نمودی فجیع از قصور جوامع بین المللی! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
255

آمد به سرم، از آنچه می ترسیدم ؛ یا در حقیقت “آمد به سرمان، از آنچه می ترسیدیم”؛ سرانجام باری دیگر، سیطره دیکتاتور محور سیدعلی خامنه ای جنایتکار، نه فقط بر تمامی نهادهای حکومتی و دولتی خودشان، بلکه بر مردم آزادیخواه در سراسر کشور دربندمان، خفتی جدید از بزهکاری و جنایت پیشگی در حاکمیت قدرت پرست شان را به بار آورد. او با همکاری همدستان نزدیک به خودش در رژیم منفور آخوندی، با بروز دادن اندیشه اهریمنی و مافیائی اش، و با مهندسی انتخابات غیر متعارف اخیر در ایران، و انتصاب ابراهیم رئیسی جنایتکار در پست ریاست جمهوری پلیدشان، دیگر بار، همه آرمان های ایرانیان میهن پرست را، منکوب امیال جاه طلبانه و قدرت پرستانه این آخوند یک تومانی سال های پیش از ۱۳۵۷ خورشیدی، و میلاردر کنونی در کسوت رهبری این حاکمیت پلید و رو به زوال نمود!

با آنکه از هنگام شروع رای گیری در حوزه های محل اخذ رای( از ساعت شش بامداد روز جمعه ۲۸ خرداد سال ۱۴۰۰ خورشیدی )، هم میهنان درونمرزی مسئول مان، با ارسال ویدئوهای زیادی از این مراسم ننگین برای رسانه های پارسی زبان در خارج از کشور، مراتب خفت و خواری این قوم فاسد و زبون، در رابطه با عدم شرکت مردم در انتخابات نمایشی را آشکار ساختند. اما صدا و سیمای خودفروخته حکومتی، از اوايل صبح شنبه بیست و نهم خرداد، با اعلام شرکت ۴۸ و ۸ دهم درصدی ایرانیان در آن گفتند و همچنان نیز می گویند!

البته حتی اگر یک تن از مردم کشورمان هم به پای صندوق های رای گیری نمی رفت؟ با از پیش مهندسی شدن این جریان توسط بیت خیانتکار رهبری، بر همگی ما آشکار بود و هست؛ که خامنه ای ملعون رئیسی قاتل را، جهت به ثمر رساندن دو ایده جنایتکارانه حکومت منفور شان، با حفظ سمت ریاست وی بر قوه قضائیه، به ریاست قوه مجریه نیز منصوب می نمود!

رؤسای دولت های یکم تا دوازدهم حاکمیت رسوای آخوندی در این رژیم، با آن که همگی شان به نوعی دست شان به کشتار مردم ایران آغشته بود و هست. چنین رسوائی بیش از حد ننگ آفرینی را برای این خودکامگان تاریخ میهن مان به وجود نیاورده بودند. اما اکمون که یکی از شقی ترین و جنایتکارترین مهره ها و سران و از دست اندرکار در این حکومت جهنمی و اشغالگر آخوندهای قدرت پرست، با حیله های خود رهبر جنایت پیشه جمهوری خونریز ملاهای فریبکار، جهت اشغال پست ریاست جمهوری در ایران منصوب شده است. دیگر هرگز نه به وجاهتی ملی دست خواهند یافت؛ نه برای شان شانسی دیگر جهت خودنمائی های بعدی به وجود خواهد آمد؛ و نه از این پس خواهند توانست؛ برای اربابان درونمرزی خود (سپاهیان انقلاب منفور اسلامی)، و نیز اربابان برونمرزی خودشان( آنانی که این ستم پیشگان را در ایران به حاکمیت رسانده اند.) و نه حتی برای حاکمیت پلید خود بی اعتبارشان هم، کم ترین معنائی از اعراب در عرصه های بین المللی را به ثمر برسانند. و امپراطوری ظالمانه خامنه ای جلاد را، در داخل و در خارج از ایران، در پهنه سیاست های معتبر جهانی، به جایگاهی قابل مطرح شدن برسانند!

در ارتباط با انتصاب آخوند قاتلی همچون سید ابراهیم رئیسی در پست ریاست جمهوری غدار و ستم پیشه ملاهای حاکم بر ایران، برخی از داخل کشور، و نیز بعضی از اهالی جهان سیاست در خارج از ایران نیز، دیدگاه های منتقدانه خودشان در این باره را، به ملت ایران و سایر جهانیان ابراز کرده اند؛ و پیام های معترضانه خودشان در مورد این رخداد اهریمنانه را به همگان ابلاغ نموده اند!

