خبرنامه ملّی ایرانیان؛ ششمین رویداد جانبی سودویند در حاشیه بیست وهشتمین نشست شورای حقوق بشر برگزار شد.
سازمان غیردولتی اتریشی سودویند که در سال 1979 بنیانگزاری شده است از سال 2009 دارای مقام مشورتی شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل متحد می باشد. سودویند به توسعه جهانی پایدار، حقوق بشر و شرایط کاری مناسب در جهان خود را متعهد می داند.
گزارش زیر توسط جناب حسین پناهی در اختیار خبرنامه ملّی ایرانیان قرار گرفته است.
در مورد گروه های اتنیک در مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر قید شده است که همه افراد بشر از نظر حیثیت، کرامت و حقوق با هم برابرند و بدون هرگونه تمایزی از نظرنژاد، رنگ، زبان، دین و هر عقیدهای حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارند.
ازاین رو در روز چهارشنبه ۱۸ مارس ۲۰۱۵ (۲۷ اسفندماه ۱۳۹۳)، در بیست و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، پنجمین رویداد جانبی با تدارک نهاد غیردولتی سودویند با موضوع «گروه های اتنیک در ایران» برگزار شد.
رویداد جانبی در مورد «گروه های اتنیک در ایران»، دکتر شاپور انصاری، نیما پوریعقوب، یوسف کر، فیصل مرمزی، امجد حسینپناهی و روحالله مرادی از سخنرانان این نشست بودند.
دکتر شاپور انصاری با بیان اینکه اعتقاد به جهانی بودن حقوق بشر دارد سخنان خود را آغاز کرد و فکر میکنم که ایران دچار یک بیماری با نام «آپارتاید فرهنگی» نه به دلیل رنگ پوست، بلکه به دلیل زبان هست.
او از نبود آموزش به زبان مادری گلایه کرد و گفت که در مدارس ایران حتی اگر کارتونهایی به زبان مادری در بین دانشآموزان وجود داشته باشد به شدت با آنان برخورد میشود.
این جراح قلب ۷۸ ساله ساکن آمریکا همچنین گفت که بنا به سخنان وزیر پیشین آموزش و پرورش بیش از ۷۰ درصد کودکانی که وارد مدرسه میشوند به زبان مادری خود صحبت میکنند و آشنایی چندانی با زبان فارسی ندارند.
«این عملکرد دولت باعث بروز یک بیماری روحی در این افراد میشود».
این به گونهای است که آذریها مورد شماتت و استهزا قرا میگیرند به خاطر زبان و لهجه خود، حتی در روزنامههای رسمی کشور یا بین نمایندگان مجلس نیز توهین به ترکها وجود دارد.
او همچنین به بسیاری از ترکهای بازداشت شده در ایران اشاره کرد که تنها جرم آنها این بوده که خواستار داشتن حق آموزش به زبان مادری بودهاند.
وی همچنین به واقعهای در ۵۰ سال پیش اشاره کرد که یکی از بستگان او از انتخاب اسم ترکی برای فرزند خود منع شده است.
دومین سخنران این بخش نیما پوریعقوب فعال حقوق بشر با پرداختن به وضعیت حقوق بشر در سیستان و بلوچستان گفت که مدارس کپری، فقر فراتر از حد تصور، ناامنی، بازداشتهای روزانه و اعدامهای دسته جمعی اولین تصاویری است که با شنیدن نام این استان به ذهن ما میرسد.
نیما پوریعقوب گفت که این استان بیشترین میزان اجرای حکم اعدام در ایران را دارا است که این اعدامها اغلب مربوط به جرایم مواد مخدر است. و این در حالی است که شمار زیادی از زندانیان سیاسی-عقیدتی محکوم به مرگ نیز از این استان هستند.
او با نام بردن از برخی از شمار اعدام شدگان توجه حضار را به نقض حقوق بشر در این استان جلب کرد.
بنا به گزارش فعالان حقوق بشری ۹ درصد از تعداد اعدامها و ۷ درصد از اعدامها در ملاعام در استان سیستان و بلوچستان انجام میشود. اما به روشنی میتوان دریافت که این آمار با آمار واقعی اعدامها تفاوت تفاوت بسیاری دارد.
از سوی دیگر آتش گشودن بر روی شهروندان بلوچ در نقاط مرزی و قتل آنها از سوی ماموران نیروی انتظامی و به ویژه سپاه پاسداران به امری عادی تبدیل شده است. این قتلها که به مانند قتل کولبران کرد در نقاط مرزی غرب کشور متاسفانه از دید فعالان حقوق بشر به دور مانده و تا کنون توجه لازم به آن نشده است.
به عنوان مثال یک نوجوان ۱۴ ساله و برادر ۲۰ ساله او توسط شلیک مستقیم نیروهای بسیج به ظن حمل قاچاق سوخت کشته شدند.
