نهم آبان زادروز شهریار جوانبخت ایران، بر تمامی ایرانیاران گرامی باد

0
343

گرچه ایرانیان میهن پرست، همواره ماه آبان را به جهت زادروزهای خجسته اثر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهردر چهارمین روز از ماه، و نیز زادروز پور گرانمایه ایشان اعلیحضرت رضاشاه دوم پهلوی سوم گرامی داشته و می دارند؛ که بدون تردید تا صدها سال بعد نیز چنین خواهند کرد. شایسته است که ایرانیان مسن تر، به جوانانی که می شناسند؛ بخصوص به فرزندان خودشان، در باره این روز های بزرگ و تاریخی و فراموش نشدنی چهارم و نهم آبان، در حد امکان اطلاعاتی را به آگاهی آنها برسانند.

چون آنانی که چهارم و نهم آبانماه را پیوسته گرامی می دارند؛ و تردید ندارند که به واسطه این دو رویداد خجسته، همواره به یاد می آورند؛ اگر خدمات میهن پرستانه خاندان ایرانساز پهلوی نبود؛ هنوز مملکت ما دچار مشکلات شهری و کشوری و فردی و اجتماعی فراوانی بود. اگر چه که با بروز طوفان انقلاب شوم و سیاه اسلامی در میهن مان، باز هم کشورمان به رکود همه جانبه نشسته و بسیاری از دستآوردهای حکومت شاهنشاهی را از دست داده ایم. اما بارقه ی امید در دل های مان می درخشد؛ که این نیز بگذرد، و دوباره ایران و ایرانی از چنگ دشمنان داخلی و خارجی خودشان رها خواهند شد!

خوشبختانه، جوانان برومند میهن مان، اگر کم و بیش در این زمینه اطلاعاتی دارند؛ همه اش در اثر مساعی افراد مسن تر بوده، که از هر دو رویداد تاریخی چهارم و نهم آبانماه، به آنها اطلاعات کاملی را داده اند. و از طریق تجربه های مفید خودشان، مطالب ارزشمندی را به آگاهی های جوانان مملکت افزوده اند.

نقش تعیین کننده شاهنشاهان بزرگ پهلوی، که ایرانی نزدیک به ویران شدن را، از خطر بزرگ تباه گشتن به دست شاهان بی کفایت قجری نجات دادند؛ آنقدر آشکار و بر همگان عیان است؛ که باز هم با امید به تحقق یافتن آرمان میهن پرستانه تمامی ایرانیاران راستین، بر این پندارند که هر چه زودتر نقش تعیین کننده دیگری را هم در سرزمین مقدس خودشان، در کهندیار ایران اهورائی تثبیت نمایند. و در این رهگذر، با همت هرچه والاتر، با قرار دادن وارث تاج و اورنگ پادشاهی پهلوی در کشور باستانی خودشان، بازگشت دوباره آنچه که داشتیم و بدان مباهات می نمودیم را، به زودی زود تحقق ببخشند.

آن دسته از جوانان ایرانی، که با افسون های جمهوری پلید اسلامی، در نهادهای نظامی – سیاسی کشور به کار ناجوانمردانه آزار دادن سایر ایرانیان گماشته شده اند. به حقیقت نمی دانند، که حضور این دو روز فرخنده در میهن شان، برگهای پرنیانی تاریخ افتخار آمیز سرزمین باستانی مان هستند؛ که تا ابدیت همین تاریخ، ماندگار و انکار ناپذیر می باشند. براین اساس، فراموش نکنیم، که آموزش های غیرمستقیم، حتی به این ره گم کردگان، آنان را از وادی اشتباهی که در آن قرار داده شده اند نجات خواهد داد!

با علم به این واقعیت، که برای بیشترین جوانانی که پس از یا همزمان با شکل گرفتن جمهوری فناتیک آخوندی در کشور به دنیا آمده اند؛ بسیار قابل توجه خواهد بود؛ که بدانند چه فریب بزرگی، راه آنها را از شاهراه حقیقت منحرف ساخته است؛ و چگونه در دام افعی های حکومت جانی پرور آخوندی گرفتار گشته اند؟!

اکنون که در آستانه گرامیداشت نهم آبان، زادروز فرخنده شهریار برحق سرزمین آریائی خویش هستیم؛ به خودمان قول بدهیم، که جهت پاک نمودن لکه ننگ بزرگی که سه دهه متوالی، حزن انگیزترین شرایط ممکن را، برای ما و مام میهن مان به وجود آورده است؛ را از سامانه ایران سرفراز پاک نمائیم. آنچه که بیش از همه به همگی ما یاری خواهد رساند، بهره برداری از معجون معجزه آسای امید است. که این امر مهم را، برای مان شدنی گرداند. با قرار دادن امید در دلهای مان، و صدالبته کوشش های سودبخش در این باره، می توانیم راههای سودمندتری را بجوئیم. تا در این رابطه بیشترین پیروزی را به دست بیاوریم. و با یاری رساندن زیادتر، به دوستداران و هواداران و طرفداران حکومت پادشاهی پهلوی، مسیر رسیدن اعلیحضرت رضاشاه دوم پهلوی سوم به میهن شان را، هموارتر و آسان تر گردانیم.

پاینده ایران آریائی، جاوید و سربلند ملت شریف ایران

محترم مومنی

مقاله قبلیآغازهفتمین فصل کاوش دومین دیوار دفاعی جهان
مقاله بعدیدفاعیات بابک زنجانی در چهارمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.