ارژنگ داودی زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در زنجیره نامههای خود از زندان، درباره تفاهمنامه اخیر ایران و کشورهای گروه ۱+۵ در لوزان سوئیس یادداشتی نوشته است.
این معلم و نویسنده زندانی در بخش اول از این نامه چهار قسمتی نوشته: «اینک که محاسبات حسین شیرهای و رهبر مافنگیاش بسیار غلط از آب درآمده، سوپاپهای اطمینان رژیم جنگ زرگری راه انداخته، آسمان ریسمان میبافند تا بلکه بتوانند به نفع باند سرگردنهداران به سرکردگی شیخ علی شیرهچی از خود جاخالی در بکنند! و برای حفظ ظاهر، کاسه کوزهها را بر سر طفلکیهای مزدور و مأمور در تیم «مذاکره کننده» بشکنند…»
در نامه دوم که توسط تارنمای همراه، کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به خبرنامه ملّی ایرانیان رسیده است، اشاره می کند که؛ «اینک نیز در غائله هستهای هم با وجودی که سر ملک و ملت، محکم به جدول فقر و فاقه کوبیده شد، اصلا ککتان نگزید؛ ولی به محض اینکه اساس این رژیم منحوس و متشکل از مشتی بیوطن را در خطر سقوط دیدید، از شیرینعقلیهای ایرانسوز دست برداشتید…»
ارژنگ داودی به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» است، هرچند اتهامات دیگری همچون نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسوولین نظام و روحانیون، توهین به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادایی «جین کوکان» برای ساخت فیلم مستند «ایران ممنوع» نیز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار خبرنامه ملّی ایرانیان قرار گرفته است که در پی میآید:
با یاد خدا
ایرانیان جهان؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم.
ایرانفروشی در دقیقه ۹۰
خردهفروشی یا عمدهفروشی!؟
صد رحمت به قاجار و قاجاریان
بازی بقا در وقت اضافه
مروری بر دو یادداشت روز کیهان
۱۵ و ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
حسین شیرهای:
«اسب زین کرده دادیم و افسار پاره گرفتیم!؟»
«دولت و تیم مذاکره کننده در تصمیم خود تجدید نظر کنند»!؟
برره بالا: رهبر از کیسه رمالی خود حکم حکومتی در بکند!؟
هممیهنان؛
آوردهاند که در ایام موسوم به قتلهای زنجیرهای و «کی بود کی بود من نبودم»های باند اوباش فقیه، خبرنگاری از یک چوپان لر در پشت! یکی از آخرین کوههای بختیاری پرسید که: آقای چوپان «نظرتان راجع به قتلهای زنجیرهای چیست؟» چوپان بلافاصله جواب داد که: «ای بابا در اینجای پرت و دورافتاده، من از کجا بدونم که این جنایتها!؟ رو کی مرتکب شده، فقط همینو میگم، خدا کنه هر کی این غلطها رو کرده دست چپش!؟ هم مثل دست راستش علیل بشه!؟»
آهای حسین شیرهای ملیجک عزیز کرده؛
آهای سوپاپهای ریز و درشت اطمینان؛
ما میهندوستان خوب میدانیم که شما اهالی باند بیوطن فقیه، بدون حتی یک استثنا، آنقدر بیچشم و رو هستید که وقاحت در برابرتان رنگ باخته و رذالت برایتان لنگ قرمز! پهن کرده است. حال که پس آن همه هارت و پورتهای توخالی، توو زردتر از همیشه و حتی بسیار ریغوتر از رهبران کره شمالی ظاهر شدهاید، چرا صغری کبری میبافید؟ کی میخواهید از رو بروید!؟ سنگ پای کدام جهنم-دره هستید که به سنگ پای قزوین، پشت سر هم این همه سور میزنید!؟
هرگز از یاد نمیبریم بعد از آنکه خمینی هندی که در هنگام ورود به ایران با وقاحت تمام گفته بود: «هیچ احساسی ندارد!؟» مدت زیادی نگذشت که دوباره چشم تووی چشم ملت بهپاخاسته ایران، بدون ذرهای شرم و حیا، رک و پوست کنده گفت: «اگر ۳۶ میلیون بگویند بله، من میگویم نه!؟»
ولی هنگام که سنبه اربابان آمریکایی و انگلیسیتان از آرمانهای بر باد رفته ایرانیان ملا و مکلا-زده! پر زورتر از آب درآمد، عاقبت جام زهر را لاجرعه سرکشید. دیدیم که چه زود دق-مرگ شده به درک واصل گردید. اینک نیز شیخ علی عراقیالاصل به تأسی از آن امام هندیالاصل میتواند خیلی راحت بگوید: «اگر ۸۰ میلیون بگویند نخور!؟ من این تغار بدتر از زهر را تا ته!؟ و تا قاشق آخر لیس میزنم.»
