پس از ۳۵ سال کنگره ایالاتمتحده امریکا موفق به تصویب قانونی شد که از محل جریمه بانک فرانسوی پاریباس که به علت نقض تحریمهای ایران، سودان و لیبی حدود ۹ میلیارد دلار جریمهشده بود به هر یک از ۵۳ دیپلماتی که ۴۴۴ روز در تهران گروگان گرفتهشده بودند حدود ۴ میلیون و چهارصد هزار دلار غرامت پرداخت شود که معادل حدوداً روزی ۱۰ هزار دلار خواهد بود.
بحران گروگانگیری در ایران یا به تعبیر رسانههای دولتی ایران تسخیر لانهٔ جاسوسی، به دوران ۴۴۴ روزهای از دشمنی سیاسی-نظامی میان دولت انقلابی ایران و ایالاتمتحده آمریکا گفته میشود که در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ (برابر با ۴ نوامبر ۱۹۷۹) با حملهٔ تعدادی از فعالان دانشجویی موسوم به دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران آغاز شد (تیم گروگان گیر عبارت بودند از:ابراهیم اصغرزاده،محسن میردامادی،حبیبالله بیطرف،رضا سیفاللهی،رحیم باطنی،احمدرضا اسلامی،سعید حجاریان،معصومه ابتکار،عباس عبدی،کمال تبریزی،فروز رجایی فر،علیاصغر زحمتکش،محمد هاشمی اصفهانی،اکبر رفان،محمدرضا خاتمی،محسن امینزاده،رحمان دادمان، شمسالدین وهابی،وفا تابش،محمد نعیمیپور،حسین شیخالاسلام،احمد حسینی،حسین کمالی،محمد چمنی ) و با به گروگان گرفته شدن ۶۶ دیپلمات آمریکایی به یکی از عمدهترین بحرانهای بینالمللی تبدیل شد. این عمل که خلاف عرف دیپلماتیک و قوانین بینالمللی انجامگرفته بود، در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۹ (برابر با ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱) با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و ایالاتمتحده آمریکا پایان یافت. اسناد موجود و محرمانه مفاد بیانیه به این شکل بوده است که ایران با آزادی گروگانها موافقت و آنها را به آمریکا بازمیگرداند؛ایالاتمتحده داراییهای مسدود شده ایران را آزاد میکند؛ ادعاهای ناشی از گروگانگیری و مسدود کردن اموال حذف میشود؛ بدهیهای پذیرفتهشده ایران بابت وامدهندگان آمریکایی بازپرداخت میگردد؛ داوری بینالمللی جهت نظارت بر اجرای مفاد بیانه شرکت میکند؛ ایالاتمتحده متعهد میشود تمام اموال و داراییها منقول و غیرمنقول محمدرضاشاه پهلوی را به ایران بازگرداند. لازم به ذکر ست که تا به امروز تنها بند مربوط به آزادی گروگانها اجرا و هیچگاه مابقی مفاد قرارداد پیگیری نشد.
