکنان این جهان فانی، با کرامات نیک خلق و خوی انسانی شان، در دوران زندگانی خود چنان در این دنیا زندگی می کنند، که آمدن و رفتن شان را نزد همنوعان خود آنگونه معنادار جلوه می دهند؛ که حتی اطرافیان و باورمندان به داشتن نام نیک و سجایای اخلاقی انسانی، ایشان را الگوی مناسبی برای رهروان مسیر پیروزی و خوشبختی بر می شمرند!

برعکس، در میان بعضی از همین مردمان جهان، آدم نماهائی نیز در این گیتی پهناور وجود دارند؛ که نه مقام انسانیت را درک می کنند و می شناسند؛ و نه حتی انسان بودن را سر لوحه کنش های حیاتی خودشان قرار می دهند. با وجود چنین موجوداتی است، که هم مفهوم انسانیت معنای اصلی خودش را از دست می دهد؛ و هم خود آدمیت نیز خدشه دار می گردد. آنگاه در چنین حالتی است، که فجایع بی شماری در میان نسل بشر اتفاق می افتند؛ که افراد به واقع آدم و انسان صفت را نیز دچار مشکلات فراوان و بی انتها می سازند!

در میان ساکنان این جهان آکنده از رمز و راز، شاهد حضور افرادی هم می باشیم؛ که نه بوئی از انسانیت به مشام آنها رسیده است؛ و نه می توان آنان را در جرگه آدم های معمولی قرار داد!

متاسفانه حدود نیم قرن می گذرد، که قشر نسبتا بزرگی از اینگونه افراد نه آدم و نه انسان، با به وجود آوردن حکومتی ظالمانه و ستمگر و نا شایست در ایران، اساس هرگونه نامردمی های شیطانی را، در جای جای میهن اهورائی ما گسترانیده و بنیان نهاده اند؛ که شالوده آنچه را که همچون ابزاری مفید برای انسان سازی و پرورش آدم های درستکار و نیکو سرشت لازم می باشد را هم مسدود نموده اند!

به همین خاطر و به دلائلی متعدد، اگر ملت شریف ایران از همین مرحله، پیشاپیش جلوی زیان را نگیرند؟ دیری نخواهد گذشت، که باید مانند « عطار نیشابوری » بیان کنیم : « دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست » !

اخیرا ستاد « امر به معروف و نهی از منکر » رژیم دروغپرداز آخوندی دسته گلی به آب داده است؛ که حتی مطبوعات داخلی کشور از جمله « فرهیختگان » متعلق به علی اکبر ولایتی مشاور خامنه ای نیز، با عنوان « به امر به معروف رحم کنید » نسبت به امر انتخاب روح الله مؤمن برای دبیری ستاد امر به معروف و نهی از منکر اعتراض کرده است !

این روزنامه نوشته: انتصاب و انتخاب فردی با موقعیت دبیری امر به معروف و نهی از منکر، مستلزم در نظر گرفتن دو مؤلفه اخلاق و عقلانیت ریاست. عبور از چهره ای مانند هاشمی گلپایگانی و تندروهای افراطی اش، که داد قشر مذهبی را هم در آورد امیدوار کننده بود. انتظار می رفت حد اقل در انتصاب بعدی، فردی انتخاب شود؛ که کاستی های هاشمی گلپایگانی را نداشته باشد. عقلانیتش شکاف را کم تر کند، و اخلاق مداری او در مقام دبیر ستاد امر به معروف، نظرات مختلف دیگر با خاکستری ها را جذب کند. » !

این روزنامه در ادامه مقاله اش افزوده است: « نیاز بود کسی انتخاب شود، که آثار مخرب به جا مانده از انتصاب قبلی را هم پاک کند؛ و هم با رویکردی جدید نسبت به فریضه دینی و سیاسی و اجتماعی امر به معروف، پویائی و دغدغه مندی این ستاد را نسبت به مسائل مردم نشان بدهد. اما در کمال تعجب، کسی انتخاب شد، که قصه ای از بارداری با دو « گیگ » اینتر نت را با جدیت تمام، در مقابل انظار عمومی و رسانه ملی هم مطرح کرده، و برای عدم برقراری تماس تصویری رایتل، با مراجعه به دفاتر مراجع تقلید دست به دامن چهره های دینی شده است. » !

به نظر نشریه « فرهیختگان » همین دو مورد نشان می دهد؛ که ستاد امر به معروف و نهی از منکر تهران، نه تنها قرار است با دست فرمان دبیر قبلی خود پیش برود؛ بلکه باید منتظر بمانیم و ببینیم، چگونه یک چهره دیگر می تواند بار دیگر، دین و مذهب را در مقابل ملزومات زیستن انسان عصر جدید قرار بدهد؟ و چگونه می تواند با یک انتخاب نادرست، شکاف میان مردم را بیشتر کند؟ » !