آهای حسین شیرهای؛
چرا رهبر بیوجودتان با همان وقاحت ذاتی و همیشگیاش، رک و پوست کنده اعلام نمیکند که چون علیل و ذلیل است، اربابان قدر قدرت، او را مورد التفات و عنایت ویژه قرار داده، امر فرموده! اجازه دادهاند که قاشق به قاشق و فاز به فاز! نیش جان نالایق بنماید.
حقیـقت آنکه در دهه سیاه ۶۰ نیز تا آنجا زیادهخواری! کردید که امام هندیتان در جواب اعتراضات بهحق مردم نسبت به ادامه جنگ ویرانگر و بیحاصل، رسما گفت: «ما تا آخر ایستادهایم» و بلافاصله شما نوچههای بیسر و پاتر از او، ما مخالفان «شروع و ادامه» جنگ را به صلابه بسته به خاک سیاه نشاندید. ولی عاقبت پس از ۸ سال خرابی و ویرانی، بالاخره به «گ.ه خوردن و غلط کردن» افتاده، همراه با پذیرش دیرهنگام قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل، به ناچار جام زهر را به یکباره تا ته سرکشید.
اینک نیز در غائله هستهای هم با وجودی که سر ملک و ملت، محکم به جدول فقر و فاقه کوبیده شد، اصلا ککتان نگزید؛ ولی به محض اینکه اساس این رژیم منحوس و متشکل از مشتی بیوطن را در خطر سقوط دیدید، از شیرینعقلیهای ایرانسوز دست برداشتید. اما این بار خیلی دیرهنگامتر از دفعه قبل، آری؛ چندان دیر که جام زهر به تغار گ.ه تبدیل شد. چندان دیرهنگام که سنبه پر زورتر از آن از کار درآمد که همانند دفعه پیشین و بنا به «مرگ یه بار شیون یه بار» اجازه ندهند محتویات تغار!؟ لاجرعه و یکباره سر کشیده شود تا رهبر معظم شما یعنی «سرخر نحس و نجس این ملک و ملت» یکباره از شر آن خلاص نشود بلکه فاز به فاز!؟
آهای حسین شیرهای!؟
تو میبینی که «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»! پس اینقدر برای این ملت فیلم بازی نکن. بهتر است آخر عمری اینقدر خود را به نفهمی! نزنی؛ زیرا که پس از ۳۷ سال بمباران تبلیغاتی و ارشادات ملایان روباه صفت و مکلایان دغلکار، مردم ایران همه کارگردان! شدهاند.
تو را به روح پر فتوح سعید امامیها! قسم میدهم اینقدر برای سیاه کردن مردم فیلم بازی نکن، اینقدر جوش نزن پسر، آخه تو خیلی حیفی اعجوبهای، یه وقت خدای ناکرده شیرهات! ببخشید، شیرت میخشکه!؟ سوخت شیخ علی شیرهچی تموم میشه، طفلکی قاط میزنه! آره پسر، یه وقت بیدار میشی میبینی اسراییل رو که به رسمیت شناخته هیچ! تازه حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، گردانهای قسام، سپاه بدر، انصاراله یمن و… رو مثه ریگ بیابون فروخته، داده یه حبه تریاک!؟
آهای حسین شیرهای:… خودتی، پدرته، امامته، رهبرته، هفت جد و آباءته!؟
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۱۹ فروردین ۱۳۹۴