بحران گروگانگیری بزرگترین چالش دولت موقت انتصابی بود که به استعفای بازرگان و سقوط دولت موقت منجر شد، البته فراموش نکنیم دولت موقت بازرگان تنها به این دلیل توسط خمینی انتصاب شده بود که روحانیون هوادار او از مهارت مدیریتی لازم برای اداره دولت بیبهره بودند، مشتی اراذلواوباش فاقد دانش و توانمندی که به برکت حماقت عوام جنزده انقلابی، سیوهفت سال است، سواری میگیرند. دولت موقت، ائتلافی از ملیگرایان مذهبی و سکولار بود که بهرغم برخوردار بودن از برخی امتیازات مهم، به این باور و شناخت نرسیدند که باید زمینه پیشرفت ناسیونالیسم ایرانی را بهعنوان یک عامل سیاسی عمده در ایران پس از انقلاب فراهم کرده و از اوجگیری بنیادگرایی شیعه جلوگیری کنند. متأسفانه در وضعیت بلبشوی آن برهه زمانی که محبوبیت افراد به میزان «انقلابی بودن» و نه لزوماً منطقی بودن طرحهای آنان برای آینده بستگی داشت، دولت موقت در برقراری رابطه پایدار با اجتماع و استحکام پایههای مردمی عاجز بود. همزمان خمینی که از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود، زیرکانه به تقویت هواداران خویش در سازمان روحانیت و گسترش نهادهای تازه تأسیس انقلابی و دیوانسالاری دولتی اقدام کرد. اقدامی که نوعی دولت در دولت محسوب میشد. نهایتاً باخت با ناملیون مذهبی بود که توسط ترفندهای زیرکانه خمینی و اربابان هوشمندش، مجبور شدند دمشان را روی کولشان بگذارند و بهردیف متهمین تاریخمصرف گذشته و درجهیک خیانت به ایران بپیوندند. بحران گروگانگیری، برخی از رادیکالترین چهرههای بنیادگرایان را در مرکز عرصه سیاسی ایران قرارداد و صدای عناصر میانهرو را خاموش ساخت. متأسفانه ملیون از درک رابطه ساختاری موجود بین بحران گروگانگیری و جنگ قدرت در ایران ناتوان بودند.
نخستین تحریمات اقتصادی آمریکا در جریان همین گروگانگیری، علیه ایران وضع گردید. در حقیقت تصرف غیرقانونی سفارت ایالاتمتحده آمریکا و به گروگان گرفتن کارکنان آن به مدت ۴۴۴ روز، باعث پیدایش سالها دشمنی آمریکا علیه ایران، ازجمله قطع تمام روابط، ضبط و مصادره میلیونها دلار اموال ایران در خارج از کشور ازجمله ۱۲ میلیارد دلار سپرده در بانکهای آمریکایی که مسدود شد و بهرهای که در شرایط عادی به این پولها تعلق میگرفت، هیچگاه به ایران پرداخت نشد، وضع تحریمات علیه ایران و طرد ایران از جوامع بینالمللی شد که تا به امروز نیز ادامه دارد. البته اگرچه بهظاهر جیمی کارتر بهتزده بود و قادر به هضم این مسئله نبود که چرا درازای حمایت همهجانبه او و مهمتر از همه چکهای میلیون دلاری متعددش که برای خمینی فرستاده بود، انقلابیون نمکخورده و بهجای نمکگیر شدن، نمکدان را شکستند و اگرچه دور دوم انتخابات را به همین دلایل ابلهانه به جمهوریخواهها واگذار کرد، اما در حقیقت دموکراتها از این بازی نهایت استفاده را در برنامههای بلندمدتشان کردند و اصلاً دور از ذهن نیست که حمله به سفارت آمریکا در تهران در آبان ماه سال ۱۳۵۸، استراتژی کاخ سفید بود که توسط محمد موسوی خوئینیها به اجرا گذاشته شد. نمایش مسخرهای برای فریب همه، ميلياردها خسارات و محرومیتهای مستقيم و غيرمستقيم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالي ايران و عقب افتادن برنامههای خودکفايی اقتصادی و سازندگی “. تأثیر اقتصادی ناشی از محاصره و توقیف اموال ایران توسط آمریکا و متحدانش چنان بود که بعدها کارتر در کتاب خاطراتش نوشت: «اینقدر ایران ضرر کرد که گاهی دلم برای این ملت میسوخت». البته با مرور بر آن سالها، پیدا کردن پرتقال فروش، چندان سخت نیست.
اساساً ملتی که نمیاندیشد، بهتر از این نمیتواند بازی کند، انقلابیون زامبی، دانشجویان خط امام، چریکهای فدایی خلق، مجاهدین، تودهایها،…. هرگز نفهمیدند برای بازنده نشدن، ابتدا باید قواعد بازی را آموخت خصوصاً اگر رقیب، کهنهکار، آزموده و فرهیخته باشد. باشد که رستگار شویم.
پاینده باد ایران
سهیلا زرندی