نوروز باستانی بر گرامی دارندگان آن شاد و فرخنده باد! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
156

همه ساله، سختی و سردی سوزناک زمستان را، به امید فرا رسیدن نوروز باستانی می گذرانیم؛ و با این آرمان، که بهاری دل انگیز را در جوار نوروزی روح انگیز و فرحبخش در آغوش بگیریم و آغاز کنیم؛ انتظار فرا رسیدن سالی سرشار از پیروزی و کامرانی و صد البته در گام نخست تندرستی کامل را در کنه وجودمان ذخیره می نمائیم. تا که به محض شروع آن، برنامه های آکنده از امید به پیروزی های تردید ناپذیرمان را به روز رسانی نموده و به انتها برسانیم!

نوروز: نخستین روز از ماه فروردین، از نخستین ماه سال خورشیدی ایرانی است؛ که از دوران باستان آغاز گشته و تا کنون هم ادامه داشته است. این کهن ترین جشن باستانی ایرانیان است؛ که که نزد ایرانیان و مردم افغانستان، تحویل سال کهنه به سال نو نیز می باشد. اما به عنوان نو شدن طبیعت و فرا رسیدن بهار، روز اول فروردین ( نوروز ) توسط برخی کشورهای دیگر که در فلات ایران می زیسته اند؛ و یا از زیر مجموعه های آن به شمار می آمدند نیز جشن گرفته می شود؛ که عبارتند از ازبکستان، افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان، جمهوری آذربایجان، ترکیه، ترکمنستان، آلبانی، پاکستان، چین، روسیه، سوریه، عراق و هندوستان، که همگی شان به دلائل پیوندهای تاریخی یا فرهنگی که از قدیم با ایران داشته اند؛ و تا حدودی از تاریخ کشور ما به عنوان خاستگاه این مراسم آگاه بوده و هستند؛ روز نخست از ماه فروردین را، به عنوان ارزش قائل شدن برای نو گشتن طبیعت گرامی می دارند و تعطیل رسمی می نمایند!

نوروز به عنوان یک جشن باستانی از اقوام قدیمی و کهن درون فلات ایران به ارث رسیده است؛ و با رنگ و انگ ویژه دارای شناسنامه ایرانی گشته، و از آن به عنوان نماد پیوندگر افراد و اقوام و ملت ایرانی یاد می شود. نوروز با عنوان رسمی « روز بین المللی نوروز » توسط یونسکو به ثبت جهانی رسیده است !

ایرانیان نوروز را آغازگر رستاخیز طبیعت، گاه رویش و زایش باغ و بوستان می دانند. و بر این باور هستند، که همزمان با نو شدن طبیعت، می بایست در ظاهر و باطن خودشان هم تغییراتی پدید بی آورند؛ که بیانگر ویژگی های نو اندیشانه آنان نسبت به خودشان و پیرامون شان نیز باشد!

بدیهی است که این مهم، فقط با در بر نمودن لباس نو تحقق نمی یابد. بلکه آنچه که نیازمند متحول شدن و تغییر بافتن می باشد؛ فقط ظاهر آدمی نیست. زیرا در میان ابعاد موجودیت یک فرد، ظاهر وی و بخش قابل مشاهده او همه موجودیت وی را تشکیل نمی دهد. بلکه درون و باطن وی نیز دارای نقش بسیار مهمی است؛ که چنانچه مشمول تغییرات اساسی واقع نشود. آن انتظاری که یک فرد از نوسازی خویش به ویژه در نوروز دارد تحقق نخواهد یافت!

مدتی نسبتا طولاتی می گذرد؛ که با خودمان عهد بسته ایم؛ که مطالعه کتاب خاصی را آغاز کنیم. یک سال از گرفتن تصمیم مان، جهت دیدار از یک مرکز فرهنگی می گذرد که هنوز انجام نداده ایم. دهها نمونه از کارهائی را سراغ داریم؛ که انجام دادن شان را پشت گوش انداخته ایم؛ که بیانگر عدم توجه مان به بخش درونی و باطن ما می باشد. و این به آن معناست، که ما در « خانه تکانی نوروز » فقط به ظاهر پرداخته ایم و باطن را به باد فراموشی سپرده ایم!

با چنین بی توجهی نسبت به یکی از ابعاد موجودیت خودمان، بهار و نوروز و خاصیت بسیار مهم این دو پدیده مظهر نو شدن و نوگرائی، مفهوم اصلی خودشان را نزد ما از دست می دهند؛ و زیان بزرگی را به ما و این فرهنگ هزاران ساله مان وارد می آورند!

« بهاران خجسته باد »

محترم مومنی

مقاله قبلیفینال‌های بزرگ در یک‌چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا
مقاله بعدیتبریک نوروز توسط نماینده ویژه آمریکا در امور ایران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.