خواندن و دیدن و شنیدن چنین موضوعاتی، که هم خواننده و بیننده و شنونده را عصبانی می کند؛ و هم به ما یادآوری می نماید، که از این حضرات نا انسان اما دینزده بپرسیم: آیا در زمان حکومت ایرانساز پهلوی هم « ستاد امر به معروف و نهی از منکر » در کشورمان داشتیم؟ که مردم با هر عقیده و دین و مسلک و مذهبی، با صلح و صفا و در کمال انسانیت در کنار همدیگر زندگی و کار می کردند؟ بدون آنکه « این » ریشه « آن دیگری » را از بیخ و بن بر کند؛ و یا افرادی مغرض و متدین نما در همه جا، در ارتباط با نوع پوشش و دیگر کنش های اختیاری دیگران به آنان تذکر بدهد؟ !

اصولا چنین خزعبلاتی در میان مردمان سرزمینی، که میهن شان دارای قانون اساسی است؛ و زمینه های تربیتی در میان اقشار مختلف جامعه، کم ترین ارتباطی با مسائل مربوط به گرایش های دینی آنها ندارد. تاسف بر انگیز است، که اهل قلم و فرهیختگان آن دیار، به جای بالا بردن سطح آگاهی های مردم نسبت به آنچه که در محیط زندگی آنها می گذرد. و اشاعه روال صحیح انسان مآبی و فرهنگ آفرینی و بالا بردن سطح آگاهی های مردم جامعه، اوقات گرانبهای خود و مخاطبان خویش را، با ارائه پند و اندرزهای « صد من یک قاز »( قاز = پائین ترین واحد تومان، که پول رایج در دوران قجرها بود ) تلف نماید؟!

در ارتباط با چنین پندارهای غیر متعارف در بین برخی از هم میهنان درونمرزی مان، لازم می دانم که از ایشان بپرسم: آیا شما ابتدا « ایرانی » هستید یا « مسلمان » ؟ اگر ایرانی هستید؟ گهگاه به تاریخ درخشان میهن باستانی تان مراجعه بکنید تا که در یابید. در این خطه باستانی و پهناور، که پیشینیان ما آغازگر تمدن بشری در دنیا بوده اند. زنان و مردان این سرزمین، همواره در کنار یکدیگر کار می کرده اند؛ بدون آنکه در مورد آزادی های فردی و اجتماعی خودشان، نسبت به یکدیگر اساعه ادب بکنند. یا به خود حق تذکر دادن به دیگران را بدهند!

بر ما چه می گذرد،؟ که در معابر عمومی حتی درون اتوبوس و مترو و……. ، مزدوران حاکمیت تازی تبار آخوندی اسلامی به خودشان حق می دهند؛ که به وضعیت پوشش و نوع رفتار دیگران معترض باشند و به آنان تذکرات اخلاقی بدهند؟!

بر ماست، که بدون اهمیت دادن به تذکرات ابلهانه انیرانی های ایرانی نما، آنچه را که خودمان صلاح می دانیم بپوشیم و بگوئیم و انجام بدهیم. اگر می خواهیم به توصیه پادشاه راستین و قانونی و بر حق میهن مان، اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی سوم، جهت آزاد سازی خود و کشور عزیزمان از یوغ استبداد آخوندی، نا فرمانی های مدنی با همین بی توجهی ها به قوانین ضد بشری رژیم مستبد آخوندها شکل خواهد گرفت؛ و با استمرار یافتن چنین حق طلبی های انسان مآبانه ای، نوکران جیره خوار حکومت ننگین خامنه ای، بیش از این به خودشان اجازه تداخل در امور آحاد ملت ایران را نخواهند داد!

سکوت بی موقع و بی جای ما، به اشغالگران میهن مان فرصت می دهد؛ که جوانان ما را به دلیل شرکت در میهمانی های مختلط دختران و پسران ایرانی، آنها را از بام های محل سکونت شان به پائین پرت کنند و بکشند. سپس جهت دادن اجساد جان باختگان به پدران و مادران این قربانی های نا کام، مبالغ میلیاردی از آنان بگیرند و تهدیدشان هم بکنند!

« مرگ یک بار و شیون هم یک بار» زیرا: « چو می بینی که نابینا و چاه است *** اگر خاموش بنشینی گناه است » !

مقاله قبلیاعدام ۳۵۴ نفر در نیمه نخست سال جاری میلادی توسط جمهوری اسلامی
مقاله بعدیلانۀ گنجشک‌های واجا در آلمان، خاموشی و بی انگاری تا کی؟ قسمت شانزدهم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.