مصطفی تاجزاده نامزد رد صلاحیت شده در انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری در حکومت ملاها، در اولین واکنش پس از اعلام نتایج رای گیری، در حساب تلگرام خود نوشته است: « با پیروزی رئیسی در انتخاباتی مهندسی شده و غیر رقابنی، رهبر بر تمام نهادها سیطره یافت.» !

سازمان عفو بین الملل هم روز شنبه ۱۹ ژوئن ۲۰۲۱ میلادی، با انتشار یک بیانیه در این خصوص اعلام کرده است: « این کار( منصوب کردن رئیسی به ریاست جمهوری رژیم ) به جای قرار دادن او در تحقیقات کیفری( به خاطر جرائم بین المللی وی ) نمودی فجیع از قصور جامعه بین المللی، در رسیدگی به بحران مصونیت ساختاری در ایران است.» ؛ زیرا رئیسی در کشتار هزاران زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ خورشیدی نشان داده، که در قاموس ذات ضد بشری و دشمنی اش با مردم ایران، نه یک مولکول رحم وجود دارد؛ و نه نسبت به ایران و ایرانی ذره ای عرق ملی در موجودیت خبیث وی یافت می شود!

این سازمان همچنین نوشته است: « بحران مصونیت ساختاری حاکم بر ایران، به افرادی که به دلائل روشن مظنون به ارتکاب جرايم بین المللی، و دیگر موارد نقض فاحش حقوق بشری هستند؛ اجازه داده است که از عدالت بگریزند؛ و به جای آن، به مناصب بالای قدرت هم دست یابند. این وضعیت نه تنها، تاثیری ویرانگر بر قربانیان و خانواده های آنان داشته و دارد. بلکه حاکمیت قانون را هم از میان برده، و زمینه ارتکاب مکرر جرائم بین المللی و نقض حقوق بشر در ایران را، به شکلی گسترده و نظام مندانه وسیع تر فراهم نموده است.» !

جو ویلسون، نماینده جمهوریخواه ایالت کارولینای جنوبی در مجلس نمایندگان آمریکا نیز در توئیتی نوشته است: این مایه شرمساری است، که شاهد یک انتخابات در ایران باشیم؛ که ریاست جمهوری به یک مذهبی تندرو واگذار می شود. کسی که معمار قتل عام هزاران زندانی سیاسی بوده است. مردم ایران شایستگی بهتر از اینها را دارند.» !

کمپین همگانی تحریم « بازی نتخابات » نظام اسلامی هم، در بیانیه ای که در این مورد منتشر کرده نوشته است: « ما ملت ایران، در ۲۸ خردادماه ۱۴۰۰، از یک آزمون ملی دیگر سرافراز و پیروز بیرون آمدیم؛ و باری دیگر با صدائی رسا، به استبداد مذهبی حاکم بر ایران « نه » گفتیم. » !

برخی از گروه های ایرانی درون و برون از مرزهای کشورمان هم، با انتشار پشتیبانی همه جانبه خودشان از مردم آزادیخواه ایران، این پیروزی افتخار برانگیز ملی بر استبداد دینی در میهن شان را شادباش گفته اند؛ و عزم ملی آنها در نافرمانی های مدنی را، نخستین گام در خلع ید جنایت پیشگان حاکم بر ایران دانسته اند!

از هم اکنون، تا استقرار حاکمیت ملی مردم ایران بر سرزمین اهودائی و همواره سرافراز همگی ما، فقط یک گام دیگر باقی مانده است؛ آن نیز بدون هرگونه تردیدی، خیزش ملی همه کسانی است؛ که در روزهای پیش از برگزاری این انتصاب ننگ آفرین، و در جریان برگزاری بسیار کم شرکت کننده در این گزینش تحمیلی، و نیز تمامی شادباش گویندگان شکست خوردن ننگین جمهوری منفور ملاهای جانی در کهندیارمان، به نسبت هر توان و امکاناتی که در اختیار دارند: « از جای برخیزند » و با تمامی « قوای پیروزی خواهانه خودشان » ، بنیان این حاکمیت رسوا و اهریمنی در میهن عزیزمان را از جای بر کنند؛ و حکومت ملی و صد در صد ایرانی خویش را، در نهایت افتخار و پیروزی برپا کنند!

برقرار باد آزادی

زنده باد ملت غیور ایران

پاینده ایران و ایرانی تا ابدیت تاریخ در گستره گیتی

ننگ ابدی بر حاکمیت دیکتاتوری آخوندهای مستبد و جانی

محترم مومنی

مقاله قبلیتحلیلی از وقایع پشت صحنه افغانستان؛ در افغانستان چه خبر است و به کجا می رویم، بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیبخشی از جنایات قاتلی که رئیس جمهور ایران شده است! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.