هاشمی رفسنجانی موضوع ” ولایت فقیه ” را زیر سؤآل برد!

0
177

 رفسنجانی گفته است: ” نمی توان کشور را با برخی روایات هزار و چهارصد سال پیش اداره کرد. “! رئیس تشخیص مصلحت نظام، در سخنان خود در همایش ” اجتهاد در دوره معاصر ” به لزوم تشکیل شورای فقها برای حل مسائل روز اشاره کرده است. رفسنجانی همچنین اظهار کرده: ” برخی از اموری که در حال حاضر وجود دارند؛ در هزار و چهارصد سال پیش وجود نداشته اند؛ و در نتیجه نمی توان جامعه ای را که تحت عنوان اسلام اداره می شود، با برخی روایات متعلق به آن دوره اداره کرد. “!

” بحث جایگاه ولایت فقیه و اداره کشور، بر اساس قوانین منطبق با اسلام، در بین روشنفکران دینی در سالهای اخیر رایج گشته است؛ تشکیل شورای فقها برای مسائل عمل مدیریت کشور است؛ که علمای اهل تسنن و تشیع، در دانشگاهها با آن همراهی کنند. “!

رئیس شورای تشخیص مصلحت نظام همچنین با زیر سؤآل بردن توانائی یک فرد در اداره کشور در حل امور گفته است: ” چطور فردی می تواند در طول یک دوره سی یا چهل سال تحصیل خود، حل این حقوق را که هر کدام دارای تخصص بزرگی است را بداند؟ لذا ما باید به سمت فقه تخصصی در یک حکومت اسلامی برویم. “

پیشنهاد تشکیل دادن ” شورای فقها ” از سوی هاشمی رفسنجانی، نباید ما را بفریبد؛ در قوانین فقه اسلامی، موردی به نام ” استحاله ” هست که توجه به معنای عملی آن، مفهوم تبدیل شدن بد به خوب را در ذهن آدمی متبادر می کند. جهت روشن تر شدن موضوع نظرتان را به این مثال جلب می کنم؛ در شرایط عادی بعضی چیزها در اسلام حرام و برخی دیگر حلال می باشند؛ چنانچه خوردن گوشت گاو و گوسفند و بز و شتر و بعضی از پرندگان حلال می باشند؛ اما بسیاری از حیوانات خوردن گوشت شان در دین اسلام حرام است و جایز نیست. مانند خوک، سگ و امثال اینها. اگر به طور مثال سگی یا خوکی در یک شوره زار بمیرد؛ پس ازگذشتن سالیان مدید، جسد آن حیوان که مردار نامیده می شود به خاطر ماندن در نمکزار به نمک تبدیل می گردد. در چنین حالتی به خاطر استحاله ای = تغییری، که در جسم او پدید آمده است؛ شرع مقدس!!! خوردن آن نمک را حرام نمی داند؛ هر چند که قبلا سگ یا خوک بوده باشد!

حالا کوسه مکار انقلاب، باز هم به کمک سران نادان حکومت جانیان آمده؛ قصد آن را دارد که کشتی به گل نشسته انقلاب شوم اسلامی را به ساحل نجات برساند. به این دلیل با ارائه پیشنهاد تشکیل شدن ” شورای فقها ” در مقابل حاکمیت ولایت فقیه که به صورت یک جانبه و با اختیارات نامحدود عنان اختیار همه چیز را در دست دارد؛ همه امور مملکتی را به دست این شورا بسپارد و با یک تیر چند نشانه را هدف بگیرد!

رفسنجانی با علم به این که اکنون ملک و ملت در شرایط همه جانبه بسیار بدی به سر می برند؛ و بسیاری از مردم ایران در اثر همین مشکلات تنفر شدیدی نسبت به کل حکومت، بخصوص به شخص خامنه ای به عنوان رهبر حکومت ولائی فقاهتی اسلامی دارند؛ با ارائه این پیشنهاد فریبنده و دغلکارانه، با به وجود آوردن ” شورای فقها ” ، بدیلی برای حاکمیت رژیم آخوندی خودشان بسازند و با این حیله هم مردم را با فریبی به این آشکاری گمراه سازند؛ و هم با قرار دادن سید علی خامنه ای در رأس شورای مورد نظر بیش از پیش برتری بدهند!

احتمالا خود خامنه ای را هم با دادن چنین وعده ای فریفته اند که اجازه داده تا چنین سخنانی از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به طور علنی مطرح بشود. اگر به فرض یک در صد خامنه ای را قبلا در جریان این امر قرار نداده باشند؟ مفهومش این است که خودشان هم از این حاکمیت به ستوه آمده اند و می خواهند با این ترفند، یکباره آب سردی بر اندام او بپاشند و با وارد آوردن چنین ضربه مهلکی بر او، جان وی را به خطر سکته ای ناگهانی تحویل بدهند و از شر حضور وی خود و حکومت شان را نجات بدهند!

از آنجائی که هاشمی با دوز و کلک خامنه ای را بر مسند رهبری نشانده، مأموریت حذف وی از این جایگاه را نیز خودش به عهده گرفته، تا در این رابطه با ارائه پیشنهاد تشکیل شدن ” شورای فقها ” ، رهبری جمهوری اسلامی را، به طور گروهی به دست مجتهدان جامع الشرایط بسپارند. سپس همین شورا تصمیم بگیرد که با پذیرفتن ایجاد روابط دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا، هم مسأله تحریمها را بی رنگ کرده و از میان بردارند؛ و هم آرام آرام با قبول متوقف نمودن فعالیت های هسته ای، باری دیگر دست مخالفان خودشان را برای فشردن دستهای خودشان جهت ایجاد دوستی مجدد باز بگذارند!

آنچه که مسلم است، ایران و حکومت اشغالگر آخوندی آبستن ماجراهای جدیدی است؛ که موجب می شود تا در قاموس رهبری جمهوری اسلامی، استحاله ای رخ بدهد؛ و جنازه نیمه جان رهبری کنونی را که حرام و غیر قابل استفاده شده است؛ در نمکزار ” شورای فقها ” به موردی حلال و قابل استفاده بدل بکنند. شرایط به صورتی است که خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد، ناگزیر است که به این استحاله تاریخی تن بدهد و از قله رفیع رهبری پائین تر بیاید و به آخوندها امکان ادامه حیات حکومت خودکامه شان را بدهد!

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیوزیر دادگستری: پرونده میرحسین موسوی و مهدی کروبی در شورای عالی امنیت ملی تحت بررسی است
مقاله بعدیدرخشش نهادهای دانشگاهی ایالات متحده در جایزۀ نوبل طب
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.