یا جاسم برماشیری با شلیک ماموران پاسگاه بمپور بر اثر اثابت گلوله به سرش کشته شد. او نیز مظنون به حمل گازوئیل قاچاق بود.
ما از استانی صحبت میکنیم که مرکز آن شهر زاهدان بنا به آمار رسمی دولتی با دارا بودن ۶۴. ۱ درصد جمعیت زیر خط فقر رتبه اول را در کشور دارد.
با توجه به آمار حسین شهریاری نماینده این استان، نرخ بیکاری در این استان بالای ۵۰ درصد است.
حلیمه عالی نماینده زابل در مجلس شورای اسلامی این استان را به دلیل بیکاری در حال خالی شدن از سکنه توصیف کرده است.
بنا به آخرین سرشماری کشور نیز ۳۲ درصد مردم این استان در بیسوادی به سر میبرند. مرکز آمار ایران نیز از بالاترین رقم ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در این استان خبر داده است.
مسوولان وزارت بهداشت نیز همچنان اعلام کردهاند که این استان دارای پایینترین شاخص امید به زندگی در ایران است.
شاید بتوان رابطهای بین این آمار فاجعهبار و احکام اعدام در این استان را به خوبی مشاهده کرد. من در این گزارش کوتاه قصد داشتم که توجه فعالان حقوق بشر را به منطقه سیستان و بلوچستان جلب کنم و بر این نکته تاکید کنم که آنچه که شاهدان عینی و فعالان اجتماعی همانند هدی صابر از این منطقه گزارش کردهاند نشان از فاجعهای خاموش است و ابعاد این فاجعه بر ما روشن نبوده و روشنگری در این مورد نیاز به فعالیت دو چندان دارد.
یوسف کر از مدافعان حقوق بشر در ترکمن صحرا سخنران دیگر این رویداد با اشاره به وضعیت محیط زیست، پایین بودن راندمان سواد و وضعیت حقوق بشری در منطقه ترکمن صحرا آخرین بخش این پنل را آغاز کرد و گفت که این منظقه از نظر شرایط جوی موقعیت مناسبی مانند وجود نزولات آسمانی دارد، اما به دلیل سومدیریت اکثر رودخانههای این منطقه رو به خشکی گذاشتهاند.
که این مساله به دامداری و کشاورزی در این منطقه نیز آسیب رسانده است و افزایش سدهای بتونی و خاکی در این منطقه را باعث کاهش سطح آبهای زیرزمینی و دلیل اصلی این بحران در منطقه ترکمن صحرا دانست.
او همچین در زمینه بحران سوادآموزی در این منطقه به عدم حق تحصیل به زبان مادری اشاره کرد.
فیصل مرمزی فعال حقوق بشر و دانشآموخته دانشگاه لندن او با اشاره به بازداشت دسته جمعی و کشته شدن ۲ تن از عربهای ساکن جنوب غربی ایران پس از یک مسابقه فوتبال خواستار فشار از سوی احمد شهید برای آزادی عربها شد.
این فعال حقوق بشر به وضعیت محیط زیست و ریزگردهای موجود در خوزستان اشاره کرد و گفت زندگی مردم این منطقه در خطر جدی قرار دارد. او به آلودگی محیط زیست در رودخانه کارون اشاره داشت و ادامه داد که آلودگی این آبها تاثیر بدی روی شرایط زیست محیطی و دامداری و کشاورزی در روستاهای سر راه این رودخانه خواهد گذاشت.
مرمزی از وجود یکی از سدهای این منطقه و احداث یک کارخانه نمک که شعاع حدود ۲۰ هزار متر مربع را به خود اختصاص داده ابراز نگرانی کرد و با توجه به خشکسالی در این منطقه و مجاورت با مرز عراق گفت: دولت مرکزی هیچ اهمیتی به زمین و کیفیت زندگی در این منطقه نمیدهد.
او همچنین افزود که دولت ایران در دو دهه اخیر زمینهای این مردم را به مناطق صنعتی تبدیل کرده است و هیچ نظارت و سازکار مناسبی برای جلوگیری از وقوع فجایع انسانی را در برنامههای خود نداشتهاند.
«مردم این منطقه دچار مشکل تنفسی شدهاند به دلیل گازهای موجود از صنایع نفتی در این منطقه».
و صنعت نیشکر در این منطقه یک تن گاز سمی به همراه مواد سمی دیگر تولید میکند که این باعث هر چه بیشتر آلوده شدن هوای این منطقه میشود و باید اضافه کنم که بیماری سرطان ۵۰ درصد افزایش داشته است.
ما از همه فعالان حقوق بشر تقاضا داریم که به این بحران انسانی در این منطقه توجه کنند.
امجد حسین پناهی، فعال حقوق بشر کرد مسئله اعدام در مناطق کردنشین ایران را یکی از مهمترین موارد نقض حقوق بشر در این مناطق خواند و گفت: «نقض حقوق بشر در کردستان به صورت مداوم و سیستماتیک هر ساله روبە افزایش است؛ از مهمترین دلایل مطرح شده، وجود «نگاه امنیتی» در کردستان بوده که زمینەی توجیه هرچه بیشتر اقدامات غیر قانونی و ارتکاب نقض حقوق بشر را فراهم کرده است.»
وی اضافه کرد که هماکنون بیش از ٢٠ فعال سیاسی کُرد به اتهام عضویت و یا هواداری از احزاب سیاسی کُرد، در دادگاههای انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شدهاند و حکم بیشتر آنها در دیوان عالی کشور نیز به تایید رسیده است.
در بسیاری از پروندههای محکومین سیاسی، مراحل قانونی و آیین دادرسی رعایت نشده، متهمان به وکیل و وکیل به پرونده دسترسی نداشته و اظهارات آنها در مراحل دادرسی مورد توجه قرار نگرفته است. در برخی از موارد، متهمان مدعی شدهاند که در زمان بازجویی، مورد آزار و اذیت و شکنجه فیزیکی قرار گرفتهاند. به گفتهٔ خانوادهٔ برخی از متهمانی که چنین ادعاهایی را حتی با نوشتن نامه از زندان مطرح کردهاند، قوه قضاییه تحقیقات مستقلی برای بررسی ادعاهای یاد شده انجام نداده است.
۱. حبیبالله لطیفی ۲. هوشنگ رضایی ۳. مصطفی سلیمی ۴. علی احمد سلیمان ۵. محمد عبدالهی ۶. بختیار معماری، ۷. سید جمال محمدی ٨. رضا ملازاده ٩. زانیار مرادی ١٠. لقمان مرادی ١١. عبدالله سروریان ١٢. انور رستمی ١٣. بهروز آلخانی ١۴. سید سامی حسینی
اینها از جملەی زندانیان سیاسی محکوم به اعدام کُرد هستند که حکم اعدامشان در دیوان عالی کشور به تایید رسیده است و هر لحظه امکان اجرای حکمشان وجود دارد.
همچنین در بخشی از سخنان خود به مسئله کولبران اشاره کرد و اظهارداشت: «برای کسانی که آشنایی کمتری به مناطق مرزی کُردستان دارند، ممکن است این پرسش پیش بیاید که چرا کارگران و زحمتکشان مناطق مرزی، تن به انجام کاری خطرناک و همراه با ریسک همچون کولبری میدهند؟ و چرا کاسبکاران مرزی همچنان به چنین کارهای پر مخاطره روی میآورند؟
واقعیت این است در شرایطی که بیکاری در استانهای کُردنشین غرب ایران، بالای ۶٠ الی ٧٠ درصد است و کارگران و زحمتکشان مناطق مرزی کمتر از هر نقطهٔ دیگر ایران، شانس کاریابی دارند؛ شمار زیادی از مردم این مناطق از سر ناچاری و به خاطر تامین حداقلی نیازهای حیاتیشان، به چنین کاری روی میآورند. آنها جانشان را به قیمت نان بر کف مینهند و کورهراههای صعبالعبور، میادین مین، کمینگاههای متعدد بین پاسگاهها و پایگاههای نظامی (را که هرکدام گذرگاه مرگی به حساب میآیند)، با دلهرهٔ وصفناپذیری پشت سر میگذارند و بار سنگینی را با هزار بیم و امید، ساعتها به دوش میکِشند تا بلکه از این طریق توانسته باشند امورات زندگی خود و خانوادهشان را بچرخانند.
آخرین سخنران این برنامه، روح الله مرادی با اشاره به کشته و زخمی شدن بسیاری از قشقاییها در حملات رژیم جمهوری اسلامی پس از انقلاب و فشارهایی که بر آنها وارد شد، گفت: «در حدود ۳۰۰ معلم قشقایی به عناوین مختلف یا اخراج یا مجبور به بازخرید اجباری خدمت خود گردیدند.»
وی در بخشی دیگر از سخنان خود از اقدامات سیاسی جمهوری اسلامی در محدود کردن قشقاییها انتقاد کرد.
روح الله مرادی برخورداری از حق آموزش به زبان مادری و همچنین دارا بودن رادیو و تلویزیون و روزنامه و کانونهای فرهنگی مستقل را از جمله حقوقی دانست که جمهوری اسلامی از گروههای اتنیک ایرانی سلب کرده است.
او در پایان سخنان خود اظهار داشت: “قشقایی از جمله اقلیتهای قومی ایران است که برهههای مختلف زمانی حاضر به جانفشانی در راه استقلال و یکپارچگی ایران بوده و میباشد. نقض سیستماتیک حقوق اساسی و حذف آنها از فضای سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایران میتواند پیامدهای نامبارکی داشته باشد.”